همسرم ، منم دوستت دارم

این ها یادداشت های منه . روزهای زندگی منه

همسرم ، منم دوستت دارم

این ها یادداشت های منه . روزهای زندگی منه

دوباره سرماخوردگی


ببخشید و ببخشید که اینقدر بی وفا شدم .

خوب از کجا بگم ؟ آها از 2 تا جمعه قبل ؛

من که یک ماه پیش یه سرمای سخت خورده بودم و در پی اون سینوزیت هام چرکی شده بود و بعد کلی عذاب بهتر شدم با ورود مادر جان ما ، چون ایشون هم سرماخوردگی رو با خودشون سوغات آورده بودن تک تک اعضای خانواده به نوبت مریض شدن .جوری که هر کدوممون بعد از 3 روز که از شده بیماریمون میگذشت ، انگار یه ویروس جدید از دیگری بگیرم دوباره مبتلا میشدیم .این وسط مامان من از همه شدید تر بود .

من که به خیال خودم بعد از دوبار سرماخوردن توی این ماه دیگه خوب شدم و بدنم مصونیت پیدا کرده ، 2 تا جمعه قبل که از خواب پاشدم گلوم در حد شدیدی درد میکرد .ای وای من !

آخه تازه داروهام تموم شده ، گفتم آلرژی شاید باشه ، با عسل و چایی و قرص استامینوفن خودمو یه روزی نگه داشتم که از شنبه حالم لحظه به لحظه بد تر شد .رفتم دکتر ، 2 تا دیگه پنی سیلین ، 20 تا کپسول کوآموکسی کلاو و شربت و کلداکس !

آقای دکتر فرمودن سینوزیتت هنوز چرکیه .گفتم : چشم و داروها رو خوردم .

یکشنبه و دوشنبه اوج بیماری و گلو درد و سرفه های من بود.جوری که دوشنبه ساعت 12 شب رسیدم به دکتر .همون آقای دکتر متعجب که ای وای داروها چرا روت اثر نداشته ؟!

صدای بنده هم کاملا از ته چاه میومد بیرون . و از بس سرفه میکردم سردرد گرفته بودم .خلاصه بازهم آمپول آلرژی داد تا سرفه بنده قطع بشود و شربت گیاهی و قرص و چه و چه .

سه شنبه صبح دیگه نتونستم از تخت خواب بلند شم و همین جوری بیهوش افتادم تو خونه .

حالا همه اینا در حالیه که چهارشنبه روز تاسوعا بود و تمام اون هفته که من مریض بودم مامانم اینا داشتن مقدمات ناهار روز تاسوعا رو فراهم میکردن .آخه مامانم نذر داره که هر سال ناهار تاسوعا خرج میده .

من فقط از امام حسین میخواستم یه توانی بهم بده تا روز تاسوعا بتونم رو پاهام بایستم و کار کنم .همش پیش خودم میگفتم ببین چه گناه و خطایی کردم که لیاقت نداشتم تو تدارک روز تاسوعا به مامان اینا کمک کنم .

خلاصه بحمد لله روز تاسوعا کمی بهتر بودم .سرفه هام هنوز قطع نشده بود ولی شبش که یه کم جون گرفتم به همسر گفتم منو برسون هیئت ، باید یه لیوان چایی هیئت بخورم تا گلوم آروم بشه .اعتقادمه دیگه . واقعاً هم تا 24 ساعت سرفه ام کم شد .

روز عاشورا برخلاف هر سال نتونسم صبح زود بلند شم و برم سرخاک اموات .بس که تن و بدنم درد میکرد .یه طرف سرماخوردگی ، یه طرف کار روز تاسوعا و یه طرف سرفه های که کرده بودم همه باعث شده بود عضلات کمر و پهلوم شدید درد کنه .

خلاصه ظهر عاشورا با همکار اچید قرار گذاشتیم و رفتیم نماز ظهر رو جماعت خوندیم و بعدش با همدیگه راه افتادیم سمت صومعه سرا پیش یکی دیگه از همکارهای اچید .

معمولاً شمال این شکلیه که روزهای تاسوعا و بخصوص عاشورا بیشتر شهرستانها که اغلب همه بهم چسبیده هم هستن در خونه به روی عموم مردم بازه و غذای نذری پخش میکنن .

خونه ما هم تقریباً همین شکلیه .یعنی کسی رو دعوت نمی کنیم ، معمولاً هرکس که میدونه دست دوست و فامیلش رو میگیره و میاره .

اما من تا حالا راستش این مدلی جایی نرفته بوده . خلاصه رفتیم پیش همکار اچید و اونم ما رو برد هیئت یکی از آشناهاش و ناهار رو اونجا نوش جان کردیم .باور میکنین من تا حالا قیمه نذری امام حسین نخورده بودم؟ آخه طرفای من اکثراً فسنجون میدن .

جای شما خالی ، با ترس و لرز بعد از 4 روز یه غذای حسابی خوردم .

جمعه هم باز به نقاهت گذشت و شنبه که اومدم سرکار آقای رئیس می خواست بره بندرعباس ماموریت ، برای همین فرصت نکردم لحظه ای بیام نت ، حالم هم راستش زیاد خوب نبود . یه جورایی حوصله هم نداشتم از این همه مریضی .

یکشنبه هم کار اداری بیرون از دفتر داشتم ، بعدشم تو خونه فرصتی پیش نیومد .این شد که تا امروز بی وفایی کردم .

خدایا به حق امام حسین ات همه مریض ها رو شفای خیر بده .من که 10 روز مریضی کشیدم خسته شدم وای به اونایی که بندگان خدا یه عمری درگیر بیماری هستن .

راستی تو اون حال خراب یه چند تا عکس از وسایل خونه مامانم گرفتم .اگه خوب و واضح نیست ببخشید دیگه .


  

 



 
لوستر هال
از لوستر آشپزخونه و اتاقها چون روشن بودن نشد که عکس بگیرم .


دور نمایی از پرده هال







پرده اتاق خواب ها



 و یخچال جدید


نظرات 16 + ارسال نظر
شیوا دالان بهشت دوشنبه 27 آبان‌ماه سال 1392 ساعت 10:13 ق.ظ

دکمه ادامه مطلب اون بالا هست کنا ر فونت و نوع قلم و اینا .
اون دکمه رو بزن یه خط چین ایجاد میشه بعد زیرش نوشته یا عکسات رو بزن .
وقتی که انتشار رو بزنی خودبه خود ادامه مطلبت درست میشه

دستت درد نکنه . چند بار مزاحمت شدم

مونا دوشنبه 27 آبان‌ماه سال 1392 ساعت 10:31 ق.ظ http://perfectionist.blogfa.com


:*

ممنونم

مرضی دوشنبه 27 آبان‌ماه سال 1392 ساعت 06:48 ب.ظ http://khatkhati-92.blogfa.com/

انشالا که خوب بشی عزیزم
یخچالشون مثه یخچال ماس
ما اون موقع 2 خردیه بودیم
الان باید خیلی بیشتر شده باشه
مبارکشون باشه

مرسی مرضی جونم .
آره عزیزم تقریباً 3 برابر شده .مضاف بر اینکه بزرگترین سایز رو برا مامانم گرفتیم .31 فوت
سلامت باشی گلم .ایشالا این دفعه عکس جهیزیه شما رو ببینیم

مامان علیرضا mahtab دوشنبه 27 آبان‌ماه سال 1392 ساعت 10:58 ب.ظ http://mynicechild.niniweblog.com

عزیزم سلام
بلا دورباشه ازتون ایشالا
خدا ازدهنت بشنوه، نمیدونم چرا امسال هر کی سرما میخوره به یک بار اکتفا نمیکنه و پشت سر هم هی سوار میشن سرماها و پیاده هم نمیشن
امروز دقیقا دو هفتست که مسری مریضه و منم چند روزه که سرفه امانموبریده
آمممین
وسایل خیلی زیبا بودند، معلومه دیگه، سلیقه رزماری جون. ماست دیگه
مبارکه

سلام گل من .
واقعاً ؟ شما هم دیر خوب میشین .پس ویروس های امسال همه گیر شدن و قوی هم هستن .
ایشالا شما هم زودتر خوب بشی .بخصوص که اگه پسری ات هم مریض باشه دیگه کار شما دو برابر که چه عرض کنم 10 برابر میشه .
ممنونم خانمی .نظر لطفته

صبا سه‌شنبه 28 آبان‌ماه سال 1392 ساعت 11:23 ب.ظ http://maokhoda.persianblog.ir/

خدا بد نده.ایشاله که بهتر بشی.پرده قرمزه چقدر شیک و قشنگه.

ممنونم خانمی .
راست میگی ؟قشنگه ؟ نظر لطفته گلم

آلیس چهارشنبه 29 آبان‌ماه سال 1392 ساعت 10:22 ق.ظ

عزیزم خودتو ببند به شلغم. من خودم دوست ندارم اما مجبوریه دیگه کاریش نمیشه کرد.
خیلی از دکورت خوشم اومد. چقدر هم خونه نور گیر و دلباز. دستت گلت درد نکنه. پرده ها ی چیز دیگه ان.

ببین آلیس نمی دونم قاطی کردم یا چم شده ، عاشقانه و با ولع شلغم میخورم .باورت میشه ؟
اما راستش تاثیرش کمه .یا شاید سرما خوردگی ام خیلی شدیده .
مرسی خانمم .
اصل فعالیت بنده هم در جبهه پرده ها بود

فهیمه چهارشنبه 29 آبان‌ماه سال 1392 ساعت 10:44 ق.ظ

الهی بگردم
ایشلا زود خوب بشی رزی جون

خدا نکنه عزیزدلم .مرسی نازنینم

سحر دی زاد چهارشنبه 29 آبان‌ماه سال 1392 ساعت 01:11 ب.ظ http://dayzad.blogsky.com/

سلام عزیزم
انشالله که بهتر شده باشی.

سلام خانمم
بله الحمد لله بهترم اما راستش کامل خوب نشدم

پری چهارشنبه 29 آبان‌ماه سال 1392 ساعت 06:11 ب.ظ http://0o0o0o0o.blogsky.com/

عزیز دلم عامل سرماخوردگیت باکتری بوده نه ویروس....آخه پنی سیلین داده دکی بهت و انتی بیوتیک و شدید هم بوده سرمات.....
اما خیلی بدنت ضعیفه ها رزی جونم چرا اینقدر سرما میخوری آخه؟؟؟؟من اصلا یادم نمیاد تا حالا سرما خورده باشم!شاید یکی دوبار که خیلی خفیف بوده!جالبه ها
رزی جونم من عاشق پرده قرمزه شدم .....قرار پرده خونمون رو عوض کنیم حتما این عکس رو به مامانم نشون میدم...
دست گلت درد نکنه همه چی عالی شده....چه کیفی کرده مامان جونت

خانم دکتر بر من خرده نگیر . من سرما خوردم اونم بدجور دیگه چه میدونم ویروس بود یا باکتری لعنتی .
آره گلم مقاومت بدنم پایینه .پارسال اصلاً سرما نخوردم اما امسال ....
مامانت حالش چطوره پری عزیزم ؟
راستی ممنون گل من . پرده قرمزه رو منم دوست دارم هم خلوته هم مدلش قشنگه .نمی خواستم یزیاد شلوغ بشه .کلاً با شلوغ کاری زیاد موافق نیستم

mahtab پنج‌شنبه 30 آبان‌ماه سال 1392 ساعت 11:28 ق.ظ http://mynicechild.niniweblog.com

سلام
منتظر کامنتتون برای پست فراخوان هستم[قلب]

آمدم عزیز دل

بلورین پنج‌شنبه 30 آبان‌ماه سال 1392 ساعت 12:34 ب.ظ http://boloorin.blogsky.com/

واییییییییییییییییییییی
امان از این سرماخوردگی و انفولانزا و چه و چه که تو زمستون گریبان آدما رو می گیرن...خیلی حس بدیه....
خونه نو مبارک باشه...خیلی عالیه...دستت درد نکنه که اینهمه زحمت کشیدی واسه خونه مامانت اینا....

وای وای بلورین جان نگو .
فکر کنم تو هم درد کشیده ای که اینجور گفتی .
ممنونم خانم خانما .نظر لطفته گلم

غزل پنج‌شنبه 30 آبان‌ماه سال 1392 ساعت 02:07 ب.ظ http://atrechaeedonafareh.blogfa.com

رزمای جون اگه لا تبادل لینک موافقی خبرم کن

لینک شدی عزیزم

وبلاگچه خاطرات جمعه 1 آذر‌ماه سال 1392 ساعت 01:33 ب.ظ http://veblogchekhaterat.persianblog.ir

سلام.ان شا الله زود تر خوب بشی رز ماری جون...عزا داری هاتم قبول...
وسایل مامانت اینا هم بسی زیباست علیالخصوص پرده هال...ساده و شیکه...مبارک باشه

سلام خانم خوب .
ممنونم گل من .نظر لطفته .خلاصه سلیقه ما در ایم حد بود دیگه

زهرا شنبه 2 آذر‌ماه سال 1392 ساعت 07:45 ق.ظ http://az-be.persianblog.ir

ای داد بیداد... امان از این سرماخوردگی... بدن که ضعیف بشه سیستم ایمنی قدرتش کم و اتفاقا امکان مریضی ها مجدد هست. از طرفی ماها از بچگی سرکوچکترین مریضی انتی بیوتیک خوردیم و سیستم ایمنیمون به خودی خود اوضاعش خرابه؛)
ایشالله بهتر بشی...

سپاسگزارم ازت زهرا جون.
واقعاً‌هم همینطوره .من که امسال دیگه دارم کم آوردم ازین همه سرماخوردگی

فهیمه شنبه 2 آذر‌ماه سال 1392 ساعت 11:51 ق.ظ

بهتر شدی دوستم؟

یه کم بهترم .اما باز هی یه کم گلودرد میگیرم یه کم خوب میشم نمی دونم چم شده این روزها

بهار (فرصت دوباره آفتاب) شنبه 2 آذر‌ماه سال 1392 ساعت 12:48 ب.ظ http://yegran.blogfa.com

دختر هیچی نبود که بخوری! سرماخوردی!
پرده های خونه مامانت خیلی قشنگه، خیلی وقت بود پرده به این شیکی و مرتبی ندیده بودم...

وای بهار جون خیلی وقت کسی این شکلی از سلیقه ام تعریف نکرده بود .ممنونم ازت مامان گل

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد