همسرم ، منم دوستت دارم

این ها یادداشت های منه . روزهای زندگی منه

همسرم ، منم دوستت دارم

این ها یادداشت های منه . روزهای زندگی منه

دندون عقل

دیشب رفتم دندون پزشکی !

بله مشکل دندون عقل عزیزم بود که سوراخ گشته بود و بعد از یک ساعت ، دقیقاً یک ساعت که منتظر نشستیم تا نوبتم بشه آقای دکتر فرمودند که باید بکشی دندونت رو منم کشیدن دندون رو چند سالی هست کنار گذاشتم زحمت بکشین بفرمایین طبقه پایین پیش همکارم .

حالا ازین یک ساعت بگم که منتظر بودم .وای خدا چقدر استرس داشتم .داغونه داغون بود .کلاً انگار اون استرس قبلش از لحظه ای که دکتر شروع به کار می کنه خیلی بدتره  .حالا اتاق کار پزشک دو تا اتاق با سالن انتظار فاصله داشت ولی بازهم صدای اون مته و نمی دونم بقیه چیزها به گوشم میرسید .

هرچقدر قل هو الله می خوندم آروم نمیشدم که نمیشدم . چه ترس بدیه آخه این ترس از دندون پزشکی .

آها ادامه رو بگم که ساعت شد 22 که نوبتم شد .بعد که گفت برین پیش همکارم ، من از خدا خواسته گفتم امشب که نیستن ؟

دکتر گفت : نخیر هستن .

منو می بینی .حالا اچید دستمو عینه بچه ها گرفته میکشونه طبقه پایین .با ترس و لرز رفتم تو .دکتر نگاهی انداخت و گفت : کی بکشیم . منم راسخ گفتم : هر وقت نوبت میدین .به خیال خودم وقت خالی نداره دیگه .گفت : الآن هم می تونم بکشم .من دیگه نفسم به زور بالا اومد و گفتم : نه دیگه الآن بمونه فردا انشاء الله .

خلاصه با اشک و آه اومدیم خونه . اچید بیچاره میگه ای وای کیه که باید غر غرها و ناله های تو رو تحمل کنه ؟ بنده خدا رو ناخواسته کلی اذیت می کنم .خو می ترسم خو .................

ولی امروز نمی رم .فردا میخوام برم که سه شنبه هم تعطیله و می مونم استراحت میکنم .

نظرات 8 + ارسال نظر
mahtab مامان علیرضا یکشنبه 8 دی‌ماه سال 1392 ساعت 12:31 ب.ظ http://mynicechild.niniweblog.com

کلی از دستت خندیدم
من سه تاش رو تو فاصله کوتاه کشیدم، یکیش کشیدنی بود و دو تاش جراحی، یدگه خودت فکرشو بکن چه شجاعم من!
نگران نباش عزیزم، ترسش بدتر از خودشه
امیدوارم به راحتی انجام بشه و با کمترین ناله و غرغر همراه باشه این دفعه

همون دیگه ترس قبلش آدمو بیشتر آزار میده .
جداً دندون درد یکی از بدترین دردهاست .
ناله و غر غر منو داشتی دیگه

آلیس یکشنبه 8 دی‌ماه سال 1392 ساعت 02:20 ب.ظ

گلم منم مثل تو وقتی دندون عقلمو میخواستن بکشن همین قدر ترسیدم. اما وجدانا ترس نداشت. قبل کشیدنت از داروخانه قطره دنتول بگیر با مشورت پزشکت استفاده کن مثل آب روی آتیش میمونه. نترس. به جان خودم نه درد داره نه ترس. البته خودم ی دونه دیگه دارم که باید برم دخلشو بیارم.

جدی .قطره دنتول ؟ باشه یادم میمونه .
آلیس ترس که داره .نگو نه .
امروز باید برم به سر وقتش

پری یکشنبه 8 دی‌ماه سال 1392 ساعت 03:22 ب.ظ http://0o0o0o0o.blogsky.com/

عزیز دلم دندون پزشک من میگه دندون کشیدن اصلا خوب نیست و تا جایی که راه داره باید درستش کرد....من خودم خیلی توسوام ولی خیالت راحت دندون کشیدن اصلا درد نداره فقط بعدش یکم ممکنه درد حس کنی که واسه اونم بهت دارو میدن.....عزیز دلم حواست باشه پیش هر دکتری نریااااااااااااا

منم حرف ایشون رو قبول دارم .اما فکر کنم دندون عقل رو پر نمی کنن .
خیر سرم پیش یه دکتر دارم میرم که تا 99 درصد ازش تعریف می کنن .حالا ببینم من بعدش ازش چی خواهم گفت !

محمدرضا احدی یکشنبه 8 دی‌ماه سال 1392 ساعت 07:14 ب.ظ http://www.akharinpelan.blogfa.com

منم که شهره شهرم به عشق ورزیدن؛
منم که دیده نیالوده ام به بد دیدن؛
وفا کنیم و ملامت کشیم و خوش باشیم؛
که در طریقت ما، کافریست رنجیدن؛
به پیر میکده گفتم که چیست راه نجات؛
بخواست جام می و گفت: عیب پوشیدن؛
مراد دل ز تماشای باغ عالم چیست؟؛
بدست مردم چشم، از رخ تو گل چیدن؛
به می پرستی از آن نقش خود زدم بر آب؛
که تا خراب کنم نقش خود پرستیدن؛
به رحمت سر زلف تو واثقم ور نه؛
کشش چو نبود از آن سو، چه سود کوشیدن؟؛
عنان به میکده خواهیم تافت زین مجلس؛
که وعظ بی عملان، واجبست نشنیدن؛
ز خط یار بیاموز مهر، با رخ خوب؛
که گرد عارض خوبان، خوش است گردیدن؛
مبوس جز لب ساقی و جام می، حافظ؛
که دست زهد فروشان، خطاست بوسیدن.[گل]

مینا دوشنبه 9 دی‌ماه سال 1392 ساعت 07:16 ب.ظ http://minayii.blogfa.com

چه جالب!
منم امروز میخواستم برم دندون عقل بکشم چون فردا تعطیله و میتونستم استراحت کنم...اما یادم رفت!!

قسمت منم نشد بکشم

بلورین دوشنبه 9 دی‌ماه سال 1392 ساعت 07:48 ب.ظ http://boloorin.blogsky.com/

رزی جون اصلا ترس نداره...بی حسی می زنه..تازه امپول بی حسیش هم درد نداره...من سه تاشو کشیدم...البته تو سه نوبت...ولی درد بعدش که بی حسی اثرش از دست می ده یه خورده بده که با یه مسکن رفع می شه...ناراحت نباش...من از دردش بدم نمیاد...از خونریزیش که یکی دو روز ادامه داره بدم می اومد...

ببین گلم همون خونریزی و چیزهای دیگه که از دیگران شنیدم استرسم رو زیاد کرده .درد که خلاصه داره و یه جوری آدم تحمل می کنه ،‌ همش می ترسم به جراحی کشیده بشه و ....

زهرا چهارشنبه 11 دی‌ماه سال 1392 ساعت 07:27 ق.ظ http://negahetazeman.blogfa.com

خدایا‎ دوستانی‎ دارم‎ که‎ دراعماق‎ قلبم‎ جاى‎ دارند‎ آنان‎ شایسته‎ محبتند‎ و‎یادشان‎ مایه‎ آرامش‎ جان‎؛‎ پس‎ اى‎ خداى من‎ در‎ این‎ روزها‎‏ اکرامشان‎ کن‎ و‎ حاجتشان برآورده ساز.التماس دعا

محتاجیم به دعا خواهرم .
ممنــــــــــــــــــــــــونم از این همه مهربونی ات

زهرا شنبه 14 دی‌ماه سال 1392 ساعت 10:43 ب.ظ http://az-be.persianblog.ir

من زودتر اومدم ایران برای کشیدن دندون عقل، شبی که می خواستم برم اولیش رو بکشم عین بچه ها هی گفتم نمیرم! نشون به اون نشون که بابام با کلی خنده گفت تو اون ور دنیا با شوهرت تنها بودی، اونم هی نازت کشیده فک کردی مام باید نازتو بکشیم!!! پاشو دندونت بکش ببینم (به شوخی ) خلاصه که با همراهی مامانم و داداش کوچیکه رفتیم و بماند که من چقد استرس تحمل کردم . الان که فک مینم می بینم چقد رفتارهای خنده داری انجام دادم! اما کشیدم ! الان سه تاش رو کشیدم، در واقع هفته ای یکیش رو و یه دونه آخر رو هم همون دم دمای برگشتن می کشم:) نترس هیچی نیست

راستی رسیدنت بخیر عزیز دلم .
حالا چرا همشون رو داری میکشی؟ مگه خراب شدن .
ولی زهرا ببین اون لحظه ای که استرس وجود آدم رو پر میکنه دیگه هیچ منطقی نمی تونه آرومش کنه . خیلی سعی می کنم تو این شرایط استرسی کارهای خنده دار از خودم به یادگار نگذارم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد