همسرم ، منم دوستت دارم

این ها یادداشت های منه . روزهای زندگی منه

همسرم ، منم دوستت دارم

این ها یادداشت های منه . روزهای زندگی منه

دکتر و کنسرت

پنج شنبه گذشته که شکرخدا زود تعطیل شدم که تصمیم گرفتم با مامان برم برای خرید پرده جدید .

مبلشون رو که عوض کردن ،‌ رنگ پرده قبلی نمی خورد .رو این حساب میخواست پرده جدید بگیره .

اونقدر خسته بودم که به چرت نیم ساعته ام تبدیل شد به 1 ساعت خواب عصر .بلند شدم و نماز خوندم و با مامان قرار گذاشتم و راه افتادیم .

خرید کردن مامان بر خلاف من خیلی آسون بود و همون مغازه اول پسندید و اومدیم بیرون .

بگذریم که به من اصلاً نچسبید و همش بهش میگفتم تو به من خیانت کردی .آخه مغازه اول هم خرید می کنن ؟؟؟؟ (‌من تا اون مغازه آخر هم سر نزنم راضی به خرید نمیشم )

جمعه صبح هم که ادامه خونه تکونی رو انجام دادم و کارها رو تا حدودی به سرانجام رسوندم .

از بعد از برف ، دوباره تو زانوهام احساس درد می کنم .

هم بخاطر سابقه زانو دردی که خودم داشتم و هم کمی بخاطر تصادف همکارم و آسیب دیدن زانوی اون ،‌ ترس برم داشت و خلاصه یه وقت دکتر گرفتم که برم تا انشاء الله اگه شد یه ام آر آی بگیرم از زانوهام تا خیالم جمع بشه .البته خودم فکر می کنم علتش بی تحرکی زیاد من و استفاده مداوم از ماشین و ورزش نکردن باشه .اما خوب همونطور که گفتم ترسیدم خدای نکرده مثل همکارم نشم که زانوش با تصادفی که کرد کلی آسیب دید و متاسفانه دکترش دیر تشخیص داد و کلی براش دردسر شد .

خوب حالا جریان کنسرت رو بگم .

هفته پیش که داشتم می رفتم خونه یهو بنر کنسرت گروه سون رو دیدم و کم مونده بود بخاطر خوندن مراکر فروش بلیطش تصادف کنم ، اما خدا رو شکر چیزی نشد .

من برای وقت دکتر ارتوپد از دوستم که تو مرکز ام آر آی کار میکنه کمک گرفتم اونم از طریق مرکزشون برام 1 هفته ای نوبت گرفت .درصورتیکه همین جوری 2 الی 3 ماهه وقت میداد .بنده خدا گفت چه روزی می تونی بری من گفتم هر روز که شد برام فرق نمی کنه .

تا شبش زنگ زد و گفت شنبه برات وقت گرفتم ؛ صبح روز بعد بنر کنسرت رو دیدم ، اونم دقیقاً همین شنبه .

آخه شانس رو می بینی

خلاصه چه کنم چاره کنم ، دیدم نمی تونم کنسرت رو از دست بدم .

این شد که بلیط اونم گرفتیم .

حالا به امید خدا امروز قراره برم دکتر و سپس کنسرت .

راستش این اولین باره که کنسرت شرکت می کنم .دوست داشتم با دوستامون می رفتیم اما متاسفانه کسی رو نتونستیم جور کنیم .اشکال نداره خلوت همیشگی خودمو همسر رو عشقه .

قربونتون .

چقدر دلم براتون تنگ شده .مدتیه دیر به دیر می تونم بیام بخونم .اما هراز گاهی به یاد یکیتون می افتم . دوستتون دارم

نظرات 7 + ارسال نظر
mahtab مامان علیرضا شنبه 3 اسفند‌ماه سال 1392 ساعت 03:33 ب.ظ http://mynicechild.niniweblog.com

سلام
ایشالا بری دکتر و همه چی خوب باشه و
بعدش با هم برید کنسرت و
از باهم بودنتون کلی لذت ببرید
راستی پرده نو ی خونه مامان هم مبارک

سلام خواهر جان .
مرسی مهتاب خوبم .
بله خوب بود و خوش گذشت .مرسی عزیزم از بابت پرده خونه مامان

بلورین شنبه 3 اسفند‌ماه سال 1392 ساعت 04:55 ب.ظ http://boloorin.blogsky.com/

خوب کاری کردی می خوایی بری دکتر...منم همیشه یه درد خاصی تو زانوی چپم حس می کنم...الان مشکلی نداره...می دونم برم دکتر هم می گه چیز خاصی نیست ولی از بعدها می ترسم...
کنسرت هم خوش بگذره...منم هیچ وقت کنسرت خوانندهای معروف نرفتم...آخرین بارها دبیرستان بودم که یه گروه کنسرت پاپ تو شهرمون از همشهری هامون برگزار شد رفتم...

بلوریم خوبم گاهی دردها رو آدم بیخیالی طی می کنه ولی گاهی ترس برش می داره .
اما در هر صورت اگه زودتر بریم دکتر و به قول معروف پیشگیری کنیم بهتر از درمانه.
کنسرت هم که رفتم خوب بود

آلیس یکشنبه 4 اسفند‌ماه سال 1392 ساعت 10:44 ق.ظ

واییییییییی کنسرت سون
خیلی خوبه. خیلی روحیه آدمو شاد میکنه. امیدوارم کلی دیشب بهت خوش گذشته باشه.
منم زانو درد زیاد دارم. مخصوصا تا ی باد بهم میخوره دیگه از ی دونه پله هم نمیتونم بالا پایین برم مخصوصا پایین امودن خیلی دشواره برام. البته تشخیص منو از روی آزمایش داد و بهم گفت به خاطر کمبود کلسیمته. و گاهی اوقات بعضی از خانمها به خاطر کم خونی هم هست.
امیدوارم مسئله مهمی نباشه و با ی دوره درمان همه چیز حل بشه

مرســـــــــــــــــــــــی .
میبینی همش با تو حسادت میکنم .تا تو رفتی کنسرت سون ، خدا خدا کردم جور بشه منم برم کنسرت سون که بالاخره جور شد .
حالا آزمایش من کمبود کلسیم نشون نداد .من هر وقت زیاد دولا راست میشم یا زیاد پیاده روی میکنم بهم فشار میاد .
ببینم دکتر چی میگه دیگه

محبوبه یکشنبه 4 اسفند‌ماه سال 1392 ساعت 12:51 ب.ظ http://mzm7072.persianblog.ir

سلام عزیزم ایشالا که چیزی نباشه و کنسرتم خوش گذشت ؟

سلام محبوبه خانم .
آره خانمی خوب بود .جاتون خالی

بهار(فرصت دوباره آفتاب) یکشنبه 4 اسفند‌ماه سال 1392 ساعت 12:58 ب.ظ http://yegran.blogfa.com

ایشالا که دکتر بگه چیزی نیستو سلامتی، کنسرت هم خوش بگذره
ما خودمون تو خونه مون کنسرت غغغغغغغغغغ، آگگگگگگگگگگگگگگگ داریم

ای جـــــــــــــــــــــان ، الهی
دلمو بردی بهار
کنسرت شما که لنگه نداره .هیچ کجا پیدا نمیشه

ارغوان دوشنبه 5 اسفند‌ماه سال 1392 ساعت 06:26 ب.ظ

سلام گلس خانوم خوبی خداروشکر عزیزم منم مثل مامانت هستم زود میپسندم ومیخرم ولی تو خیلی سخت میگیری با مامانت موافقم ..................
منم تا حالا کنسرت نرفتم انشالله قسمت شه برم البته تا حالا کنسرت گروهی به شهر ما نیومده............ولی من ترجیح میدم با همسر برم تا دوستام

پس تو هم زود پسند و زود بخر هستی .آفرین اینجوری دردسرت کمتره
آره با همسر که بهتره خوب .یعنی من اینجوری ام از وقتی ازدواج کردم غیر از مهمونی های زنونه ، بیشتر جاها با همسر رفتم تا با دوستام

فهیمه دوشنبه 5 اسفند‌ماه سال 1392 ساعت 06:49 ب.ظ

خوش بگذره خانوم گل
همیشه به شادی و خوشی عزیزم
دکنر هم خوبه که میری و ایشالا خیالت راحت میشه

مرسی فهیمه خوبم ، ممنونم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد