همسرم ، منم دوستت دارم

این ها یادداشت های منه . روزهای زندگی منه

همسرم ، منم دوستت دارم

این ها یادداشت های منه . روزهای زندگی منه

مامانهای خوشگل ، روزتون مبارک



مامانهای مهربون ، خانم های گل ،‌ روزتون مبارک باشه .

ایشالا خدا شماها رو برای همسراتون و بچه هاتون حفظ کنه .

میلاد خانم حضرت زهرا علیهما السلام رو بهتون تبریک میگم .

به مامانهاتون هم تبریک میگم .الهی که خدا همه مادرها رو برای بچه هاشون حفظ کنه .

اگر هم مادری در بین ما نیست و فرزندش رو تنها گذاشته رفته ،‌ خداوند همین الآن هرآنچه خیر هست به روحش هدیه کنه و اون مادر عزیز رو با مقربین درگاهش محشور کنه .

من که همین الآن خیلی غیرمنتظره با یه اس ام اس تبریک از جانب همسرجان گلم ، سورپرایز شدم .تبریک روز زن . اونقدر بهت چسبید که از هر کادوی دیگه ای منو خوشحال تر کرد .


فقط من نبودم که نرفتم

خوب بچه ها پست های دنباله دار من شروع شد .

خواهشاً اگه اول این پست رو دارین می خونین دست نگه دارین و برین اول پست قبلی رو مطالعه کنید بعد اینو .

دیور به شکل کاملاً یهویی ، وسط یه خیابون نیمه شلوغ که داشتیم من و آقای همسر تند تند می رفتیم تا جواب آزمایشم رو برسونم به دکترم تا تعطیل نکرده ، آقا جان ما ازم پرسید راستی تو برای غواصی کپسول هم بستی پشتت ؟

گفتم : آره دیگه .هم کپسول هم وزنه .

- خوب چرا نرفتی تو آب ؟

- رفتم که اما ترسیدم .خوب منو یهو انداخت تو آب هم دهنی اکسیژن دراومد هم یه لنگه از کفش هام .

- خانمها کیا رفتن ؟

- با من 5 نفر بودیم که 2 نفر رفتن .من که هیچ ، اون 2 تا خانم مسن ِ هم فقط یه کم زیر آب رفتن .به عمق نرسیدن .

- اون آقاهه هم نرفتا .اونی که زنش با تو دوست شده بود ؟

من : چی راست میگی ؟ پس از مردها هم بودن که نرفتن !

همسر : آره . همون آقاهه که هی غر میزد نرفت و هم اون پسر جوونه . ترسیدن .

و من کمی دلخوش شدم که تنها نبودم .....

حالا جریان غرزدن اون آقاهه این جوری بود که تا وارد کلوب شد و توضیح پاراسل را از متصدی ثبت نام پرسید ، مسئولش جواب داد فقط 6 دقیقه است . اونم صداش رفت بالا که چرا فقط 6 دقیقه .کمخ .این همه پول میگیرین . پس چرا اینقدر کمه زمانش و ازین حرفها .

رسیدیم به غواصی .گفتند تایم غواصی 15 دقیقه است .باز شروع کرد که ای بابا این چه وضعیه ، شورشو در آوردین .این همه پول داریم میدیم فقط 1 ربع زیر آب باشیم ؟!

زمانی هم که مربی غواصی داشت آموزش میداد ، یه جا گفت اگه گوشتون درد گرفت فلان کارو انجام بدین .بعد رو کرد به تک تک ما گفت : انجام بدین ببینم .

این آقاهه غر غر که ای بابا اینم دیگه کاری داره شما اینجوری میگین .یاد دادن نداره که .خودمون بلدیم .

بعد فکر کنین همین آقای محترم مثل من تا پرید تو آب گفت نمی تونم منو بیارین بالا

فقط به شما میگم !

از خاطرات کیش میخوام براتون تعریف کنم .

شاید یه کم مفصل تر ازون که برای دیگران تعریف کردم

خوب ما روز اولی که رسیدیم بخاطر اینکه وقتی از تهران راه افتادیم بارون شدیدی می بارید و به طبع هوا هم سرد بود لباس زیاد پوشیده بودم ، گفتم که وقتی رسیدیم کیش من از گرما اصلاً اذیت نشدم اما خوب بهر حال گرمای هوا و خستگی راه باعث شد تا وقتی اتاقمون رو تحویل گرفتیم سریع لباسمو عوض کردم و رفتم استخر هتل .

حالا بین خودمون بمونه که من شنا بلد نیستم . حالا نه اینکه از تنبلی ام باشه ها نه ، یه دوره که رفتم برای آموزش و تقریباً هم خوب داشتم پیش می رفتم این سینوزیت های قشنگم اذیتم کردن و من مابین 12 جلسه آموزش شنا 2 بار سینوزیت هام چرکی شد و دفعه دوم که یه بار خوب شدم و دوباره بعد 1 روز چرکی شد و دکتر گفت وضعت وخیم داره میشه .بنابراین بنده لقای شنا رو به عطاش بخشیدم .حقیقتاً هم هر بار میرم استخر سرمو نمی تونم زیر آب ببرم چون کلر آب خیلی خیلی زود سرمو در حد ترکوندن درد میاره .

خوب دیگه اینو خواستم بگم که از فرصت استخر رایگان هتل استفاده کردم و تو آب قدم زدم بلکه برای زانوم خوب باشه !

همون روز از کانتر تور تفریحی داخل جزیره که تو لابی هتل بود ، چند تا از تفریحات آبی رو ثبت نام کردیم . من جمله غواصی : من و همسر ، جت اسکی : من و همسر ، پاراسل : فقط همسر .چون ترس از ارتفاع دارم .

خلاصه صبح روز بعد اول وقت رفتیم کلوب دریایی و نوبت نشستیم برای ابتدا غواصی .

لباس پوشیدیم و کلاس آموزشی اش رو نشستیم و خواهر و برادرها جدا شدیم و هرکدوم رفتیم یه سمت تا بریم اعماق خلیج همیشه فارس رو ببینیم چه خبره .

به نوبت دور کمرمون وزنه بستن و کپسول هوا هم رو پشتمون و عینک های مخصوص بهمون دادن و ازین کفش های غواصی که نمی دونم اسمش چیه پامون کردن.

لبه قایق به پشت نشستیم تا بندازنمون تو آب . من هنوز آمادگی کامل نداشتم یعنی حتی اون دهنی کپسول هوا رو هم خوب تو دهن نگذاشته بودم که مربی منو هول داد تو آب .

چشمتون روز بد نبینه یهو کفش از پام در اومد و یه عالمه آب رفت تو دهنم و در حد سکته ترسیده بودم .

پاراگراف بالا رو گفتم تا بدونین وقتی شنا بلد نیستم خواه نا خواه از آب می ترسم ، وای به اون روزی که یهو ول بشم و اونجوری وضع و اوضاعم بهم بریزه .

از کرده خود پشیمون شدم چه جور .............

خلاصه از مربی اصرار که تو می تونی و از من انکار که نه در توانم نیست و می خوام انصراف بدم .

گفت پولت برگشت داده نمیشه ، بیخیال 100 تومن شدم و گفتم نمی تونم که نمی تونم .اصلاً  نمیشد تصور کنم با این ترس تا عمق 6 متری برم پایین .

اونقدر ترسیده بودم که نمی تونستم آروم نفس بکشم .می دونید که برای شنای خوب ریتم آروم و شمرده تنفس خیلی شرطه .خلاصه بعد چند دقیقه تقلای مربی ، منو به قایق هدایت کردن و رفتم بالا نشستم تا بقیه بچه ها برن و برگردن .

کمی مضحکه شدم راستشو بخواین اما واقعاً واقعاً برام غیر ممکن بود .

خدایا مرگو میدیدم .فکر میکردم نمی تونم نفس بکشم و هر آن امکان سکته ام بود .

بعد 1 ساعت همسر جان که اومد کلی تعریف کرد که خیلی خوب بود و چسبید و ازین حرفها .

بعدش ایشون رفتن برای پرواز پاراسل که باز هم به من گفت اشتباه کردی نیومدی .خیلی خوب بود .اما من باز هم از نرفتنم پشیمون نشدم .

اما نوبت رسید به جت اسکی .راستش زیاد تمایلی نداشتم برم .نمی دونم چرا من که عمریه ساحل نشین هستم اینقدر از آب فراری ام ؟

خلاصه این یکیو دیگه به اصرار آقای همسر باهاش نشستم .بد نبود ولی آنچنان لذت نبردم . کلاً محدوده آبی کلوب های تفریحی از عرض به مقدار مشخصی است اما از طول برای جت اسکی تا هرجا که دلت بخواد .اون دور دورها چند تا شناور بود به ما گفت فقط نزدیک شناورها نشین تا پروانه موتورشون بهتون نخوره ، حالا اچید یه کم مراعات منو کرد و تا اون جلو ها نرفت اما من تمام مدت بین خودمون باشه داشتم سوره توحید می خوندم و خدا خدا میکردم تایممون زودتر تموم بشه .

اینم از تفریحات دریایی ما .

حالا جت اسکی و پاراسل رو شهر خودمونم داره اما من دیگه عمراً عمراً بخوام برم اینجور چیزها رو تجربه کنم .

در ادامه قبلی با همون رمز

این مطلب توسط نویسنده‌اش رمزگذاری شده است و برای مشاهده‌ی آن احتیاج به وارد کردن رمز عبور دارید.

همون رمز قبلی

این مطلب توسط نویسنده‌اش رمزگذاری شده است و برای مشاهده‌ی آن احتیاج به وارد کردن رمز عبور دارید.