همسرم ، منم دوستت دارم

این ها یادداشت های منه . روزهای زندگی منه

همسرم ، منم دوستت دارم

این ها یادداشت های منه . روزهای زندگی منه

از هر دری سخنی

ـ این چند روزه که روزهای پایانی ماه بود خیلی بهم سخت گذشت .

لیست بیمه و دارایی و صورت وضعیت و چه و چه .یعنی 2 روز کامل داشتم کارهای دفتری اش رو انجام میدادم دیروز هم اداره تامین اجتماعی و دارایی بودم .

پریشب قربونش برم رفتیم عید دیدنی خونه دوست همسر .

واقعاً‌ تعجب هم داره ، 27 خرداد و عید دیدنی ؟ اما آخه چه کنم با این دوستان رفت و آمد بهم زیاد نمی چسبه .

با دوستان خودم هم همین جوری شدم .هنوز از عید خونه اونها هم نرفتم .

تا مدتی خیلی ازین قضیه ناراحت بودم اما یه بار تو وب یکی از دوستان خوندم شاید دوستان یه زمانی با هم خوب و صمیمی باشن اما ممکنه به مرور زمان دیگه اون انرژی و موج مثبتی که لازمه رو بهم نفرستن .

منم با دوستان خودم همین جور شدم .از بعضی شوخی هاشون یا تفکرات و ایدئولوژی هاشون خوشم نمیاد .رو این حساب دیگه مثل قدیم نمی تونم باهاشون مچ باشم .

فکر می کنم دوستان متاهلی که بعد ازدواجم پیدا کردن بهترن تا دوستانی که از قبل داشتم .

ـ دو روزه که کار آقای همسر دچار یه دست انداز شده . البته شاید به دید امروز ما یه دست انداز باشه ،‌ ممکنه بعد ها بفهمیم یه سکوی پرتاب بوده .در هر حال دعای خوبتون رو ازمون دریغ نکنید .

دیگه همین دیگه .

ـ امروز صبح رفته بودم دارایی .همین جور که از پله ها بالا میرفتم دیدم یه ارباب رجوع بهم سلام کرد .حرصم گرفت .

دوباره دیدم باز یکی دیگه سلام کرد ،‌ تو دلم گفتم چه مردهای بدی .

کارم که تموم شد و داشتم میومدم باز یه مرد مسن بهم سلام داد

یه لحظه فکر کردم ، گفتم شاید پیچاره ها فکر می کنن کارمند اینجام یه سلامی میدن شاید به دردشون بخوره .

آخه اکثر خانوم های اداره مانتوهای رنگی و راحت پوشیدن با موهای خوشگل .من یه مانتو اداری مشکلی ، حجاب اسلامی کامل ، بدون آرایش خاصی ، جدی و اخمو دارم راه میرم هرکی ببینه خوب شک میکنه خوب


نظرات 4 + ارسال نظر
آلیس پنج‌شنبه 29 خرداد‌ماه سال 1393 ساعت 02:19 ب.ظ

رزی جان دقیقا حس منم بعد از ازدواج مثل تو شده. خیلی تمایلم به اینکه با دوستای قبل از ازدواجم رابطه داشته باشه کم شده. انکار دیگه با هم هم زبون نیستیم. نمیدونم چرا...
الهی بمیرم . خسته نباشی عزیزم. انشالا تنت سالم باشه عزیزم

آره واقعاً .
آخه می دونی ما 3 تا بودیم یکی هنوز مجرده و یکی هم شوهرش ماموریتی ه کارش .یعنی 40 روز کار 10 روز تعطیلی .
من اصلاً‌نمی تونم باهاشون مچ بشم .چه زمانی چه اخلاقی
خدا نکنه .ایشالا تو هم همیشه تنت سلامت باشه

محبوبه پنج‌شنبه 29 خرداد‌ماه سال 1393 ساعت 07:17 ب.ظ http://mzm7072.persianblog.ir

خخخخخ خدائی حتما همین طور فکر میکردند وگرنه چه دلیلی بوده واسه سلام کردن.

منم همی نجور دوستا رو داشتم.
خسته نباشی عزیزم.

من هرچی خواستم خوشبینانه به قضیه نگاه کنم این تنها دلیلی بود که پیدا کردم .
حالا اگخ بد بینانه بخوام نگاه کنم نمی دونم چه دلیلی میشه براش بیارم.
قربونت برم .تو هم خسته نباشی خانم خانما

مینا پنج‌شنبه 29 خرداد‌ماه سال 1393 ساعت 11:22 ب.ظ http://minayii.blogfa.com

ان شالله دست اندازه هرچی هست خیره
سخت نگیر عیبی نداره. بذار سلام کنن..
از اون دختربچه خبری نشد؟ باورت میشه هر روز به فکرشم؟
پدر و مادرش چه می کنن؟

انشاء الله مینا جان .انشاء الله که خیر پیش بیاد .
نه عزیزم خبری نشده .
منم نمی دونم مامان بیچاره اش چیکار داره می کنه .خیلی خیلی سخته

mahtab پنج‌شنبه 29 خرداد‌ماه سال 1393 ساعت 11:33 ب.ظ http://mynicechild.niniweblog.com

سلام رزی عزیزم
نمیدونم چرا دلم برات تنگ شده، خنده داره نه؟
خدا قوت...
ایشالا اون وضعیت سکوی پرتاب باشه به قول خودت...
جالب بوده اون سلام علیک ها...
راست میگی ..تیپ اداری و خوبت باعث شده حسابی حساب ببرن ازت...شاید هم فکر کردن رییسی چیزی.هستی ...که البته لایفش هم هستی شما

سلام مهتاب جان ِ من
قربون محبتت .یعنی انقدر دوستم داری ؟؟؟؟وای خدا بسی مشعوف شدم خواهر .ممنون
انشاء الله .برام دعا کن
سلام علیک برا خودم هم جالب بود .البته رئیس که دیگه نه .شما دیگه داری منو چوب کاری می کنیا

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد