همسرم ، منم دوستت دارم

این ها یادداشت های منه . روزهای زندگی منه

همسرم ، منم دوستت دارم

این ها یادداشت های منه . روزهای زندگی منه

حاضر ،‌ ما هستیم

بسم الله الرحمن الرحیم

روزها از پی هم می آیند و می روند و ما هر روز در عین تکرار لحظه ها شاهد بزرگ شدن و قد کشیدن پسرمون هستیم .

حالا دیگه یونا وارد ماه 11 ام زندگی اش شده .به راحتی بلند میشه و چند قدمی بدون کمک راه میره و چند لحظه می ایسته .دیشب حتی درجا دور زد و مسیرش رو 180 درجه عوض کرد .

رشد قد و وزنش الحمدلله خوبه ،‌ بازیگوش شده و حالا دیگه حسابی معنی لوس شدن رو میفهمه و وقتی پدر بزرگ مادربزرگش رو میبینه حسابی لوس میشه .حتی وقتی ازشون جدا هم میشه تا مدتی نق نق میزنه و دلش میخواد همه چی باب میلش باشه .سخت به خواب میره و هنوزم عاشق خونه خودمونه (‌این خصلتش به من رفته ) و هیچ جا آروم نمیگیره.

اما از خودم بگم ،‌الحمدلله من و همسر جان هم خوبیم .من مدتیه با دوستان دوران مدرسه ام کلاس زبان میرم .البته بیشتر به اصرار اونها بود و اینکه خواستیم دور هم باشیم که همین مطلب خیلی وقت منو گرفته،البته اونم یه عللی از سمت مربی کلاس کمی دچار وقفه شد .آقای همسر هم که دور دوم مسابقات فوتسالش شروع شده و هرهفته یا یک هفته درمیون میره تهران برای مسابقات و ما مادر و پسری تنها با هم  خونه میمونیم.


نظرات 3 + ارسال نظر
لیلا دوشنبه 28 دی‌ماه سال 1394 ساعت 03:53 ب.ظ http://dl1990.blogfa.com/

سلام رزماری عزیزم
دلم براتون تنگ شد...چرا انقدر دیر ب دیر می نویسی...امیدوارم همیشه خوش باشی خانمم ب وبلاگم منم ی سری بزنید

سلام لیلا جان .ممنون گلم ، گفتم که هم یونا و هم کلاس وقتم رو حسابی گرفته .مابقی هفته هم که به امور جاری زندگی ام میرسم .شرمنده باید مدیریتبیشتری رو زمان داشته باشم

شهره سه‌شنبه 29 دی‌ماه سال 1394 ساعت 02:33 ب.ظ http://ourlovelyhut.blogsky.com.

سلام عزیزم ماشالله خیلی خوبه که در کنار کار و بچه داری به کارهای دیکه هم میرسین
درسته که براتون سخته اما به روحیه تون کمک میکنه. مثلا همین کلاس خودت یا مسابقات همسرت کارهایی هست که برای خود خودتون انجام میدین که بهتون لذت و انرژی ای تزریق میکنه. در آینده هم وقتی به پشت سر و این روزهاتون نگاه میکنین تو دلتون لبخند رضایت بخاطر عزم و اراده تون میزنین
خدا قوت

سلام شهره جان .ممنون دوست خوبم و همیشگی ام .
بله خودم هم الان که خوب دقت میکنم میبنم درسته که خیلی تحت فشار هستم اما خوب ،‌بد هم نیست .
البته ما که به پای عزم و اراده شما نمیرسیم خانم خانم .شما با بچه کوچیک شهر غریب سرکار هم میری این خیلی کار بزرگیه عزیزم.
خدا به شما هم قوت بده

ندا دوشنبه 5 بهمن‌ماه سال 1394 ساعت 10:51 ق.ظ http://27esfand.persianblog.ir

چه جالب من هم کلاس زبان شروع کردم آفرین به یونا که راه میره

اِاِاِاِ جالبه ها
آره دیگه حسابی شیطون شده ، نیکان هنوز شروع نکرده؟

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد