-
زاد روز زیبای حضورتو
یکشنبه 16 اسفندماه سال 1394 13:27
بسم الله الرحمن الرحیم سلام بر همه . یکشنبه 16 ام اسفند نود و چهار هم از راه رسید .خیلی زودتر ازونی که فکرش رو میکردم و فندق کوچولوی ما یک ساله شد . تمام آرزوهای خوب برای تو پسرم ، در سایه الله و صاحب الزمان همیشه رو به تعالی و رشد باشی مادرکم . در کنار تمام شادیها و تبریک ها بابت تولد قشنگ یونای عشقم که از پنج شنبه...
-
اندکی صبر سحر نزدیک است
یکشنبه 2 اسفندماه سال 1394 09:27
بسم الله الرحمن الرحیم حال خودمو تو این روزها با حال سال گذشته ام که مقایسه میکنم پی به کوچکی و بی مقداری وجودم میبرم . از حال پریشونی که سال قبل داشتم . یادم میاد ، بر خلاف انتظارم روزهای پایانی بارداری ام سخت از سخت بر من گذشت و پر از استرس بودم که حتی از یادآوری اش پریشون میشم .کمی شاید هم بیش از کمی افسردگی...
-
ورود به ماه آخر از سال اول
دوشنبه 19 بهمنماه سال 1394 09:15
بسم الله الرحمن الرحیم این قافله عمر عجب میگذرد ها .دریابیم ، دریابیم که دارد میگذرد . آقا پسر ما جمعه گذشته نرم و آروم به ماه 12 ام زندگیش پا گذاشت .اونقده نرم و آروم که فراموش کردم ماهگردش رو. شب قبلش به صورت مخفیانه بردیمش آتلیه حالا چرا مخفیانه ؟ چون قراره عکس هاش رو برای رو تولدش رونمایی کنیم و ازونجایی که بعضی...
-
پایان یکی از نگرانی های یک مادر
چهارشنبه 7 بهمنماه سال 1394 09:50
بسم الله الرحمن الرحیم نمی دونم کجا و تو کدوم پیج و کدوم برنامه بود که خوندم اگه فرزندتون تا 13 ماهگی دندون در نیاورد به دکتر مراجعه کنید . آقا همین برای من شده بود ته ذهنم یه درگیری بزرگ ذهنی . تا اونجا که فکر کردم خوب برم دکتر ، دارو میده ،قطره میده ؟ قرص ؟آمپول ؟ تقویتی ؟ تقویت یونا بیشتر ازینی که هست ؟ ای خدا همه...
-
شورپزون
پنجشنبه 1 بهمنماه سال 1394 08:45
بسم الله الرحمن الرحیم یه راست برم سر اصل مطلب ، من در این عمر گهر بارم فقط یک باز اقدام به تهیه "شور" کرد .اونم سال قبل ، زمانیکه یونا هنوز به دنیا نیومده بود .آخه خودم هم موندم با اون وضع شکم حال هوس شور درست کردنم چی بود که به سرم زد .البته خیلی هم خوشمزه شد و مزه اش هنوز زیر دندونمون مونده . بماند که...
-
حاضر ، ما هستیم
دوشنبه 28 دیماه سال 1394 09:04
بسم الله الرحمن الرحیم روزها از پی هم می آیند و می روند و ما هر روز در عین تکرار لحظه ها شاهد بزرگ شدن و قد کشیدن پسرمون هستیم . حالا دیگه یونا وارد ماه 11 ام زندگی اش شده .به راحتی بلند میشه و چند قدمی بدون کمک راه میره و چند لحظه می ایسته .دیشب حتی درجا دور زد و مسیرش رو 180 درجه عوض کرد . رشد قد و وزنش الحمدلله...
-
این هم پسر کوچولوی ما
پنجشنبه 5 آذرماه سال 1394 10:04
-
نرم نرمک میرسد
چهارشنبه 20 آبانماه سال 1394 08:40
بسم الله الرحمن الرحیم همیشه آرزوهای بزرگ و رویدادهای دور دست بالاخره یه روزی اتفاق میفته . تو ذهنم 9 ماهگی پسرم ، یعنی عبور از یه مرحله سخت نوزادی ، یعنی بزرگ شدن ، راه رفتن و غذاخوردن .اکثر اوقات بهش فکر میکردم و اونو یه چیز گنده تو ذهنم متصور شده بودم ، تا اینکه امروز رفتیم آزمایشگاه برای گرفتن نمونه خون از پسرم...
-
ممنون از آفتاب امروز
سهشنبه 12 آبانماه سال 1394 09:17
-
شب و روزهای سخت بیماری
چهارشنبه 6 آبانماه سال 1394 08:33
بسم الله الرحمن الرحیم - مادر جان غصه نخور . - چرا هول میشی ؟ - الان میزنی زیر گریه ها ! - مریضی مال بچه است دیگه . - بچه ها همین جور بزرگ میشن . این ها جملاتیه که این 2 روزه برای تسکین غصه ام ، از طرف مامانم بهم گفته میشه .یونا مریض شده اونم چه جور .یه بیماری ویروسی شبیه آبله مرغان ، اما سخت تر از اون .نمی دونم بچه...
-
8 ماهگی یونا
یکشنبه 26 مهرماه سال 1394 14:01
بسم الله الرحمن الرحیم 8 ماهگی پسرم با سفرمون به تهران آغاز شد و این دومین مسافرت یونا بود . مسافرت های آخر هفته همسر همچنان ادامه داره ، مثل همیشه بخاطر فوتبال .این بار هم مسابقات کشوری بین شرکتهای تابعه محل کار آقای همسر . الحمدلله یونا در طول راه جز چند ساعتی اونم تو مسیر برگشت اصلاًاذیت نکرد .یه مسافرت 1 روزه...
-
نیمه تابستونی ، نیمه پاییزی
یکشنبه 5 مهرماه سال 1394 09:20
بسم الله الرحمن الرحیم سلام شروع هفته اتون به خیر و خوشی (خلاصه یک شنبه هم اوایل هفته است دیگه ) این هفته دیگه رسماً یه هفته پاییزی تمام عیاره ، نه مثل هفته قبل که نیمی تابستون نیمی پاییز بود .درسته که زیاد دل خوشی از پاییز ندارم و و اگه به گوشش نرسه میخوام بگم دوستش هم ندارم اما خلاصه این روزهای قشنگ داره با پسرم...
-
بازهم پاییز و سرماخوردگی
شنبه 28 شهریورماه سال 1394 10:45
بسم الله الرحمن الرحیم نمی دونم چرا من اینقدر زمان رو قاطی کردم ، از دیروز تازه فهمیدم تابستون 94 هم به سلامتی داره تموم میشه ! این مسئله که خیلی بدیهی ه اما نمی دونم من چرا به تصورم هنوز 1 ماه از تابستون باقی مونده ، برنامه های مختلف برای خودم میریختم .شاهد این مسئله هم اینه که همین هفته گذشته ،یهویی رفتم برای یونا...
-
روزهای تند تند
شنبه 21 شهریورماه سال 1394 08:52
بسم الله الرحمن الرحیم سلام .الهی که شنبه خوبی داشته باشین و تا آخر هفته پر انرژی باشین. وای که چقدر این هفته زود گذشت .از وقتی اومدم سرکارکلاً روزهای شلوغی رو دارم میگذرونم .کار ما که به خودی خود همیشه زیاد و پر مشغله بود ، تازگی ها هم یکی دو تا پروژه جدید شروع کردیم که کار ما رو مضاعف می کنه .هنوز رو غلطک نیفتادم...
-
یه هفته پر تلاش
شنبه 14 شهریورماه سال 1394 08:42
بسم الله الرحمن الرحیم سلام عزیزان دلم صبح شنبه شما به خیر و خوشی .ان شاء الله تا پایان هفته پر انرژی باشین. مامانایی که مثل من بچه کوچولو دارن ، روزها و ماهاشون یه تقسیم های خاصی داره ، بدو تولد ،2 ماهگی ، 4 ماهگی ،6 ماهگی و .... تقسیم هایی بر مبنای واکسن کوچولوهامون ، دوشنبه این هفته یعنی 16 ام شهریور ، زمان واکسن...
-
باز هم ،.......دوباره
چهارشنبه 4 شهریورماه سال 1394 09:17
بسم الله الرحمن الرحیم سلام اینجا چقدر عوض شده ، من چقدر دلتنگ شدم .دلتنگ دوستام و حرفهاشون . دلتنگ ثبت خاطراتم دوباره برگشتم سرکار ، همون کار قبلی ام و الان دارم از میز خودم تو شرکت پست میگذارم .چهارمین روزیه که دیگه صبح ها کنار پسرم نیستم . دلم برای یونا مامانی ام تنگ شده .هر روز صبح همسر منو میرسونه شرکت و یونا رو...
-
حرفهای سردرگم
یکشنبه 24 خردادماه سال 1394 17:19
بسم الله الرحمن الرحیم یه عالمه حرف تو کله ام میچرخه و داره آزارم میدم . اولیش این که از دو روز پیش آقا یونا یهو شیر مامانش رو نخورد که نخورد .دارم از غصه دق می کنم .دقیقاً انگار تلخه براش .تا بغلش می کنم شروع می کنه به گریه و هق هق کردن و با دستش که موندم چه قدرتی داره منو عقب میده .اون این کار رو می کنه من میشینم...
-
آرزوی جدید
یکشنبه 24 خردادماه سال 1394 16:57
بسم الله الرحمن الرحیم همین دیروز , که 98 روز از تولد پسر کوچولوم گذشت , شدید شدید هوس بچه دوم رو کردم ودلم برای یه نوزاد تازه متولد شده تنگ شد . به همین سادگی در فکر دومی اش هستم
-
مهم , مادر بودن است .
جمعه 8 خردادماه سال 1394 01:34
بسم الله الرحمن الرحیم یعنی امان از نیش حرف مردم .کاش بدونن با بعضی حرفهاشون چه غوغایی تو دل یه مادر به پا می کنن .باز هم همون داستان همیشگی دختر و پسر .چه اشک هایی که تو تنهایی ام از حرفهایی که شنیدم , ریختم .اونم منی که انقدر حساسم رو این مسئله . درسته با این جور حرفها درهم میشکنم و غصه میخورم ولی به خودم نهیب میزنم...
-
تولد پسرم - قسمت 3
سهشنبه 29 اردیبهشتماه سال 1394 10:57
بسم الله الرحمن الرحیم خیلی وقته که مطلبی ننوشتم و روزها هم همین جور دارن میگذرن .تو این مدت سرم اونقدر با نی نی کوچولوم گرم شده بود که فرصتی نداشتم برای وبلاگ نویسی .البته کمی دست تنها هم موندم .حالا میگم براتون .بهتره روال خاطراتم رو عوض کنم .چون دیگه زمانش خیلی گذشته بهتره اول از این روزهام بگم و بعد تیکه تیکه از...
-
تولد پسرم - قسمت 2
دوشنبه 17 فروردینماه سال 1394 19:13
بسم الله الرحمن الرحیم تا جایی گفتم که رفتم اتاق عمل . قبلش از مامای بخش زایمان راجع به نوع بیهوشی سوال کردم و گفت راستش رو بگم ؟اسپاینال بهتره . منم وقتی رفتم اتاق عمل , گفتم اسپاینال میخوام بشم .باز با شعار همیشگی " اینجا بیمارستان خصوصیه , نظر بیمار تو اولویته " جوابم رو دادن اما بعدش دکترم و ماماهای داخل...
-
سال جدید , زندگی جدید
شنبه 15 فروردینماه سال 1394 17:56
بسم الله الرحمن ارحیم سلام به همه عزیزانی که اونقدر به من لطف دارن که حتی با تنبلی های من , بازهم منو از یاد نبردن و سراغمو گرفتن .کامنتهای مهربونانه اتون رو خوندم و حالا جواب همه اون محبت ها رو اینجا می نویسم . سال نو بر همگی مبارک باشه و روزهای پر خیر و برکتی در پیش داشته باشین . می دونم خیلی خیلی دیر اومدم .دقیقاً...
-
پایان هفته 40 ام
پنجشنبه 14 اسفندماه سال 1393 01:07
بسم الله الرحمن الرحیم امشب شاید آخرین شب تنهایی من و همسر باشه .شاید فردا یا پس فردا من و همسر جان با یه کوچولوی فسقلی برمیگردیم خونه . ماجرا ازین قراره که امروز ( یا بهتر بگم دیروز ) چهارشنبه 13 اسفند 93 با بیمارستانم تماس گرفتم و گفتم فردا 40 هفته ام تموم میشه اما اثری از آثار نی نی در من یافت نمیشه .چه کنم ؟ اونها...
-
حباب تنهایی ما
چهارشنبه 13 اسفندماه سال 1393 11:38
بسم الله الرحمن الرحیم سلام پسر خوبم الان تک و تنها نشستم تو خونه و دارم به سکوت و آرامشی که تو خونه هست فکر می کنم . به تنها بودن ِ الآنم . به اینکه انگار یه حبابی از تنهایی دور من پیچیده شده و تو هم که در حباب تنهایی ات هنوز هستی . تو هنوز خیال ترکوندن حبابت رو نداری مامانی ؟ اگه حباب تنهایی تو بشکنه , به دنیال اون...
-
همچنان منتظرم
دوشنبه 11 اسفندماه سال 1393 19:54
-
آغاز هفته 40 ام
یکشنبه 10 اسفندماه سال 1393 01:55
-
لبخند به دردها
پنجشنبه 30 بهمنماه سال 1393 00:21
-
فرصت 10 روزه
چهارشنبه 22 بهمنماه سال 1393 12:41
-
هفته 36 و 37
یکشنبه 19 بهمنماه سال 1393 01:08
-
baby on board
شنبه 11 بهمنماه سال 1393 09:19
بسم الله الرحمن الرحیم سلام دوستان گلم .صبح شنبه شما بخیر . ازون قدیم ندیم ها که نه فکر بچه بودم و نه شوقی داشتم ، یکی از معدود مواردی خوشم میومد همین برچسب baby on board پشت شیشه اتومبیل ها بود .پیش خودم میگفتم اگه روزی به امید خدا بچه دار شدم حتماً حتماً باید یکی ازینا بچسبونم به شیشه ماشینمون تا حواس ماشین های دیگه...