همسرم ، منم دوستت دارم

این ها یادداشت های منه . روزهای زندگی منه

همسرم ، منم دوستت دارم

این ها یادداشت های منه . روزهای زندگی منه

خواب ملیحه خوبم - 2

تیر 85 بود که ما رسماً‌ امتحانات ترم هشتمون تموم شد .در ادامه دوستی های مختلف آزاده که کلی خرابی و دردسر هم به بار آورد ،‌تو همین زمان ها بود که آزاده تو شهر خودشون با یکی آشنا شد .البته داستان ازین قرار بود که زمانیکه آزاده پیش دانشگاهی بود این پسره که از همسایه های عمه آزاده بود پیغام میده و ابراز علاقه می کنه . آزاده هم چون اون زمان دانشگاه قبول شده بود و خلاصه کلی باد تو کله اش بود پسره رو رد می کنه. الآن که ترم 8 رو تموم کرده بود و دید از دانشگاه هیچ خیری ندیده بر میگرده شهر خودش ، میبینه پسره لیسانس حسابداری گرفته و بانک صادرات کار میکنه و وضعش خوب شده .از طریق عمه اش پیغام میده که پسره دوباره بیاد جلو .پسره هم از خدا خواسته . ولی یه مشکلی این وسط بود . که اون طرف وقتی 4 سال قبل از آزاده جواب رد میشنوه میره سراغ یه دختر دیگه . حالا 3 سال بود که با اون دوست بود و دیگه خانوادش داشتند اصرار به ازدواجشون میکردن .( این اطلاعات رو آزاده وقتی با پسره حرف می زد کسب می کرد )

حالا پسره مونده بود بین دوراهی . دختری که 3 سال باهاش دوست بوده و دختری که سالهای قبل در طلبش بوده و جواب رد شنیده و الآن بهش رو کرده .

آزاده هم دون می پاشید که پسره رو جذب خودش کنه . موقعیت بدی نداشت و از لحاظ کاری رو به رشد بود .بعد از کارش هم یه شرکت حسابداری می رفت و تو همین مدت که با آزاده رابطه اش رو شروع کرده بود یه 206 هم می خره و کلی ماجرای حاشیه ای .

پسره تصمیم میگیره بیاد خواستگاری آزاده و با اون دختره بهم بزنه .یکی دو روز مونده به  خواستگاری ، شوهر خواهر پسره یهو میاد و جلو پدر مادر طرف میگه من یه فیلم ناجور ازین دختره ( یعنی آزاده ) دیدم . پسره منکر این حرف میشه و آقای شوهر خواهر میگه می تونم فیلم رو بیارم تا همه ببینن.پسره که تا الآن داشت طرفداری آزاده رو میکرد ، کم میاره و چیزی نمی گه .به آزاده که خبر میده ،‌ آزاده هم دست و پاشو گم می کنه . البته انکار میکنه اما ته ذهنش علامت سوال براش پیش میاد که این فیلم از کجا دراومده .این اتفاقات زمانی افتاد که من هنوز با ملیحه و آزاده در ارتباط بودم . وقتی بهم گفت که جریان ازین قراره ، هر سه نفرمون تعجب زده میشیم که جریان فیلم چیه ؟ خوب البته چون اطمینان کامل هم نداشت و احتمال میداد این فیلم واقعاً وجود داشته باشه آزاده هم کوتاه اومد و بابای پسره گفت : خواستگاری چنین دختری که از الآن این حرفها پشت سرش هست نمیرم.

خلاصه پسره با عجله با اون دختره که 3 سال باهاش دوست بود عقد میکنه.اما همچنان به دوستی اش با آزاده ادامه میده و البته آزاده هم ممانعتی از خودش نشون نمی ده .

تا اینجا هر کاری که آزاده می کرد و از نظر من اشتباه محض بود ، توجیهش شاید این بود که دنبال یه پسر خوب میگرده . شاید اشتباهاتی هم میکنه ولی در هر صورت می خواد با اون فرد ازدواج کنه و ازین جور توجیهات .اما وقتی دیدم که با وجود اینکه اون پسره عقد کرده بازهم باهاش در ارتباطه حرصم بدجوری دراومد. بیشتر از همیشه .بیشتر از یک سال و اندی که داشت اون کارها رو میکرد .

من دیگه بهش زنگ نمی زدم تا آخرین باری که با هم حرف زدیم .

همونطور که گفتم هربار که زنگ میزدیم خبرها رو مو به مو بهم دیگه میگفتیم . آزاده اینطور تعریف کرد : با پسره هنوزم صحبت میکنم .اونم همش میگه : با نامزدم دعوام شده .آخه من تورو دوست دارم .

چند هفته از عقدشون میگذره .اما پسره فقط 2 ، 3 ساعت میره دیدن دختره و بقیه وقتش رو برای من میگذاره . تو همین گیر و دار دختره یه بار موبایل نامزدش رو نگاه میکنه و sms های آزاده و اون پسره رو می خونه .خلاصه دعوا میشه بینشون و پسره برای فرار از اعصاب خوردی میاد پیش آزاده و آزاده هم با روی باز ازش استقبال میکنه .و یه شب که مامانش اینا نبودن مهمونش می کنه !

اینجا که رسید ، گفتم آزاده می دونی داری چیکار می کنی؟ اون عقد کرده .زن داره وبا اون دیگه چرا ؟خندید و گفت : از سر بیکاری.

همیشه غر می زدم بهش که نکن .ول کن بابا ، بیخیال این شو ، اون یکی رو ول کن .یا خیلی حرفهای دیگه . ولی این باری که این جرکت رو ازش دیدم .گوشی رو گذاشتم و دیگه بهش زنگ نزدم و تلفن های آزاده رو هم جواب ندادم . به ملیحه هم دیگه زنگ نزدم .با وجود اینکه دوستش داشتم اما نمیشد که با ملیحه درارتباط باشم و با آزاده نه.

این شد که با وجود تمام علاقه و محبت و صمیمیت به معنای واقعی که بینمون بود باهاشون قطع رابطه کردم.

آزاده رو جدا ازون رفتارهاش خیلی دست داشتم و دارم ولی پیش خودم گفتم این دیگه فرد قابل اعتمادی نیست .کسی نیست که بتونم سالهای آینده راحت دست شوهرم رو بگیرم و برم خونش و یا اون بیاد خونه من .از نظر من هرکس که میاد خونه آدم باید امین باشه .امین در نگاه ، رفتار ، کردار و ....

پیش خودم گفتم دیگه جایز نیست این دوستی رو ادامه بدم . تا حالا می گفتم هر کاری می کنه به خودش مربوطه و طرف مقابلش هم یه پسر مجرده .شاید ازدواج کنن ولی این یکی زن داشت....

هیچ کس حتی همسرم ، مادرم و یا حتی خود ملیحه و آزاده نفهمیدن من چرا یهو ازشون بریدم.

صفحه فیض بکم رو باز نمی کنم چون ملیحه برام کامنت گذاشته . فقط هر از گاهی نگاهی به صفحه اش می اندازم . دیدم ازدواج کرده .اونقدر خوشحال شدم که نگو .ولی حیف که نمی تونستم بهش تبریک بگم .اگه بهش زنگ میزدم خلاصه ازم می پرسید چرا قطع رابطه کردی؟

آزاده رو تو فیض بک دیدم .اون هم ازدواج کرده .

گاهی اوقات که تنهایی رو حس می کنم خیلی غصه می خورم که چرا نشد دوستی مون ادامه دار بشه .چرا نشد که تا همیشه کنار هم بمونیم .خیلی افسوس می خورم، خیلی


نظرات 13 + ارسال نظر
ساناز سه‌شنبه 3 بهمن‌ماه سال 1391 ساعت 02:49 ب.ظ http://yek-mosht-khatere.blogfa.com

سلام.خوبی؟
به نظرم کارت درست بود قطع رابطه با ازاده چون اونی که از سر بیکاری با یه پسر عقد کرده حرف میزنه فردا هم از سر بیکاری ۱۰تا کار دیگه هم میکنه.اما ملیحه این وسط گناهی نداشت کاری از دستش بر نمیومد عین تو شاید ۱۰۰بار با ازاده حرف زده اما اون گوش نکرده.خداکنه الان که ازدواج کرده سر تعهد قلبی و لفظی با همسرش بمونه و چوب اشتباهی که کرده رو نخوره.چون من ایمان دارم اگه در حق کسی نامردی کنی در حقت نامردی میکنن.خدا کنه کسی بین اون و شوهرش قرار نگیره تا مزه خیانت به همسر رو بچشه

قطع رابطه من با ملیحه بیشتر بخاطر آزاده بود .چون نم تونستم با یکی درارتباط باشم و با یکی نه . واسه همین دلم واسه ملیحه خیلی تنگ میشه .بله خدا کنه بلایی سر عشقش نیاد

ساناز سه‌شنبه 3 بهمن‌ماه سال 1391 ساعت 03:11 ب.ظ http://yek-mosht-khatere.blogfa.com

واقعا رزماری از اشنایی باهات خیلی خوشحالم.من توی وبلاگ چند تا دوست صمیمی پیدا کردم اما واقعا هیچکس مثل تو نیست.تو از روی احساس حرف نمیزنی و سنجیده و منطقی حرف میزنی.واقعا بابت راهنماییات ممنون.اره در مورد مردونگی مردامون باید بگم منم ایمان دارم.رزی من وقتی یک هفته از حمید دورم واقعا خیالم راحته که کاری نمیکنه.با کسی تو شهر غربت سر وسری نداره.خودت میدونی میشه فهمید شوهرت با کسی هست یا نه.تازه شغل حمید که روزانه با ۲۰یا ۳۰ تا دختر در ارتباطه واین هم میدونی دانشجوها چیجورین.اما واقعا تا الان حمید پاش نلرزیده خدا کنه بعد از این هم نلرزه

منم جند بار بهت گفتم که با تو خیلی راحتم .دل به دل راه داره سانی جون .هوای عشقتون رو داشته باش تا هیچ وقت پشیمون نشی .من وقتی جریان آزاده رو می دیدم دیگه به همه چی شک می کردم .به اینکه حتی خطر در کمین یه مرد زن دار هم هست .زمونه خیلی بد شده

مونا سه‌شنبه 3 بهمن‌ماه سال 1391 ساعت 06:58 ب.ظ

سلام
واییییییی من یعنی شوکه ام رز ماری جون! :(
بعدش آزاده چجوری ازدواج کرد؟؟؟؟
هیییییی

قدر موقعیتهای فعلی خودمون رو بدونیم و خدا رو شکر کنیم.
از خدا میخوام هممون رو به راه راست هدایت کنه. ان شاءالله

سلام گلم .باور کن قصد اینو ندارم که آزاده رو خراب کنم نه ولی واقعاً آدم باید خیلی مراقب خودش باشه .آزاده نماز می خوند ،‌روزه میگرفت .ولی جریانات جوری شد که کم کم افتاد تو این راه .من خودم هم بارها به این قضیه فکر کردم ولی ....واقعاً‌ نمی دونم چی بگم .من یه جورایی منزجر شده بودم .حالا اگه کسی خواست توی پست دیگه بیشتر توضیح میدم

ساراسارا(جاده زندگی ما از ایران تا.. چهارشنبه 4 بهمن‌ماه سال 1391 ساعت 09:50 ق.ظ

وای چه چیزایی...من خیلی شنیدم ولی لمس کردنش از نزدیک چیز دیگه ای هست

پس اون فیلمه حقیقت داشت اره؟؟
راستی واسه ازدواجش کی دیگه ای هستش نه همون پسره نه؟؟؟

حالا من جای تو بودم با ملیحه قطع رابطه نمی کردم ولی خب شاید شرایطت طوری بوده که نمیشده...ولی واقعا به همچین ادمایی نمیشه واسه دوستی متاهلی اعتماد کرد

نه عزیزم با کس دیگه ای ازدواج کرد .اون پسره که گفتم عقد کرده بود . آره لمسش از نزدیک یه جوریه .
آخه نمی شد با ملیحه ادامه بدم . چون اونجوری بازهم با آزاده برخورد پیدا می کردم . من می خواستم کاملاً ازش بِبُرم

فهیمه چهارشنبه 4 بهمن‌ماه سال 1391 ساعت 10:05 ق.ظ http://jojofahim.blogfa.com

سلام عزیزم
با خوندن اینا یاد خیانت همسرم خودم افتادمو اشکام سرازیر شدی
اون زمان کار خوبی انجام دادی که باهاش قطع رابطه کردی
به نطر منم این جور آدما قابل اعتماد نیستن
تنهائی چه بسا بهتر از اینکه یه خدا نکرده خواسته باشی از دوستت هم پا بخوری

آخی عزیزم . فهیمه جون معذرت می خوام که ناراحتت کردم . اصلاً نمی دونستم که ممکنه با این مطلب کسی رو ناراحت کنم .معذرت می حوام گلم .ولی می خوام بگم هستند دخترهایی که بی توجه به چیزی حاضرن برای شادی دل خودشون یه زندگی رو خون کنن . نامزد اون پسره هم بدبخت چیکار کنه .از همه جا بیخبر یهو میبینه نامزدش با یه دختره در ارتباطه .اونم رابطه نزدیک .بازهم متاسفه اذیت شدی

فهیمه چهارشنبه 4 بهمن‌ماه سال 1391 ساعت 10:54 ق.ظ http://jojofahim.blogfa.com

سلام خانومی ...
پست های تیر ماه مربوط به این جریان میشه ...
روزهای تلخی بود خیلی تلخ.......

مرسی گلم .سر فرصت می خونم

فهیمه چهارشنبه 4 بهمن‌ماه سال 1391 ساعت 12:15 ب.ظ http://jojofahim.blogfa.com

فدای تو دوست خوبم بشم با این نظر احساسی و قشنگت
منم امیدوارم و از خدا همینو میخام
دوستت دارم

خواهش می کنم فهیم جون

ساناز چهارشنبه 4 بهمن‌ماه سال 1391 ساعت 12:18 ب.ظ http://yek-mosht-khatere.blogfa.com

سلام.خوبی؟خسته نباشی/تمارض کجا منظورته؟کارت قرمز یا زرد واسه چی میخوای بهم بدی؟

سلام سانی خوبم . تو هم خسته نباشی .

ساناز چهارشنبه 4 بهمن‌ماه سال 1391 ساعت 12:37 ب.ظ http://yek-mosht-khatere.blogfa.com

اهان.اخه خوب گاهی بیدار کردنش خیلی سخت میشه و من مجبورم.
خدا رو شکر همسر من از فوتبال متنفر و میگه وقتمو بیخودی هدر بدم برای دیدن این بازی و اصلا در منزل ما فوتبال تعطیله

خوشا به حالت .البته تعریف نباسه آقای من در نبود من فوتبال نگاه می کنه و وقتی من خونه ام هیچی .اما از پس رئیسمون که نمی تونم بربیام که عاشق فوتبال ِ

لبخند بانو چهارشنبه 4 بهمن‌ماه سال 1391 ساعت 02:12 ب.ظ http://labkhandam.blogsky.com/

سلام رزماری عزیزم
این اسمت من و کشته مرده خودش کرده...بس که قشنگه
...
در مورد کاری که انجام دادی هم کار درست و به جایی بوده...شک نکن...زندگیت ارزشش بیشتر از اینجور دوستی هاست و اما از امثال آزاده ها و حتی مردهایی از امثال همون پسره بانکیه زیاده و چه قدر جای تاسف داره به چشمم می بینم که طرف زن و بچه یا شوهر داره ولی دوست دختر یا دوست پسر دارن...خیلی ناراحت کننده است
خدا آخر و عاقبتمون و با این فساد و بی بند و باری به خیر بگذرونه...

وایــــــــــی . من الآن دیگه درپوست خودم نمی گنجم . انقد که به من لطف داری . ممنونم لبخند بانوی خوبم
آره عزیزم .از خواهرم هم که پرسیدم گفت کار درستی کردی .البته به خواهر یه سال بعد گفتم ولی تا چند وقت درگیر این تصمیمم بودم و خلاصه دیگه قطع رابطه کردم

بهار (فرصت دوباره آفتاب) چهارشنبه 4 بهمن‌ماه سال 1391 ساعت 05:28 ب.ظ http://yegran,blogfa.com

من هم یه همچین ماجرایی رو با دوستان دوره دانشگاهم داشتم. البته من ارتباطم رو با دوست خوبم قطع نکردم... کاش با ملیحه ارتباطت رو حفظ می کردی اون که گناهی نداشت.

می دونم ملیحه تقصیری نداشت اما گفتم فقط بخاطر اینکه ملیحه نقطه اتصال من و آزاده می تونست باشه ، با ملیحه هم قطع ارتباط کردم

مینا چهارشنبه 4 بهمن‌ماه سال 1391 ساعت 10:22 ب.ظ http://marriedwoman.blogfa.com

سلام..اینکه با آزاده اونطور برخورد کردی، به نظرم برخورد خوبی بود..ولی دلیلی نداشت با ملیحه هم قطع رابطه بکنی..البته این نظر منه..من اینکه هرچی بوده گذشته..حیفه که این دوستی های قدیمی و با ارزش رو رها نی.به نظر من دوباره کانال بزن و دوستی رو از سر بگیر..
حیفه..باور کن

سلام مینا جون .می دونی الآن جوری شده که پل های پشت سرم برای این دوستی خراب شده . دوباره برگشتن و توضیح اینکه چرا قطع ارتباط کردم سخته برام .و دیگه اینکه من به خاطر اینکه اعتمادمو از دست داده بودم قطع رابطه کردم .چیزی که برای ادامکه یه دوستی خیلی لازمه

م(خط خطی) دوشنبه 9 بهمن‌ماه سال 1391 ساعت 11:17 ب.ظ http://www.khatkhati-92.blogfa.com

عجب حکایتی
خب اون دختر پاکی نبوده
هوس بازو خوشگذرون بوده
و واقعا جای تعجبه اینکه خودشو در اختیار همهذ قرار میداده
خب عزیز من شما چرا با چنین ادمی دوست بودی
ان کجا دختر خوبی بوده که میگی خوب بود
اون یه خاین بود و واقعا کثیف بود
با تعاریفی که از شما شنیدم
اصلا باهاش رابطه مجددد نداشته باش
خطرناکه و دردسر ساز
ولش کن
بهش فکر نکن
بذا هر کاری خواست بکنه

واقعاً حکایت ِ .گفتم که از اول این مدلی نبود وگر نه دوستی بین ما شروع نمی شد .بعد از دو سال مدلش عوض شد .
منم بخاطر دلایل شما که نظر خودم هم بود ، ولش کردم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد