دق می دونید چیه ؟
بلاگ اسکای داره امروز منو دق دچار میکنه ! نه باز میشه و نه میتونم نظراتتون رو تایید کنم .
خیلی خوشحالم از استقبال خوب و گرمتون از برنامه ختم قرآن .انشاء الله پنج شنبه ای که در راهه یعنی 24 اسفند همگی با هم شروع می کنیم به خوندن و به نیت دسته جمعی یه ختم قرآن کامل برامون نوشته میشه .
فقط عزیزان دلم تا این لحظه 2 جزء باقی مونده که به امید خدا اون هم پر میشه .راستش اصلاً فکر نمی کردم انقدر استقبال کنید .من خودمو آماده کرده بودم که نهایتاً نفری 1 الی 2 حزب بخونیم که در کل بشه چند جزء .ولی وقتی دیدم خودتون بنا رو بر جزء گذاشتین خیلی خوشحال شدم .این هم یکی از آرزوهای بودم که به لطف خدا و شما دوستای خوب دارم بهش میرسم .دعا کنید به بقیه آرزوهام هم برسم .
ولی یه آرزو دارم که فقط یه معجزه میتونه اونو برآورده کنه .چون احتیاج به سرمایه بالایی داره . و یه جورایی حمایت ها ی ارگانهای دولتی هم باید پشتش باشه .
بگذریم .
از پنج شنبه سرم کمی شلوغ بود .آخه رفته بودیم سفر .یادتونه گفته بودم یه بلیط هتل به همسری از طرف محل کارش دادن که هتلش توی شهر خودمونه ؟ رفته بودیم اونجا !
البته چند تا از همکارهای همسری که با هم بیشتر جور هستن قرار گذاشتن و با هم رفتیم . تجربه خیلی خوبی بود .بسیار بسیار هم بهمون خوش گذشت .اتاق مون رو به دریا بود .فاصله ای هم با ساحل نداشت .همین منظره فوق العاده ای رو برامون ساخته بود . با وجود اینکه من بیشتر عمرم رو کنار دریا سپری کردم اما باز هم دیدن دریا بهم آرامش میده و خیره شدن به موج ها تا ساعت ها وقتم رو پر میکنه . بدون اینکه دغدغه ای داشته باشم یا حتی به چیز دیگه ای فکر کنم .
توی این مدت که سرشار از خنده و شلوخی بود تنها چیزی که اذیتم کرد ، دندون درد ناگهانی همسری ام بود .یه دندون پر کرده به یهو از غروب پنج شنبه شروع کرد به درد گرفتن تا غروب جمعه به ورم و چرکی شدن رسید .
عصر دیروز دیگه با هم رفتیم دکتر . دندونپزشک که روز جمعه ای پیدا نمی شد .یه دکتر عمومی رفتیم و از اون جایی که ما خوددرمان حرفه ای هستیم ،خودمون داروها رو به دکتر گفتیم و ایشون هم تایید کرد و برامون تو دفترچه نوشت تا بگیریم و مصرف کنیم و درد دندون آقای همسر جونم کمی کمتر بشه . منتها لپش یه کوچولو تپل شده بود .
بلیط هتلمون تا امروز ظهر بود ، منتها چون من می خواستم بیام سرکار ، دیشب از بچه ها جدا شدیم و ساعت 1 اومدیم خونه .یعنی 10 تا خیابون اونور تر از هتل لب دریامون !
تجدید قوای خوبی بود برای پایان سال .
سلام رزی .خوبی؟خوشحالم بهت خوش گذشته.عزیزم بابت ختم قران هم بازم ممنونم.فکر خوب یبود.من و حمید ۹و۱۰ هستیم.درسته؟
سلام سانی جونم .الآن میام وبت .آره گلم 9 و 10 مال شما دوتاست
سلام رز ماری جان
منم دوست دارم تو ختم قران شرکت کنم
یکی از جزهایی که باقی مونده رو واسه من بذار
سلام عزیزم .چشم یه جزء میذارم .خدا قبول کنه ازت
اگه اشکالی نداره جز ۲۳ مال من باشه
چه اشکالی خانمم .اسم شما رو نوشتم
مرسی عزیزم

رز جونم خدا نکنه کسی دقت بده آخه
عزیزم پس خداروشکر ک خوش گذشته
الهی خوبه یادی از خاط ره ها زنده کردی با اون شعر
فدای تو دوست خوبم بشم .
بلاگ اسکای ِ دیگه .چه بخوایم چه نخوایم سر جهازیمونه باید تحملش کنیم
رزماری جونم وقتی دل صاف باشه که برای شما هست و کار خیرم باشه زود همه رو دور خودش جمع می کنه
ایشالا قبول باشه...
...
آره به قول خودت اینم یه جور تجدید قوا بود...به هر حال همین که محل زندگی برای یکی دو روز تغییر کنه هم می تونه تنوع باشه و هم تو روحیه تاثیر مثبت بذاره...
دندون درد همسرت الان بهتره؟ حتما امروز ببرش پیش یه دندون پزشک...البته شاید تو دردِ دندون دکتر کار به خصوصی انجام نده اما بازم پیش یه متخصص برید بهتره..
قربونت برم لبخند خوبم .شما به من خیلی لطف داری.
عزیزم دیرور صبح رفت پیش دندون پزشکش .دندون آقا قبلاً پر شده بود و سوراخ هم حتی نبود .ولی چرکی شده بود و همین باعث دردش میشد .روز جمعه که دردش زیاد شد ،با هم رفتیم درمونگاه و دکتر عمومی براش پنی سیلین نوشت که با زدن اون آمپولها چرکش از بین رفت.دندون پزشک خودش هم گفت الآن که چرک نداره کاری نکنیم بهتره چون دندون خودش مشکل نداره .لثه ملتهب شده بود .هیچی دیگه الآن خوب شد
ای بابا شوخی کردم

گفتم به این پی بردم ک روزای جمعه کلا اینجا نیستی میری تفریح
باشه مریم بانو ، گولم میزنی

ولی کلاً روزهای جمعه کم پیش میاد که بیام اینجا .یعنی اصلاً وقت نمی شه که بیام بهتون سر بزنم .ببخشید
امیدوارم به اون آرزوئی که داری برسی دوست من
مرسی فهیمه جون . خدا کنه یه پول گنده بیاد دستم . و البته بتونم از اون پول گنده برای کارهای شخصی ام صرف نظر کنم و به اون کار عام المنفعه ای که توی ذهنم بپردازم
سلام.چطوری عزیزم.دندون همسرت خوب شد؟
آره گلم .خوب شد .فقط همون دو روزی که هتل بودیم می خواست اذیت کنه
امیدوارم به آرزوت برسی عزیزم...
هتل توی شهر خودتون؟:))
چه جالب
خیلی خوبه... راستش من و حبه خیلی دوست داریم شمال زندگی کنیم حداقل برای یه مدت... خوش به حالتون:)
مرسی
بله گلم جالب بود .خوب کاشکی زودتر می گفتین کارتمونو به شما میدادیم .بعدشم کاری نداره .تشرف بیارین در خدمت شما هستیم .بی تعارف
سلام خوشحالم که بهت خوش گذشته عزیزم
آقاتون آلان بهترن؟؟؟؟؟؟
ممنون گلم .آره بهتره خدا رو شکر
خب خدا رو شکر که بهترن
مرسی عزیزم
ممنون خانومی
خیلی خوشحالم که منم تو این ختم شرکت میکنم
از همه تون التماس دعا دارم
منم خوشحالم باهاتون آشنا شدم.انشاءالله ختم قرآن آغازی پر برکت باشه برای سال 92
سلام رز ِ عزیزم
ازینورا یگذشتم
گفتم حالتو بپرسم
سلام مریم بانوی خودمون .خوش اومدی صفا آوردی .باز هم ازین کارها بکنید مریم جونی
بسی خوشحالمان کردی
سلام رزی.دارم از غصه میترکم.کم اوردم
سلام قربونت برم .دیروز نبودم .الآن میام پیشت ببینم چی شده