همسرم ، منم دوستت دارم

این ها یادداشت های منه . روزهای زندگی منه

همسرم ، منم دوستت دارم

این ها یادداشت های منه . روزهای زندگی منه

دوست داشتن یا عشق ؟ ........... دوستت دارم با عشق

این آهنگ جدید محسن چاووشی رو شنیدین ؟

من پریروز توی آژانس شنیدم و دوباره بعد مدتها یه سوال گنده اومد توی ذهنم .

دوست داشتن یا عشق؟

من هنوز نفهمیدم عاشقم یا همسرم رو دوست داره

برگردم به زمانهای دور ......

من همیشه منتظر کسی بودم برای ازدواج که ازش خوشم بیاد و بقیه داستان ازدواج . کم کم که به بلوغ فکری رسیدم دیگه دنبال چهره تک و جذاب نبودم .به چند دلیل : 1 - زیبایی کاملاً سلیقه ای است و در مورد هر کس به یه نحوی صدق می کنه .

2 - احساس کردم فرد زشت نداریم ، فقط بعضی ها همخونی مثلاً اعضای چهره شون با هم و با تناسب اندامشون نسبت به بقیه بیشتره و بعضی کمتر .

3 - وقتی با بزرگ تر شدنم و درک این مطلب که  زیبایی ظاهری ام رو برای خودم و در حریم شخصی خودم نگه دارم نه برای عموم ، انتظار فردی رو هم که زیبایی ظاهری اش رو برای عموم بگذاره دیگه نداشتم .

4 - دلیل های مختلف دیگه ای هم بود که فعلاً بی خیال

این بود که در وهله اول می خواستم ظاهر فرد ( نه زیبای صرف ) به دلم بنشینه و بعد بقیه موارد بررسی بشه .

اولین باری که آقای همسر رو دیدم که داستانش طولانیه ، از چهره اش و استایلش بدم نیومد و البته به دلم هم نشست .

در حد خوش آمدن نه عاشق شدن .

البته من همیشه جلوی خودم رو برای دوست داشتن و یا عشق ورزیدن به کسی که به طور قطعی معلوم نبود وارد زندگی ام میشه یا نه ،‌ میگرفتم .استدلالم این بود که میخواستم همه اولین ها رو با همسرم تجربه کنم .

که همین جا توی پرانتز بگم خیلی ازین کارم راضی هستم ،‌ اولین تجربه ها خیلی شیرین هستن و من تا جاییکه میشد ، تجارب دو نفره ام رو با همسرم داشتم تا به امروز.

شروع رابطه ما از طرف من خیلی منطقی بود . من احساس میکردم که اچید عاشق شده .از حرفهاش و رفتارش اینطور به نظر میومد و توی اون 3 الی 4 ماهی که ما فقط داشتیم بحث میکردم که من آیا ایشون رو می پذیرم یا نه ، تمام تلاشم بر این بود که این حس به اصطلاح عاشق شدن رو ازش دور کنم .چون میخواستم با منطق پیش برم تا خدای نکرده پشیمونی در کار نباشه .

خوب هر کس به خودش یقین داره ولی وقتی میدیدم اچید با وجود اینکه من رو از قبل نمی شناخته ولی اینقدر بهم اعتماد میکنه و حرفم رو قبول داره برام جای تعجب بود .حتی تا مدتی پس از ازدواج هم ازش می خواستم دلائلش رو برای دوست داشتنم ، دونه دونه بگه .

من سعی میکردم خوبی ها و حسنات اون رو کشف کنم و به اون علت دوستش داشته باشم ولی اچید میگفت : من میدونم تو خوبی و دوستت دارم .

من اینجور دوست داشتن اون رو نمی خواستم .چون می ترسیدم فقط عشقی زودگذر باشه .

یک بار از یه نفر که دستی توی مسائل دینی داره شنیدم که عشق پیش از ازدواج هیچ ملاکی برای تداوم زندگی نیست .

اون فرد اینطور میگفت که هر زندگی برای خودش آداب و رفتاری داره ،‌ که اگر هم از جانب بانو و هم از جانب آقا به شکل صحیح انجام بشه ، خداوند برکت عشق رو توی زندگی قرار میده و تداوم زندگی رو باعث میشه .

مثلاً رعایت ادب بین زن و مرد ، رعایت حقوق همدیگه ، احترام به هم ، حتی اینکه تبعیت یک زن از همسرش بعنوان شوهر نمونه کوچکی از توانایی بندگی خداوند هست .یعنی اگر زنی بتونه ی مردش رو به عنوان مالک زندگی اش بپیذیره و ازون اطاعت امر کنه ( البته با رعایت حدود الهی ) مرحله ای از بندگی خدا رو طی کرده .حالا حضور ذهن زیادی از اون مطالب ندارم ولی تا جایی که یادمه چیزیکه اون موقع دستگیرم شده بود این بود که لزوماً نباید قبل عروسی عاشق بود ،‌ میشه این عشق رو به وجود آورد .

کاری که پدر بزرگها و مادربزرگهای ما کردن . اکثرشون تا سر سفره عقد هم حتی همدیگه رو ندیده بودن ولی زندگی خوبی داشتن و سالهای سال کنار هم آسودن .چه بسا عشق خیلی هاشون مثال زدنی شد و موندگار در ذهن بقیه.

راستش رو بگم اوایل ازدواج خیلی تلاش میکردم این حدود رابطمون حفظ بشه . با وجود اینکه منم قبل عروسی به مرز دوست داشتن زیاد رسیده بودم که نمی دونم عشق بوده یا نه اما دلم نمی خواست با سهل انگاری ام ، طناب زندگی ام از دستم در بره و خدای نکرده مثل خیلی ها نشه که عاشقانه شروع می کنن اما جور دیگه ای ادامه میدن و یا حتی جور دیگه تری تمومش می کنن. از همونها که همه میگن ای بابا اینا که عاشق هم بودن پس چی شد کارشون به اینجا رسید ؟

البته ناگفته نمونه که همسرم هم اخلاق فوق العاده عالی و خوبی داره .خیلی منعطف هست و یه فرد کاملاً مثال زدنی که وقتی از فیلتر سخت گیرانه من رد شد ، جلوی خانواده ام با اطمینان سینه سپر کردم و گفتم انتخابم ایشونه ، شما هم نظر بدین و اگه ایرادی هست من رو مطلع کنین .

حالا نه اینکه بگم همه چیز و همه چیز در حد 100 ٪ خودش بود ،‌ نه ،  ولی ملاکهایی رو 100 ٪ داشت که جزو ارکان اصلی بود و دیگه عطای این خصوصیات خوب رو به لقای چند موردی که نیاز به گذر زمان داشت بخشیدم .

مثلاً همسرم زمان ازدواج دانشجو بود ، و به طبع اون کار ثابتی نداشت ، خونه شخصی مون آماده نشده بود و شاید چند تا چیز دیگه .ولی من احساس کردم نبود اینها می ارزه به مردانگی و مرام و معرفتی که در وجود اچید بود . احساس اینکه می تونم بهش تکیه کنم به داشتن 10 تا مدرک تحصیلی می ارزید .چیزی که تا قبل آشنایی با همسر ،‌ یک ا زملاکهای اصلی ام برای ازدواج بود .چون خودم به قول معروف بچه درس خون بودم رو این مسئله تاکید زیادی داشتم اما چند بار از جانب همین مدرک داشتن افراد ضربه خوردم و دیدم زندگی رو نمی شه رو پایه مدرک تحصیلی و خونه و ماشین بنا کرد .البته وجودشون لازمه .

مثل اصل داشتن پول دیگه ،‌ که بودنش خوشبختی نمیاره اما نبودنش زندگی رو سخت میکنه .

صرف داشتن خونه و ماشین و مدرک تحصیلی بالا خوشبختی نمیاره اما در به خوشبختی رسیدن کمک میکنه .

اچید به قول خودش از اول که من رو دیده بود با یه سنجش شاید خیلی معمولی تونسته بود منو بسنجه .مثلاً گفت از مدل مانتوت فهمیدم سنگین و جدی هستی . یا از نوع غذا خوردنت و صحبت توی جمع فهمیدم تو چه سطح شخصیتی هستی .وقتی هم که بهت گفتم میخوام باهات صحبت کنم گفتی فعلاً فصل امتحانات و بمونه برای بعد فهمیدم خیلی جدی و عمقی نگر هستی .

آخه این شد تحقیقات در مورد یه دختر ؟

من ازین حرکات و افکار اچید حرص میخوردم . کسی که در اولین صحبت بینمون حرفی از دوستی نزد و یه راست حرف ازدواج رو زد .هرچند که 2 سالی طول کشید تا به ازدواج برسیم اما حتی پیشنهاد دوستی رو هم نداد تا لااقل با هم آشنا بشیم .

یعنی من میگم مگه میشه پسری انقدر چشم و گوشش رو ببنده ؟

حالا واقعاً سوءاستفاده نکردم ولی اگه یه دختر رند به پستش خورده بود می تونست حسابی طرف رو تلکه کنه . وقتی همین مطلب رو به اچید می گفتم می گفت : نه من تو رو شناخته بودم و به این لحاظ این حرفها رو می زدم.

اما من فکر میکردم اچید عاشق شده .ازون عشق در یک نگاه ها.

من ولی کم کم علاقه مند یه اچید شدم .اون هم وقتی رفتار و وجناتش رو دیدم و وقتی توی موقعیت های مختلف امتحانش رو خوب پس داد .

حالا با گذشت 4 سال نمی دونم عاشق هم هستیم یا همدیگه رو دوست داریم یا شاید عادت هم در کنار این ها اضافه شده ولی ...

فقط اینو می دونم که حتی با وجود بودن در کنار اچید بازهم دلم براش تنگ میشه ،‌

گاهی به خودم حسودی می کنم که اچید مال منه ،‌

بدون اچید شبم روز و روزم شب نمیشه ،

شاید همون شعر بهترین جواب باشه :

دوست داشتن یا عشق ؟            دوستت دارم با عشق


نظرات 17 + ارسال نظر
پری شنبه 8 تیر‌ماه سال 1392 ساعت 04:08 ب.ظ

چقدر خوب و منطقی رزی جونم....نتیجه ش رو هم داری میبینی....منم سعی کردم منطقی شروع کنم رابطم رو...امیدوارم موفق شده باشم...
حالا عشق بهتره یا دوست داشتن!!!!به نظر من که یه حس همیشگی و عالی نسبت بهم از همه چی بهتره ...حالا اسمش هرچی میخواد باشه.....حسی که هیجانیت کنه واسه دیدنش و دل تنگت کنه از ندیدنش و اشک تو چشمات جمع کنه از ناخوشی هاش و و و

آره پری خوبم ، من که دارم پیشنهاد میدم اول منطقی باشه ،‌ آخرشخیلی لذت بخش تر خواهد بود .ایشالا تو هم به نتیجه خوب و عالی برسی

بهزاد و سمیرا شنبه 8 تیر‌ماه سال 1392 ساعت 05:52 ب.ظ http://namzady.blogsky.com

خوب سلااااااااااااااااااام

آره خیلی آهنگ زیباییه اصلا من کلا آهنگهای چاوشی رو خیلی دوست دارم
به نظرم الان وقت شک کردن بین دوست داشتن یا عشق نیست
مطمئنا الان باید عاشق باشی چون چیزی محکمتر از عشق وجود نداره
خیلی سختگیر بودیااا
البته من اینجا با تو نظرم فرق میکنه من دوستی قبل ازدواجو خیلی قبول دارم چون شناخت خوبی به آدم میده و اصلا روش سنتی رو قبول ندارم
در ضمن به نظرم الان گذشته مهم نیست
مهم اینه که خیلی منطقی هستید و از زندگی راضی

خدا رو شکر

شک نیست .اصلاً.فقط در حد سوال
ولی اتفاقاً بیشتر شنیدم بعد از یه مدت عشق تبدیل به دوست داشتن میشه .
حالا عشق پایدارتره یا دوست داشتن

بهزاد و سمیرا شنبه 8 تیر‌ماه سال 1392 ساعت 05:54 ب.ظ http://namzady.blogsky.com

و نکته خیلی مهم اینکه


چرااااااا پیش ما نمیای؟؟؟؟

چرا میام سر میزنم

بلورین یکشنبه 9 تیر‌ماه سال 1392 ساعت 02:39 ق.ظ http://boloorin.blogsky.com/

چه قدر خوب نوشتی...
اما من می گم خب اچید با توجه به شخصیت کلیت تونسته به خودش بقبولونه که برای ازدواج باهاش مناسبی و صد البته به خودش اجازه داده عاشقت بشه...اگر مثلا خدای نا کرده دختری نبودی که مد نظرش بود به خودش اجازه نمی داد عاشقت بشه...پس بازم عشقش و بذار پای منطقش...می دونسته کسی رو دیده که تا حدودی می تونه باهاش به آرامش برسه(اینکه می گم تا حدودی به خاطر اینه که خب اون اوایل در حد کلی همو می شناختید و شناختتون خیلی عمیق نشده بود که مطمئن بشه) ولی بازم دلش و البته همون منطقی که کنترل دل و به عهده داره باعث شده قدم جلو بذاره و با عشق به شناخت جزئیات روحی و اعتقادیت و خلاصه هر چیزی برای یک ازدواج لازمه بپردازه...مطمئن باش ادم منطقی چون همسرت اگر بعد از مدتی تو رو اونجوری که باید می بودی و خدای ناکرده نبودی می دید مسما انتخابش نبودی...این و بدون همه چیز کاملا عاقلانه جلو رفته که الان شما اینجایید و دارید با دلتون زندگی می کنید...زیاد سخت نگیر رزی...
همین که الان احساس خوشبختی میکنی از همه چیز بالاتره...ایشالا همیشه خوشبخت زندگی کنید

مرسی بلورین جان.چقدر خوب توضیح دادی.
خیلی خوب درک کردی منو.الآن که خدا رو شکر همه چیز خوبه و منم راضی .فقط اون سوال برام تکرار شد .در همین حد

mahtab یکشنبه 9 تیر‌ماه سال 1392 ساعت 09:41 ق.ظ http://mynicechild.niniweblog.com

عزیزم سلام
به نظرم "دوست داشتن با عشق" بهترین عبارت برای ابراز علاقه ی واقعی و در عین حال آتشین دو نفر به همه
مطمئنم شما، هم همدیگه رو دوست دارین(از نظر منطقی) و هم به هم عشق می ورزین(از نظراحساسی )
اون حرفهایی که از نظر مذهب در مورد عشق قبل ازدواج و ... گفته میشه رو منم قبول دارم
یک حدیث هست که میگه اگر شرک نبود خدا دستور پرستیدن مرد رو توسط زن میداد
منم معتقدم پاکی رابطه قبل ازدواج سبب برکت تو عشق و صمیمیت ادما میشه، به قول خودت قدیمیها نمونه ی بارز این نکته هستند
خیلی خوبه که دختر پسرها با کنترل احساساتشون بتونن به پردازش صحیح طرف مقابلشون برسن
کاری که معمولا برای دختر و پسری که مثل آب و آتشن در کنار هم بسی سخته(حالِ این روزهای خواهرک منم دست کمی از این حالت نداره و منم براش نگرانم)

عشقتون پایدار و دلتون شاد

سلام خانمی
ممنونم مهتاب جون .بله حتی بارها میگم خیلی خوب بود که با تجربه الآنمون اون موقع رفتار میکردیم .خلاصه یه سری اشتباهات همیشه هست .
به به از عروس خانم گفتی .مهتاب جان دوستانه راهنمایی اش .مطمئناً بعدها از راهنمایی الآن شما خیلی خوشحال میشه

مینا یکشنبه 9 تیر‌ماه سال 1392 ساعت 12:04 ب.ظ http://marriedwoman.blogfa.com

وقتی مطلبت رو خوندم، خیلی خوشحال شدم..
همین الان میری یه وان یکاد می چسبونی سقف وبلاگت..
انقدر راحت از خوشی هات اینجا ننویس..شاید 1000 نفر مثل من خوشحال باشند و از خوشبختی تو خدا رو شکر کنند، اما یک نفر کافیه که همشو به هم بزنه..
مواظب باش

فدای تو دوست گلم بشم .
خیلی محبت داری عزیزم . با این قلب مهربونت .حتماً‌عزیزم

فهیمه یکشنبه 9 تیر‌ماه سال 1392 ساعت 12:23 ب.ظ http://jojofahim.blogfa.com

همیشه ازین همه عشق و علاقه و دوست داشتن به همسرت خیلی خوشحال میشم ، به نظر من اچید نه تنها عاشقته که بیش از همه دوستت داره و اینکه خیلی از آدما رواشناسی شخصیتشون عالیه و حتما لزومی نیست که چند سال با کسی باشن تا تمام خصوصیاتشون دستشون بیاد
مطمئن باش اچید تورو خوب شناخته
بعدشم اونقد خوبی که منم عاشقتم
واااااااالا

یعنی انقددددددددددددددد؟
نه بابا فهیم من اونقدرا هم خوب نیستم .همیشه اینو به اچید هم میگم .
تو لطف داری فهیمه خوبم .

ساناز یکشنبه 9 تیر‌ماه سال 1392 ساعت 01:19 ب.ظ

سلام رزی.چطوری؟
رزی منم تزگیا به این موضوع فکر میکنم.ایا عاشق حمیدم یا دوستش دارم یا به بودنش در کنارم عادت کردم.وقتی از خودشم پرسید خندید و گفت دیوونه.اما میدونم نمیتونم بدون اون دوام بیارم
عشق و دوست داشتنت پایدار عزیزم

سلام سانی .کجایی دختر؟
واقعاً تفکیک بین اینها خیلی سخته . بین عشق و دوست داشتن و عادت.
شما هم عشقتون پایدار

کلاسیکـــــــ یکشنبه 9 تیر‌ماه سال 1392 ساعت 08:15 ب.ظ http://220stecyberi.blogfa.com/

سلام رزا جونم
خوبی عزیزم؟
با دعاهای شما ماهم بد نیستیم میگذره دیگه.

وای گلم چقدر زیبا حرف زدی.

راستی من یه بار مشتاق شدم و فرق عشق و دوست داشتنو از خالم پرسیدم
اونم گفت عشق دیوونه بازیه و آتیشش هرچقدرم شعله ور باشه خاموش میشه اما
اما دوست داشتن با دوام تره و ازینجور حرفها


گلم خیلی منتظرت بودم معلومه خیلی درگیر کار و باری که فرصت نمیکنی پیشمون بیای

بهر حال عزیزم من همیشه بیادت هستم ودعاگوتم دوست خوبم
مارو از دعای خیرت محروم نکن خانوم خانوما

وای شرمنده مریمی .توی گودر اد نکردم برای همون یادم میره سر بزنم بهتون
شرمنده .یادم باشه لینکت کنم

تولدانه یکشنبه 9 تیر‌ماه سال 1392 ساعت 08:48 ب.ظ http://tavalodane.blogsky.com

تولدتون مبارک
با بهترین آرزوها

سپاسگزارم

مونا یکشنبه 9 تیر‌ماه سال 1392 ساعت 09:31 ب.ظ http://perfectionist.blogfa.com

آخییییییی
رُزی دقیقا ماجرات مثل ماجرای من ه....
چه جالب!!!

جمله ی اخر هم زیبا بود....
دوست داشتن یا عشق...دوستت دارم با عشق! :)

راستی ؟؟؟؟؟؟؟؟
آره منم همینو گفتم دوست داشتن با عشق بهترین نوعه

آلیس دوشنبه 10 تیر‌ماه سال 1392 ساعت 09:50 ق.ظ

عزیززززززززززززززززززززززززززززززم
الهی فدات شم.
خیلی روزگارت شبه من بود. منم اینجوری بودم. خیلی محتاط اما محمد سریع ابراز کرد و من نگران بودم
عزیزم انشالا همیشه عشقتون مثل روز اولتون باشه

عروســـــــــــــــــــــــــــــــس خانم خدا نکنه .
ایشالا عشق بین همه زن و شوهرها با دوام باشه

سمیرا دوشنبه 10 تیر‌ماه سال 1392 ساعت 11:21 ق.ظ http://dasthaee-namaree.blogfa.com

چقدر خوشحال میشم ببینم ی دختر ارزش خودشو میدونه و تا زمان انتخاب نهایی شریک زندگیش صبوری میکنه و احساسات ناب عاشقی رو با همسرش تجربه میکنه. عشقتون بادوام

مثل باز کردن کادوی تولد میمونه .که از اول تک تک کادوها رو بهت میدن و اونا رو می بینی ولی باید تا پایان مجلس که وقت بازکردن کادوهاست منتظر بمونی .
و 100 البته که لذت پایان مجلس بیشتر چون فقط 1 کادو نیست همه کادوها رو با هم باز می کنی.
هرکدم به تنهایی یه لذتی داره ولی وقتی همه با هم جمع میشه یه کیف بیشتری میده

صبا دوشنبه 10 تیر‌ماه سال 1392 ساعت 11:51 ق.ظ http://maokhoda.persianblog.ir/

منم نمیدونم چی شد اما یه روز به خودم اومدم و دیدم عاشق همسری شدم.راستش موندم کی اول عاشق کی شد.تا مدتی فکر میکردم اول من عاشق شدم اما بعدها که ازش پرسیدم دیدم نه اون زودتر از من عاشق شده بود اما بروز نمیداد.

آخی پس آقای همسر شما خودداری میکرده و متانت به خرج میداده .
پنهان نگه داشتن عشق خیلی سخته

فاطمه دوشنبه 10 تیر‌ماه سال 1392 ساعت 02:59 ب.ظ http://manism.blogsky.com/

خیلی متنه بی نظیری بود ... واست یه دنیا آراامش آرزو میکنم

فاطمه جان نظر لطفته عزیزم

مرضی پنج‌شنبه 13 تیر‌ماه سال 1392 ساعت 02:44 ب.ظ http://khatkhati-92.blogfa.com/

لحظه هات پر از عشق و ارامش عزیزم

مرضیه جونم ممنونتم .منم برای تو همین آرزو رو دارم

زهرا چهارشنبه 19 تیر‌ماه سال 1392 ساعت 01:13 ق.ظ http://az-be.persianblog.ir

تا باد چنین بادا

سپاسگذارم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد