همسرم ، منم دوستت دارم

این ها یادداشت های منه . روزهای زندگی منه

همسرم ، منم دوستت دارم

این ها یادداشت های منه . روزهای زندگی منه

هفته کسل کننده

این روزها دل و دماغم برای کار کم شده .واقعیت اینه که با بد شدن اوضاع اقتصادی بازار مسکن بخصوص شرکت های ساختمانی ،‌ شرکت ما هم با این رکود مواجه شده .

این فشار بعد از عید خودش رو بیشتر داره نشون میده . از تعدیل نیرو گرفته تا برخورد تند و تحکم آمیز و ندادن حقوق.

شب عید شرکت خودش رو کشت تونست حقوق 2 ،‌ 3 ماهه معوق پرسنل رو تسویه کنه و عیدیمون موند جزو دیونمون .

بعد عید هم که هی علی الحساب علی الحساب پرداخت میشد .البته ازون جایی که اینجا قانون جنگل یعنی همون جبر حکمفرماست ،‌ مساعده با درخواست پرسنل درکار نیست .پرداخت بصورت علی الحساب با میل رئیس هست .

از طرفی معدنی هم که توی بندرعباس داریم باعث هزارجور گیر و گرفتاری ما شده .یکی از پرسنل ثابت اونجا میخواد تسویه کنه و بره .مدل این شرکت هم جوریه که کسی جایگزین کس دیگه نمیشه ،‌ کارهای اون نفر قبلی تقسیم میشه سر بقیه .

اون یارو از بندر داره میره ، همکار من از اینجا باید بره بندر و من می مونم و ....

حالا کار فدای سرمون ، غر غر شنیدن و گیر الکی دادن ،‌ اون دیگه زور داره .

از بعد عید که کلاً نوبت تک تک بچه ها شد و هر کدوم به نحوی مورد مواخذه قرار گرفتن .منم ازین قاعده مستثنی نبودم و تیر ترکش به منم گرفت .دیگران رو نمی دونم اما در مورد من کاملاً بی مورد بود .

حدود 2 هفته پیش که یه بحث گنده آقا ی رئیس راه انداخت راجع به اشتباه زدن یه سند حسابداری .خوب من رشته ام حسابداری نیست و اینجا ضمن کار فقط در حد محاسبات خیلی کم بدهکار بستانکار رو یاد گرفتم .هیچ ادعایی هم ندارم .اما یه سندی که کاملاً درست ثبت کرده بودم و فقط آقای رئیس چشمش از روی مونیتور آلبالو گیلاس چید و خوب نفهمید جریان ثبت سند چیه شروع کرد به داد و فریاد .منم چون می دونستم کارم درسته نشستم براش توضیح دادم .اما دریغ از یه معذرت خواهی .

روز دوشنبه هم چنان گیر الکی داد که من فقط و فقط به احترام پدرشوهرم که با این آقایون آشناست حرفی نزدم وگرنه جواب داشتم بهش بدم .کاری که اصلاً روحم هم ازش بیخبره و در جریان نبودم ازم میخواد که انجام دادم یا نه ؟

بخدا دیگه دارم به دوگانگی شخصیت می رسم .وقتی با صراحت میاد میگه من گفتم تو فراموش کردی ،‌ پیش خودم میگم حتماً من اون لحظه از ذهنم پاک شده دیگه. حس بدیه .

اما چیزی که یاد گرفتم اینه که اگه 1 ٪ هم به خودم اطمینان داشته باشم که چیزی رو که میگم درسته ،‌ مصرانه روش پافشاری میکنم . یه جورایی عین یه نبرده .اگه جلو حریف شل به ایستی و کم بیاری بهت غلبه میکنه .

مثل همین دیروز ، که بعد از 4 بار سوال آقای رئیس که مدارک تامین اجتماعی رو بعد از جلسه دادم به شما ،‌ چیکارش کردی گفتم : نخیر به من ندادین .کاملاً مطمئنم .خلاصه 3 بار گفت نه به تو دادم و منم گفتم نخیر .دیروز یهو میگه اینجاست توی کشوی خودم .چرا پریروز نگاه کردم ندیدم ؟

خواستم بگم بس که داری پاچه ما رو میگری چشمت کار نمی کنه .

خلاصه شرکت برای من شده دل آشوب . شده استرس ،‌ شده جنگ و جدل .

مرتیکه مثل اینکه قاطی هم کرده ، دیروز یهو برگشته بهم میگه لاغر شدین ؟ میگم :نه . میگه : چرا از آقای همسر بپرس.

منو می بینی ؟!

با این اوضاع آقای همسر هم گیر داده بیا بیرون .اینا دیگه دارن پاشون رو از گلیمشون بیرون میگذارن .

دیگه حوصله ندارم .دست و دلم به کار نمیره  .

فقط و فقط دعا میکنم اوضاع همه خوب بشه .منم به دعای اونها ،‌ کارم خوب بشه .

نظرات 11 + ارسال نظر
بهزاد و سمیرا چهارشنبه 5 تیر‌ماه سال 1392 ساعت 02:05 ب.ظ http://namzady.blogsky.com

انشالله همه چیز درست میشه
کلا این رییس ها همه اینطوری هستند
وقتی به قدرت میرسند یادشون میره چی بودند

اتفاقا 3 روز پیش یه وسیله میخواستم رییس گفت مگه نگفته بودم فلان کارو انجام بدین
حالا دقیقا برعکس دستور فرموده بودند منم عصبانی شدم داد بیداد کردم بعد دید قضیه بیخ پیدا کرده رفت حرفی نزد
آخه من تنها پرسنل مرد هستم و رییس هم زنه

بش گفتم تو از بس زور گفتی فکر میکنی حرفات همه درسته اما من حرف بیخود قبول نمی کنم نمیخوای نامه تسویه بنویس بده میرم به جا دیگه



در کل زیاد بش فکر نکن

راستی دقت کردی پیش ما نمیای؟؟

پس همه رئیس ها قاطی هستن .

بهزاد و سمیرا چهارشنبه 5 تیر‌ماه سال 1392 ساعت 02:54 ب.ظ http://namzady.blogsky.com

ممنون اومدی

نه همه رییسا قاطی نیستند

معمولا همه قاطی ها رو رییس میکنند

آدم حسابی ها رییس نمیشند چون میخواند همه چیز منظم باشه بقیه نمیذارن اونا رییس بشند

نکته خوبی رو اشاره کردین .واقعاً

پری چهارشنبه 5 تیر‌ماه سال 1392 ساعت 04:12 ب.ظ

آخی رزی جونم چقدر رو اعصاب هستن این رئیستون....خدا بهت صبر بده....بیرون نیا به نظرم...دیگه کار کجا بود....پشیمون میشی یوقتی عزیزم...حالا یه مدت دندون رو جیگر بذار شاید عوض شد اوضاع...

پری خوبم خودم هم همین نظر رو دارم که تحمل میکنم . کار به همین راحتی که گیر نمیاد .
حالا فقط بحث مالی نیست .من به بیرون از خونه عادت کردم .اگه بمونم خونه دیوونه میشم .این برام سخت تره

mahtab چهارشنبه 5 تیر‌ماه سال 1392 ساعت 04:56 ب.ظ http://mynicechild.niniweblog.com

سلام عزیزم
میفهممت
چقدر بد که اوضاع بد اقتصادی داره رو همه چیز اثر میذاره
نهایتا اثرش رو رو خونواده ها هم میذاره ها!
حالاشما خانومی اما اون آقای بنده خدا که باید خرج خونوادشو ببره چی؟!
خدا خودش درست کنه
به نظرم از دست بشر ساخته نیست درمان این درد بی درمان اقتصاد
برای شما هم بهترین رو آزو دارم چه تو خونه چه بیرون خونه

سلام مهتاب خانم .
بله عزیزم .همیشه پیش خودم میگم تکلیف کارگرها و بچه های دیگه چیه که زن و بچه دارن ،‌ کرایه خونه دارن ....
خدا برای همشون بسازه انشاءلله
مشکل دیگران رو که می بینم به کوچیکی مشکل خودم پی می برم

مینا چهارشنبه 5 تیر‌ماه سال 1392 ساعت 07:15 ب.ظ http://marriedwoman.blogfa.com

محیط کار آدم باید باید جایی باشه که احساس آرامش بکنی..
اگر آرامش نداشته باشه، دلت هیچ وقت به کار نمیره..
امیدوارم زودتر بتونی تصمیم قاطع بگیری که بمونی یا بیای بیرون..
من این دوران رو گذروندم..یه جور دوران سرخوردگی بود برام

انشالله به خیر و خوشی بگذره برات..

کاملاً همین طوره که میگی .تصمیم به رفتن من منوط به پیدا کردن یه کار دیگه است .توکل بر خدا .ایشالا درست بشه

فهیمه پنج‌شنبه 6 تیر‌ماه سال 1392 ساعت 07:56 ق.ظ http://jojofahim.blogfa.com

سلام عزیزم
تو این مورد کاملا درکت میکنم
منم چندین سال پیش تو یه همچین شرکتی که با ورود رئیس همه استرس میگرفتن و منتظر گیر به یکی بودن کار کردم
ولی باور کن دیگه طاقت نیاوردم و زدم بیرون ، موقع بیرون اومدن هم اینقد اذیتم کرد تا 5 -6 ماه میگفت باید کارو تحویل و یاد کسی بدی ، فک کن من نه کارو از کسی تحویل گرفتم و نه از کسی یاد گرفتم
کلا روانی بود
بعضی از رئیس جماعتا کلا تعطیلن
پیشنهاد میکنم اگه میتونی به فکر یه کار دیگه باش و خودتو ازینجا خلاص کن
امیدوارم یه کار فو.ق العاده با حقوق و مزایای سر وقت و عالی گیرت بیاد دوست مهربونم

سلام مامانی
رئیس ما قبلاً خوب بود الآن قاطی کرده .
منم فکر کنم اگه روزی کاری پیدا کنم و بخوام برم باید انقدر بمونم تا یه کسی رو پیدا کنه ،‌ بعدش من به اون کار رو یاد بدم .دقیقاً همون حرفی که تو زدی .
ممنونم از دعای خوبت فهیمه جونم

صبا پنج‌شنبه 6 تیر‌ماه سال 1392 ساعت 12:43 ب.ظ http://maokhoda.persianblog.ir/

ای بابا کار نمیکنی غصه اته چرا بیکاری، میری سر کار هم که میخوان بجونت.خدا آخر و عاقبت همه رو ختم به خیر کنه

واقعاً همین طوره صبا جون

نازنین بانو پنج‌شنبه 6 تیر‌ماه سال 1392 ساعت 01:47 ب.ظ http://mydays1390.blogfa.com/

ایشالا همه چیز بزودی درست بشه رزماری عزیز غصه نخور.خدا کنه زودتر این مشکلات اقتصادی حل بشه

ایشالا
خدا خودش کمکمون کنه

ارغوان پنج‌شنبه 6 تیر‌ماه سال 1392 ساعت 04:01 ب.ظ

سلام زرماری جون این مشکل اقتصادی گریبان گیر همه شده چه مردم عادی چه شرکتهای خصوصی ودولتی هرکی یه جور دگیره ولی این رئستم گناهی نداره ببین چه فشاری روشه وشما ازش خبر ندارین به قول خودت پاچه میگیره انشالله هرچی زودتر مشکل اقتصادی این جامعه حل شه تا حداقل بعد از 8سال یه نفس راحت بکشیم
تو هم خودتو ناراحت نکن اگه واقعا میدونی نیازش نداری وداری اذیت میشی وزندگیتو از همه مهمتر روحیتو تحت تاثیر قرار میده میتونی بیخالش شو هیچی مهمتر از آرامش خودت نیست
بازم دعا میکنم مشکلشتون زودتر حل شه تا دیگه کمتر رو کارمندایی که بخصوص نون آور خونه واده هستن فشار واسترس بیا

مرسی ارغوان جونم .ازین همه دلگرمی ات .بله خوب فشار اقتصادی همه رو داره اذیت میکنه .خدا کنه همه چی زودتر درست بشه

سمیرا شنبه 8 تیر‌ماه سال 1392 ساعت 10:55 ق.ظ http://dasthaee-namaree.blogfa.com

عزیزم.چقدر گناهکی هستی که این جوری اذیتت کرده !نمیدونم چرا بعضی از این رئیسا اینقدر بی درک و شعورن تو اصلا حرفاشو جدی نگیر.

منم نمی دونم سمیرا خانم .
خدا عاقبتمون رو به خیر کنه

بلورین یکشنبه 9 تیر‌ماه سال 1392 ساعت 02:42 ق.ظ http://boloorin.blogsky.com/

الان هم اوضاع اونجوریه؟
خب باید یکی یه کاری کنه...نمی شه که هی رئیستون از راه برسه سر موضوع کوچیک باهات بحث کنه...ایشالا درست می شه...صبور باش

نه بهتر شده .میدونی عین نوسانات یه موج سینوسی هست .یه بار خوبه و تو اوج و یه دوره هم سخت میگذره

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد