چقدر کیف کردم وقتی غروب بابا جون همسری ام زنگ زد و گفت : حالا که شوهرت نیست زنگ میزدی میومدم دنبالت تا تنها نمونی .
پر از شادی شدم و هزار بار می خواستم بغلش کنم و ببوسمش .
دیروز همسریم بخاطر یه همایش کاری صبح رفت کرج و شب هم برگشت ، اما همون یکی دو ساعتی که من از سرکار اومدم و تنها بودم برام کلی گذشت .آخر شب که داشتم به تمام اتفاقای امروز فکر میکردم و اونها رو کنار هم میچیدم ، از حمایت خانواده همسرم خیلی دلگرم شدم .اتفاقاً پدر خودم هم زنگ زد و ازم خواست حالا که امروز ماشین ندارم بیاد دنبالم و گفتم نه .اما وقتی پدر همسری رو عین پدر خودم در کنار حس می کنم احساس شور و شعفم چندین برابر میشه .
خدایا چی می تونم بگم جز اینکه شکرت .شکر بیکران به درگاهت . پازل زندگی ام داره پر میشه از تیکه های شادی بخش و امید .این روزها وضعیت کار آقای همسر هم رو به رشد هست . یه حس شیرین خوشحالی پس زمینه ذهن و دلم شده .بهار زیبا هم که داره میاد ، مزیت بر علت شده .من مقدمات شروع سال نو رو از خود سال نو بیشتر دوست دارم . نمی خوام فقط به فکر خودم باشم .خدایا تو این فرصت رو برام فراهم کن که یاد اطرافیانم هم باشم .
صبح که با آژانس رفتم سرکار ( آژانس ِ سر میدون ِ خیابون ِ خونمون )، راننده ازم پرسید : شما خانم .... هستین ؟
گفتم : بله .
گفت : من همسرتون رو می شناسم .چند لحظه ای مکث کرد و گفت : شوهر خوبی دارین .قدرشو بدونین !
یه لبخند بهش تحویل دادم و تشکر کردوم .حالا تو دلم دارم میگم : تو چیکاره بیدی ؟ بعد بازم تو دلم به همسری میگم ای شیرین عسل ، خودت رو تو دل همه جا کردی دیگه .
تعریف نباشه که هست ،این اولین باری نیست که از دیگران می شنوم که همسر خوبی دارم و انتخاب ایده آلی کردم و شوهرت یه دونه است و همتا نداره و ازین حرفها .ای قربونت برم که با اخلاقت همه رو شیفته خودت میکنی . منو بیشتر از بقیه عزیز دلم
اصلاً یکی از دلایلی که باعث شد خواستگاری آقای همسر با موافقت پدرم همراه باشه همین تعریف و تمجیدی بود که پدرجان در تحقیقات محلی و میدانی از محل سکونت و محل کار همسر و محل کار پدر همسر کسب کرده بود .جوری که شب نامزدی شیفته داماد خودش شده بود و هنوز هم این لطف و عطوفت بین دو نفرشون برقراره . من چقدر ازین بابت خوشحال و راضی هستم .
ای خداجون باز هم شکرت .
زندگی مثل امواج دریا در جوش و خروش ِ .گاهی ملایم و بر وفق مراد ، گاهی طوفانی و تند .اما همیشه خاطره های روزهای آفتابی به یاد می مونه . هر چند که قبلش یه طوفان سهمگین دریا رو مشوش کرده باشه .خاطره های روزهای آفتابی تون زیاد .
چند وقت پیش جایی شعری خوندم که خیلی قشنگ بود . شعر سیب از زنده یاد حمید مصدق و در ادامه جوابیه فروغ رو . به نظرم خیلی قشنگه. به نظر شما چطوره ؟
شعر سیب حمید مصدق
” جواب زیبای فروغ فرخ زاد به حمید مصدق”
من به تو خندیدم
چون که می دانستم
تو به چه دلهره از باغچه همسایه سیب را دزدیدی
پدرم از پی تو تند دوید
و نمی دانستی باغبان باغچه همسایه
پدر پیر من است
من به تو خندیدم
تا که با خنده تو پاسخ عشق تو را خالصانه بدهم
بغض چشمان تو لیک لرزه انداخت به دستان من و
سیب دندان زده از دست من افتاد به خاک
دل من گفت: برو
چون نمی خواست به خاطر بسپارد گریه تلخ تو را …
و من رفتم و هنوز سالهاست که در ذهن من آرام آرام
حیرت و بغض تو تکرار کنان
می دهد آزارم
و من اندیشه کنان غرق در این پندارم
که چه می شد اگر باغچه خانه ما سیب نداشت
خوب دوستان عزیز یک ماه تا پایان سال مونده . لحظه تحویل سال 1392 رو هم که می دونید ؟ ساعت 14:31:56 روز چهار 30 ام اسفند 1391
نمی پرسم چیکارها کردین که میدونم اونهایی که شاغل هستن بیشتر کارهاشون دقیقه نودی هستش .
میخوام بپرسم چیکار می خواین بکنید برای عید .خلاصه اون جور که همه ما از بچگی یاد گرفتیم برای عید یه سری چیزهای نو چه برای خودمون چه برای منزلمون گرفته می شه . یا در کنار تمیز کردن خونه ( معروف به خونه تکونی ) سعی میشه یه تغییر دکوراسیونی هم داده بشه . که هم چشم نوازه و هم برای روحیه خیلی خوب و تاثیر گذاره .
بدون تعارف بگم ، بیشتر ما خانم ها (که البته خودم هم تا حدودی اینجوری هستم ) نه اینکه اهل چشم و هم چشمی باشیم ، نه ، اهل رقابت سالم هستیم . و البته از نظر من این رقابت اگر با منطق قاطی بشه خیلی هم خوبه .
مثلاً وقتی خونه کسی می ریم و سلیقه صاحبخونه به چشممون میاد و تحسینش می کنیم ، چه خوبه که وقتی کسی هم وقتی خونه ما میاد ، از سلیقه ای که ما در چیدمان خونه یا تزئین وسایل به خرج دادیم خوشش بیاد .
حالا از دوستای خوب و حتی همه خواننده های خاموش ، خواهش می کنم اگر برای سفره هفت سین و یا تغییر دکوراسیون منزل ایده خوبی دارین ،لطف کنید و در اختیار همدیگه بگذارین . اصلاً قرارمون این باشه که بعد از عید یه عکس از هنرنمایی هامون در مورد سفره هفت سین بگذاریم . اینجوری رقابت باعث میشه تا شوق و سلیقه بیشتری داشته باشیم.
اگر خواستین به ایمیل من بفرستین تا من توی وبم بذارم که عکس ها کنار هم باشه .خواست شما مهمه .
تا عید هم ایده های خوبتون رو ارائه بدین .
خوب سبزه رو که خودتون درست می کنید انشاء الله ؟ لذت سبز شدنش خیلی دلچسبه .
سمنو رو دیگه نمی گم خودتون درست کنید ، چون کار یکی دو روز و یکی دو ساعت نیست .بقیه سین های هفت سین هم آماده است . ببینم امسال چیکار می کنید
یه اخلاق بدی دارم . میدونم کارم درست نیست ولی بدون اینکه حس بکنم این اخلاقم تو رفتارم تاثیر میگذاره .نمی دونم اسمش رو چی میشه گذاشت ، همذات پنداری یا تاثیر پذیری ؟وقتی که فیلمی میبنم یا جریانی رو می شنوم خودم رو تصور میکنم .و رفتارم رو تحلیل می کنم . از اونجایی که هر داستانی یه انتهایی داره ، نوع برخورد خودم رو در انتهای داستان می سنجم .
دیشب به درخواست خودم فیلم ( زندگی خصوصی ) آقای فرح بخش رو با همسری نگاه کردیم . برای من قابل هضم نبود .نه اینکه بگم چنین جریانی که تو فیلم اتفاق افتاده دور از ذهنه یا غیرممکن ِ .نه ، اتفاقاً خیلی هم مسئله تکراری ای هست .اما تصور اینکه شاید من هم در جریانی قرار بگیرم و یه بازیچه بشم برام اذیت کننده است .
نه اینکه درصدی به همسری ام اطمینان نداشته باشم ، نه . که واقعاً از چشم هام بهش بیشتر اعتماد دارم ولی خوب یه لحظه میگم توی داستان هم طرف مقابل هیچ شکی نداشت که به خیانت همسرش دچار شد .یعنی داستان به شکلی بود که اصلاً رو حش هم بیخبر بود .بعد فکر میکنم ای خدا ما کجای کاریم . نکنه یه وقتایی در کنار من هم یه جریانی درحال اتفاق افتادن باشه ؟
دیشب بعد فیلم به آقای همسر گفتم بیا بشین باهات حرف دارم و نظرم رو راجع به فیلم گفتم .خیلی منطقی جوابم رو داد .یعنی از لحاظ فکری و منطقی و استدلالی هیچ جوابی نداشتم که بهش بدم جز اینکه قانع بشم ولی از لحاظ عاطفی و احساسی نه .اصلاً قانع نشدم
یادمه قبل ازدواج هم یه بار چنین فکری به ذهنم رسیده بود با خوندن رمان ( گستره محبت ) نوشته خانم نسرین قدیری ( کافی ) . که بعد از خوندن اون رمان هم با آقای همسر بحث کردم .
از طرفی وقتی یه فیلم یا داستان و جریان عاشقانه و آروم رو هم میشنوم یا می بینم احساس عشقم دو برابر شاید هم چند برابر میشه .انگار انرژی مضاعف میگیرم .واسه همین خیلی سعی میکنم از چیزهایی که اطرافم هست اونی رو انتخاب کنم که انرژی مثبت بیشتری بهم میده . یه جور فیلتر میکنم .
مثلاً بعد از ازدواج با خانم دوست آقای همسر که تقریباًهمزمان با ما عروسی کرده بود ،بعد 6 الی 7 ماه رابطه متاهلی ،دیگه ادامه دوستی ندادم برای اینکه دیدم هر هفته که ما این خانم رو میبینیم فقط داره گله از مادرشوهر و خواهر شوهرش میکنه .نمیگم همه باید خوب باشن ولی روحم انگار تحمل گلایه و انرژی منفی رو نداره .بخصوص مسائلی که مربوط به نقشهایی میشه که الآن خودم در زندگی دارم . نقش یه زن ، یه همسر ، یه عروس . و فکر می کنم بیشترین نقطه ای که در زندگی احتمال آسیب پذیری اش هست از تقابل همین نقشهایی است که من درگیرش هستم . نقش زن یه همسر . یا عروس یه خانواده .
توضیحات : داستان فیلم و اون رمان رو توضیح ندادم شاید خودتون بخواین نگاه کنین ویا بخونید .براتون تکراری نباشه
لازمه یه توضیحی بدم که موضوع این فیلم و رمان هر دو به نوعی خیانت مرد داستان است .در حالیکه زن اون مرد یه خانم همه چی تموم ِ . قبل از اینکه داستانها (فیلم زندگی خصوصی و رمان گستره مجبت ) به بخش لغزش مرد داستان برسه ،کمالات ظاهری و باطنی زن رو کامل توصیف می کنه . و به نظر من حرفی که فیلم یا اون رمانی که خوندم می خواست بگه این بوده که برخلاف کج فهمی و کهنه اندیشی خیلی ها ، یه مرد فقط به دلیل اینکه زنش خوشگل نیست یا لوندی بلد نیست ،می تونه منحرف بشه .چرا بعضی ها این دلیل رو برای توجیه هم جنس های خودشون میارن . بابا بی تعارف بگو ،بله مرد اشتباه کرده نه اینکه در قبال اشتباه یه مرد ، زنش رو محکوم و متهم بکنین .
نمی خواستم داستان رو توضیح بدم اما کامنت هایی برام گذاشته بودن ( که البته من بعلت اینکه خارج از موازین اخلاقی تعریف شده برای خودم بود ، اونها رو تایید نکردم ) که لازم دیدم یه توضیحی داده باشم .
نمی دونم اثر تبلیغات ِ یا هر چیز دیگه .ولی از قرار معلوم این یکی دو سال اخیر روز ولنتاین خیلی در اذهان و افکار عموم رشد کرده .یکیش همسر خودم ، که وقتی اولین بار بهش روز ولنتاین رو گفتم و ازش خواستم جشن بگیریم ، گفت هیچ اعتقادی ندارم به این حرفها . ما ایرانی هستیم و این جشن برای ما نیست .اما امسال با تعجب دیدم که وقتی بهش یادآوری کردم بهم تبریک گفت . اینم از اثر تبلیغات تهاجمات فرهنگی .اما من خودم به شخصه چیز زیادی از جشن
سپندارمذگان نمی دونستم .این مطلب رو که خوندم برام جالب بود .گذاشتم تو وب تا شما
هم بخونید .از سایت سیمرغ برداشتم
تاریخچه روز ولنتاین:
روز ولنتاین-تاریخچه کامل و دقیق
ولنتاین در دست نیست و آنچه از پیشینه روز ولنتاین میدانیم با افسانه درآمیخته
است. امروزه کلیسای کاتولیک به این نتیجه رسیده است که حداقل سه قدیس وجود داشتهاند
که همگی به شهادت رسیده اند، به همین دلیل چندین افسانه سعی در بازگوئی
تاریخچه آئین ولنتاین دارند.
روز ولنتاین-در صده سوم میلادی که
مطابق میشود با اوایل شاهنشاهی ساسانی در ایران، در روم باستان فرمانروایی بودهاست
بنام کلودیوس دوم. کلودیوس عقاید عجیبی داشتهاست از جمله اینکه مردان مجرد نسبت
به آنانی که همسر و فرزند دارند سربازان جنگجوتر و بهتری هستند. از این رو ازدواج
را برای سربازان امپراتوری روم قدغن میکند. کلودیوس به قدری بیرحم وفرمانش به
اندازهای قاطع بود که هیچ کس جرات کمک به ازدواج سربازان را نداشت. اما کشیشی به
نام والنتاین (والنتیوس)، مخفیانه عقد سربازان رومی را با دختران محبوبشان جاری میکرد.
کلودیوس دوم از این جریان خبردار میشود و دستور میدهد که والنتاین را به زندان
بیندازند. والنتاین در زندان عاشق دختر زندانبان میشود. با توجه به آنچه که در
افسانه آمده کشیش ولنتاین برای او نامهایی نوشته و آنها را با نوشتن «از طرف
ولنتاین تو» (From Your Valentine) امضاء
کرده است، اصطلاحی که تا به امروز مورد استفاده قرار گرفته و به وفور بر روی
کارتهای ولنتاین مشاهده میشود. سرانجام کشیش به جرم جاری کردن عقد عشاق بر خلاف
قانون کلودیوس دوم اعدام میشود. بنابراین او را به عنوان فدایی و شهید راه عشق میدانند
و از آن زمان ولنتاین تبدیل به نمادی برای عشق شده است.
افسانه دیگر حاکی از آن است که هنگامی که والنتین را به زندان افکندند، مردم برای وی یادداشتهایی کوچک که در لفافه پیچانده بودند و در شکافهای دیواره سلول وی جاسازی میکردند میفرستادند و او آنها را یافت و در حق آنان نیایش کرد. به دیگر سخن، بنیاد تاریخی کارت والنتین همین امر است. کشیش والنتیوس در 14 فوریه 270 میلادی (در برخی روایات 269 و مطابق با برخی روایات دیگر 273 بعد از میلاد) اعدام شد. بنابراین او را به عنوان فدایی و شهید راه عشق میدانند و از آن زمان والنتین تبدیل به نمادی برای عشق شدهاست و بدین روست که در کشورهای جهان، به ویژه کشورهای اروپایی و امریکای شمالی، مراسم روز والنتین همه ساله در 14 فوریه برگزار میگردد.
هدیه روز ولنتاین :
در کشورهای اروپایی و امریکائی دادن
شکلات به عنوان هدیه روز ولنتاین از شهرت خاصی برخوردار است. تزئین شکلات و پختن
انواع ان نیز از آداب روز ولنتاین به شمار میرود. از نظر علمی هم ثابت شدهاست
که خوردن شکلات دارک یا همان سیاه میزان عشق را در انسان بالا میبرد البته نه
مصرف بی رویه آن.
تاریخچه سپندارمذگان:(ولنتاین ایرانی)
کمتر کسی است که بداند در ایران باستان، نه چون رومیان از 3 قرن پس از میلاد- که از 20 قرن پیش از میلاد- روزی موسوم به روز عشق وجود داشته است. جالب است بدانید که این روز در تقویم جدید ایرانی دقیقا مصادف است با ۲۹ بهمن، یعنی تنها ۴ روز پس از ولنتاین فرنگی! این روز سپندارمذگان یا اسفندارمذگان نام داشته است. فلسفه بزرگداشت این روز به عنوان “روز عشق” به این صورت بوده است که در ایران باستان هر ماه را 30 روز حساب می کردند و علاوه بر اینکه ماه ها اسم داشتند، هریک از روزهای ماه نیز یک نام داشتند. روز پنجم سپندار مذ بوده است.
ابوریحان بیرونی در آثارالباقیه آورده
است که ایرانیان باستان این روز را روز بزرگداشت زن و زمین میدانسته اند. فلسفه بزرگداشت این روز به عنوان «روز
عشق» به این صورت بوده است که در ایران باستان هر ماه را سی روز حساب می کردند و
علاوه بر اینکه ماه ها اسم داشتند، هر یک از روزهای ماه نیز یک نام داشتند. بعنوان
مثال روز اول «روز اورمزد»، روز دوم، روز بهمن معنی «سلامت، اندیشه» که نخستین صفت
خداوند است، روز سوم اردیبهشت یعنی «بهترین راستی و پاکی» که باز از صفات خداوند است،
روز چهارم شهریور یعنی «شاهی و فرمانروایی آرمانی» که خاص خداوند است و روز پنجم
«سپندار مذ» بوده است. سپندار مذ لقب ملی زمین است. یعنی گستراننده، مقدس، فروتن.
زمین نماد عشق است چون با فروتنی، تواضع و گذشت به همه عشق می ورزد. زشت و زیبا را
به یک چشم می نگرد و همه را چون مادری در دامان پر مهر خود امان می دهد. به همین
دلیل در فرهنگ باستان اسپندار مذگان را بعنوان نماد عشق می پنداشتند.
همچنین اشوزرتشت خوشبختى بشر را وابسته به میزان دانش و خرد انسان مى داند نه جنسیت و قومیت و رنگ و نژاد و از دیدگاه وى همه انسان ها _ همه زنان و مردان _ داراى حقوق برابرند. او دختران را در گزینش همسر آزاد شمرده و عشق پاک و دانش نیک را دو معیار اصلى مى داند و خوشبختى همسران جوان را در زندگى زناشویى در این مى داند که هر یک بکوشند تا در راستى از دیگرى پیشى جویند.
همینطور باید بدانیم که امشاسپند سپندارمذ، نگهبان و ایزدبانوی زمین ِسرسبز و نشانی از باروری و زایش است. جشن سپندارمذگان یا اسفندگان، روز گرامیداشت زنان در ایران باستان بوده و این روز به نام «مردگیران» یا «مژدگیران» یا «مزدگیران» (=هدیه گرفتن از مردان) نیز در ادبیات فارسی به کار رفته است.گردیزی در کتاب زینالاخبار نیز درباره واژه «مردگیران» اشاره کرده است که از این جهت این جشن را مردگیران میگفتند که زنان به اختیار خویش و با آزادی، شوی و مرد زندگی خود را برمیگزیدند.
سپندارمذگان جشن زمین و گرامی داشت
عشق است که هر دو در کنار هم معنا پیدا میکردند. در این روز زنان به شوهران خود
با محبت هدیه میدادند. مردان نیز زنان و دختران را بر تخت شاهی نشانده، به آنها
هدیه داده و از آنها اطاعت میکردند. اخیرا گروهی از دوستداران فرهنگ ایرانی
پیشنهاد کردهاند که به منظور حفظ فرهنگ ایرانی سپندارمذگان بجای ولنتاین به عنوان
روز عشق گرامی داشته شود.