همسرم ، منم دوستت دارم

این ها یادداشت های منه . روزهای زندگی منه

همسرم ، منم دوستت دارم

این ها یادداشت های منه . روزهای زندگی منه

دندونم !!!!!!!!!

من دندونم رو

.

.

.

نکشیدم .

نه از ترس ، نه ، از سر لجبازی ، اونم با دکتر !

فکر نکنید این دو روزه نیومدم نت بخاطر دندون درد و این حرفا بوده ، نخیر از تنبلی خودمه که روزهای تعطیل خودم رو وقف خانه و خانواده می کنم .

اما از دوشنبه بگم براتون که وقت دکتر داشتم .

راستش روز قبلش مثل آدم متشخص زنگ زدم تا نوبت بگیرم ،‌ منشی عزیزش گفت ، نوبت نمی خواد ، هر موقع اومدی مابین مریض می فرستمت .

منم اون روز اومدم خونه به قدری خسته بودم و خوابم میومد که گرفتم خوابیدم .ساعت حدود 6:15 گه اچید اومد و منو بیدار کرد گفت : مامان و داداشم زنگ زدن که رزی رو زودتر ببر دکتر .خونریزی دندون عقل زیاده ،‌ هرچه زودتر بکشه و نزدیک شب نباشه برای خودش راحت تره .منم به زور از خواب پاشدم و گفتم : باشه خوب .می رم .

ساعت 6:45 مطلب دکتر بودم وسلام سلام خانم منشی .

خانم منشی هم سلام سلام .بفرمایین بشینین .خودش هم رفت چپید کنار دکتر که یه مریض دیگه داشت .نشستیم و نشستیم ................. ساعت شد 7:30 .نه از دکتر خبری بود نه از منشی اش .جالبه بیمارهای دیگه میومدن ،‌ در میزدن ما پا میشدیم در رو باز می کردیم ، یعنی فکر کنم کل ٌ جمیعاً تو اون اتاق مرده بودن .

دیگه داشت کم کم گرسنه ام میشد .فکر کنید ساعت 2 بعد از ظهر ناهار خورده بودم و دیگه هیچی .هی موندم و از انتظار خسته شدم و ازین همه بیفکری منشی و دکتر .بابا اگه قرار بود 8 شب نوبتم بشه خوب از اول میگفتی 8 اینجا باش .

منم لج کردم و گفتم : عمراً پیش تو دندون بکشم و بلند شدیم اومدیم بیرون .

تو آسانسور با غر غر به اچید میگم شدم قاتلی که تا پای چوبه دار میره اما دارش نمی زنن .هی میام یک ساعت تو مطلب میشم ، استرس نشستن تو مطلب دندوپزشکی رو تحمل می کنم اما قسمتم نمیشه ازین دندون خلاص بشم

دیگه هیچی دیگه .

حالا خدا رو شکر درد نداره .اما ببینم امروز قسمت میشه بکشمش یا نه ؟

نظرات 7 + ارسال نظر
آلیس چهارشنبه 11 دی‌ماه سال 1392 ساعت 08:56 ق.ظ

عجب برنامه ای شده این دندون تو.
یادمه میخواستم برم برای کشیدن دندون عقلم انقدر که بیرون از اتاق استرس داشتمو می ترسیدم تو خبری نبود.
کاملا میتونم درکت کنم چی میگی.

آی قربون تو خواهر .
ازون استرس قبلش پریشون میشم

شهره چهارشنبه 11 دی‌ماه سال 1392 ساعت 01:23 ب.ظ http://ourlovelyhut.blogsky.com

عزیزم اصلن نگران نباش
دندون کشیدن به دکتر خیلی بستگی داره
منم خیلی میترسیدم بخاطر همین کلی تحقیق کردم یه دکتر خوب پیدا کردم و تو دو شب 4 تاشو برام کشید بدون یه ذره درد!!
حالا که این یکی قسمت نشد بگرد یه دکتر خوووب پیدا کن
دندونپزشکا معمولا تویه زمینه ای کارشون بهتره
مثلن ممکنه یکی خوب دندون بکشه اما ترمیمش قوی نباشه
ایشالا بدون درد از دستشون خلاص میشی

آره واقعاً همین جوره . میخوام برم پیش همون دکتر چند سال پیشم .قبلاً که خیلی ازش راضی بودم .حالا این بار هم انشاء الله راضی باشم

مامان علیرضا mahtab چهارشنبه 11 دی‌ماه سال 1392 ساعت 04:31 ب.ظ http://mynicechild.niniweblog.com

همسر من خیلی از معطل شدن بدش میاد،حالا هرجوریش که باشه، صف نونوایی یا رستوران و ...مطب دکتر
بلند میشه میره و کلا صرفنظر میکنه
این کارت منو یاد اخلاق ایشون انداخت
اما درسته به نظرم، خب وقت آدما ارزشمنده، نباید بی اهمیت باشن بهش، مخصوصا دکتر ها که ادمهای تحصیلکرده ای هستن
ان شاء الله به سلامتی انجام شه و راحت شی از دستش

میبینی مهتاب جون رفتار بعضی ها آدم رو وادار می کنه .حقیقتش زیاد بی صبر و حوصله نیستم .ولی از بی اهمیت جلوه دادن وقت دیگران و راحت برخورد کردن با معطل کردن مردم حرص میخورم

مرضی چهارشنبه 11 دی‌ماه سال 1392 ساعت 06:17 ب.ظ http://khatkhati-92.blogfa.com/

ایشالا زودتر بکشی از شرش خلاص شی
ممنون عزیزم از تبریکت

به به مرضیه خانم گل .خواهش می کنم عروس خانم .ایشالا به سلامتی عزیزم

بلورین جمعه 13 دی‌ماه سال 1392 ساعت 10:27 ب.ظ http://boloorin.blogsky.com/

ای بابا انگار قسمتت نمی شه...
منم از سه تا دندونی که کشیدم دو تاشو جراحی کردم...فرقی با هم نداره...خونریزی هم داره...بدیش اینه که آب دهنتو نمی تونی پایین ببری...همه رو می ریزی بیرون...همین کثیف کاریه داره...وگرنه خونریزیش هم اذیت زیادی نداره که سختت بشه
زودتر قال قضیه رو بکن تا راحت بشی...هیچ دردی مثل درد دندون عقل نیست...من وقتایی که درد می کرد نمی تونستم دهنم و باز کنم غذا بخورم...از بس اخر لثه م درد داشت...تا درد نداره بکشش که توی درد فکر کنم نکشنش

وای خدااااااااااااااااااااااا
قضیه یه کم چندش شد .همش خون و خونریزی داره
آره هنوز درد نداره .برم زودتر از دستش راحت بشم

بهار (فرصت دوباره آفتاب) شنبه 14 دی‌ماه سال 1392 ساعت 04:15 ب.ظ http://yegran.blogfa.com

من یه کامنت بلند بالا مبنی بر همدردی باهات برای پست قبلت نوشته بودم اما من با بلاگ اسکای مشکل دارم و کد امنیتی رو وارد نمی کنه گوگل چرم هم با من مشکل داره همه مطالب رو انگلیسی می کنه. مثلا ببین خط اولت رو چیکارکرده!:I got Dndvnm
Not out of fear, not out of stubbornness, he is a doctor!
خلاصه دختری هم با هر دوی اینها مشکل داره و همش دلش می خواد من کنارش باشم. برای همین فرصت نکردم دوباره برات بنویسم


جدی ؟
اینا دیگه چیه برات دویله کرده خیر سرش ؟
من شرمنده ام بهار جون .شیطونه میگه بیام بلاگفایی بشم تا حرص بلاگ اسکای رو در بیارما .می دونی که منم لج بکنم بد لج می کنم
ممنونم از محبتی که نسبت به من داری بهار خوبم

بهار (فرصت دوباره آفتاب) چهارشنبه 18 دی‌ماه سال 1392 ساعت 12:16 ب.ظ http://yegran.blogfa.com

ما هم از بلاگفا دل خوشی نداریم... سر جات بمون دختر

راست میگویید ؟
باشه .
چشم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد