همسرم ، منم دوستت دارم

این ها یادداشت های منه . روزهای زندگی منه

همسرم ، منم دوستت دارم

این ها یادداشت های منه . روزهای زندگی منه

گاه شماری برای عزیزان

من ازون تیپ افراد هستم که تاریخ روزهای گذشته خوب به یادم می مونه .البته این به یاد موندم برای خودم هم مهمه .و همیشه سعی میکنم تاریخ سالگرد مناسبت های مختلف رو فراموش نکنم .

تولد اطرافیانم ، سالگرد ازدواجشون ، تاریخ بعضی آشنایی ها و ....

معمولاً اول هر سال که تقویم جدید میگیرم ، حتماً حتماً یه تقویم دیواری یا رومیزی برای دیوار آشپزخونه یا داخل کمد لباسم در نظر میگیرم و تاریخ تولدهای اطرافیان و تاریخ سالگرد ازدواجشون رو علامت نیگذارم تا فراموش نکنم .

حالا تولدها که معمولاً کمتر فراموش میشه ولی سالگرد ازدواج خواهر و برادرم یا دوستام رو وقتی بهشون سر تاریخش تبریک میگم آنچنان ذوق می کنن که منم خوشحالی دو برابر میشه .

بماند تاریخ اتفاقات خاص دیگه که بازهم نمی دونم به شکل خود آگاه یا ناخودآگاه به یادم می مونه .

پنج شنبه و جمعه ای که تعطیل بود ، چون هوا به شدت بارونی بود و نمی شد برای گردش خاصی برنامه ریزی کرد ،‌ منزل رو ترجیح دادیم به هر جای دیگه ای .

اما صبح پنج شنبه دلم هوای زیارت اهل قبور رو کرد .خیلی وقت بود فرصت نکرده بودم سر خاک مادر بزرگم برم .خلاصه با اچید شال و کلاه کردیم و زیر نم نم بارون که نه زیر شر شر بارون راه افتادیم .

پدربزرگ , مادر بزرگ خودم و پدر بزرگ و مادر بزرگ اچید . زمانیکه داشتم برای مادربزرگ اچید فاتحه میخوندم یهو چشمم به تاریخ فوتش افتاد .19 دی ماه . گفتم چند روزی بیشتر نمونده .یادم باشه سالگردش اگه شد خیرات بدم یا قرآن و فاتحه ای براش بخونم .

بعد یهو به این قضیه رسیدم که خیلی پیش میاد که سالگرد فوت عزیزانمون رو بعد از چند سال فراموش می کنم . یک روز یا دو روز با تاخیر یادمون می افته .

با خودم فکر کردم چقدر خوب میشه توی تقویمم مثل روزهای شاد سال که برامون ارزشمنده ، یه علامتی هم برای این روزها بزنم تا یادم بمونه روز فوت پدر بزرگ و مادربزرگهایی که به گردنمون خیلی خیلی حق دارن . حداقل کاری که میشه کرد براشون یه سوره قرآن همون شب خونده بشه ، یا حتی شده به اندازه یه ظرف غذا خونه همسایه براشون خیرات کنیم .


نظرات 8 + ارسال نظر
پری شنبه 14 دی‌ماه سال 1392 ساعت 12:48 ب.ظ http://0o0o0o0o.blogsky.com/

چه کار خوبی میکنی رزی جونم...همه رو شاد میکنی چه زنده ها رو و چه از دنیا رفته ها رو....آفرین

ممنونم پری جون .
انشاء الله که بتونم واقعاً شادشون کنم

mahtab مامان علیرضا شنبه 14 دی‌ماه سال 1392 ساعت 02:12 ب.ظ http://mynicechild.niniweblog.com

سلام
بس که شما ماهی
خیلی فکر خوبیه
خدا همه اموات رو بیامرزه و بعد هم خودمون رو
راستی منم خیلی زا تاریخ ها به یادم میمونه، نه به خوبی شما اما بهتر از اطرافیانم
و گاهی اذیت میشم و میگم کاش منم مثل بقیه تاریخها از یادم میرفت و با یاداوری دیگران تزاه یادم میومد، شاید مزش بیشتر بود

سلام عزیزم .
مهتاب جونم منم خودم گاهی اذیت میشم از یادآوری تاریخ ها .بخصوص اگر مسئله شادی نباشه و بار غمناک داشته باشه .
خدا همه رفتگان رو رحمت کنه . خود ما رو هم بیامرزه

بهار (فرصت دوباره آفتاب) شنبه 14 دی‌ماه سال 1392 ساعت 04:09 ب.ظ http://yegran.blogfa.com

امسال دختر عموی من یه کار جالب کرده و دوازدهمین سالگرد فوت مادرش رو با اس م اس به مه اطلاع داده یود و درخواست کرده بود براش فاتحه بخونند...

احسنت .
بسیار کار نیکویی بود .
من تقریباً یکی دوبار فقط به نزدیکانم سالگرد پدربزرگ مادربزرگ رو یادآوری کردم .یادم باشه امسال این کار رو بکنم .
این میشه استفاده از تکنولوژی در راه خیرات اموات

بلورین یکشنبه 15 دی‌ماه سال 1392 ساعت 01:12 ق.ظ http://boloorin.blogsky.com/

دقیقا همینطوره...برای ما اونا فوت شدن اما برای خودشون یه تولده دوباره است...با خیرات براشون باید روحشون و شاد کنیم...اتفاقا من و حامی هم چندین پنج شنبه است که دلمون می خواد بریم زیارت اهل قبور اما فرصت نمی شه...گاهی حس می کنم مامانبزرگ و بابابزرگم و خواب می بینم که منتظرن...این مدت که واقعا نشده 5 شنبه ها بریم...ولی گفتم اگر خدا قسمت کنه این 5 ش حتما برم...بالاخره اونا هم حقی به گردن ما دارن...نباید چشم انتظارشون بذاریم...
این رسم تبریک روزای به یادموندنی برای خودت و اطرافیانت و همینطور سورپرایز شدن اونا واقعا جذابه حتما ادامه بده...

بلورین منم دقیقاً انتظار پدر بزرگ مادربزرگم رو حس می کنم .می دونم ازینکه دیر به دیر بهشون سر می زنم شاید گله مند بشن .این که میگم سر میزنم واقعاً باورم اینه که اونها شاهد و آگاه هستن .مائیم که اونها رو حس نمی کنیم .
انشاء الله فرصتی پیش بیاد و با حامی برین

آلیس یکشنبه 15 دی‌ماه سال 1392 ساعت 06:58 ق.ظ

ایده جالبی بود.
شاید روی تقویممون برامون یادآور روزای شیرین نباشه اما دل خودمون آروم میگیره.
مرسی بابت ایده

خودمم فکر کنم بد نباشه .
خواهش می کنم گلم

شیوا دالان بشهت یکشنبه 15 دی‌ماه سال 1392 ساعت 02:15 ب.ظ

منم تا حد ممکن تولد هارو یادم میمونه و تبریک میگم
اما فقط روز فوت پدربزرگ یادم هست و اگه بشه میرم سرمزارش .
5 شنبه ها هم یادشون هستم .
یکی از دلیل هام هم اینه که ما هم وقتی دستمون از دنیا کوتاه شد شاید یکی برامون همین کارو بکنه .
و دلیل دیگه هم اینه که برسرمون خیلی حق دارن .

شیوا جون منم دقیقاً همین حس رو دارم .یعنی همش به این فکر میکنم دو فردای دیگه کسی هم پیدا میشه برای من فاتحه بخونه ؟
واسه همین خودم تا جایی که بتونم این کار رو انجام میدم

زهرا پنج‌شنبه 19 دی‌ماه سال 1392 ساعت 08:04 ق.ظ http://negahetazeman.blogfa.com

آفرین به این فکرت، من که خیلی خوشم اومد اگه بتونم منم اینکارو میکنم چرا که لازم نیست فقط تولدا رویاداوری کنیم

مرسی زهرا جان ،‌ انشاء الله که ما هم از ثوابش نصیبی ببریم

وبلاگچه خاطرات یکشنبه 22 دی‌ماه سال 1392 ساعت 04:32 ق.ظ http://veblogchekhaterat.persianblog.ir

آره فکر خیلی خوبیه...
فقط یکی اول باید منو با تقویم آشنا کنه
ینی منو یک ماه تو یه جزیره تنها ول کنم سال رو هم یادم میره چه برسه به روز...

بهت حق میدم .من دقیقاً که 2 روز تعطلی باشه ، روز هفته از یادم میره .
همین جوری هم روزی چند بار از همکارم میپرسم امروز چند شنبه است ؟؟؟
حافظه کوتاه مدتم خوب دیگه

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد