همسرم ، منم دوستت دارم

این ها یادداشت های منه . روزهای زندگی منه

همسرم ، منم دوستت دارم

این ها یادداشت های منه . روزهای زندگی منه

آخ جون آخر هفته و تعطیلی و استراحت

وای که بالاخره پنج شنبه رسید و امید تعطیلی فردا کمی بهم انرژی میده .البته اگه بشه فردا بمونم خونه و فقط به کارهای خونه خودم برسم . که فکر نمی کنم با وجود اومدن برادرم از تهران و دختر وروجکی بتونم خونه بمونم .

یه چیز دیگه هم هست که به امید خدا امروز مدیرعاملمون میره دبی سر خونه زندگیش و ما تا 2 هفته در امانیم .هر دفعه این آقا میره بره یهو فشار کاری ام دوبل و سوبل میشه .همش هم میگه فلان چیو آماده کنین قبل رفتن هماهنگ کنم بهمان چیو آماده کنین و ازین حرفها .

از شنبه کارم خیلی زیاد بود .شنبه یک سره تا 7 موندم .یکشنبه که دیگه اوجش بود تا 8:30 سر کار بودم و وقتی اومدم خونه یهو بیهوش شدم و خوابم برد .

دوشنبه بی وقفه بدون تایم ناهار و استراحت تا 4 سر کار بودم و دیگه از خستگی و پا درد داشتم کلافه میشدم .

سه شنبه تا خواستم کمی استراحت بکنم مامان اینا زنگ زدن و گفتن بیا بریم بیرون .بیرون رفتن همانا و ساعت 8 رسیدم خونه .حالا ساعت 9 هم شام دعوت بودیم .

یعنی لحظه ای استراحت بی استراحت .

به مناسبت روز پدر اکیپ دوستان خانوادگی مادرشوهر ، همسرانشون رو شام مهمون دعوت کرده بودن که من و همسر و خواهر شوهرم مهمونای افتخاری بودیم .

بد نیود خوش گذشت اما زیاد به من نچسبید .چون یکی از هتل های کنار ساحل رفته بودیم و موسیقی زنده داشت .فکر کنم تنها کسی که لذت نبرد من و همسرم بودیم .آخه این صدای بلند باند هاش دیگه نمی گذاشت ما خودمون به راحتی حرف بزنیم .اصلاً سر غذا باید یه موزیک آروم پخش کنن نه اینکه یه چیزی که همه اعصاب آدمو غر و قاطی می کنه (‌نمی دونم غر و قاطی رو درست نوشتم یا نه )

به هر حال .این شد که ساعت 1 شب از اونجا اومدیم و تا رسیدیم خونه و خوابیدم شد 2 شب .

چهار شنبه هم که دیروز باشه ، وقت دندونپزشکی داشتم .

خیلی دیگه متشخص شدم .بدون اینکه دندونم درد بگیره رفتم اونهایی رو که خراب بودن پر کنم تا بیشتر نشده .وای خودم هم از خودم مشعوف شدم .البته ماجرا به همین راحتی نبود .

دفعه قبل که رفته بودم دندون بکشم ، آقای دکتر گفتن چند تا از دندونهات مشکل داره ،‌ تا به عصب نرسیده بیا پر کن .منم هی این پا و اون پا می کردم تا اینکه چند روز پیش آقای همسر گفت قرارداد بیمه تکمیلی شون رو به اتمامه و تا 10 خرداد بیشتر وقت نداره برای تحویل مدارک .

راستش بیمه تکمیلی من هزینه دندون رو نمی ده ولی بیمه تکمیلی آقا مون چرا . این شد که من مصر شدم برای این کار.

دیشب که رفتیم بهم گفت 4 تا خرابه .2 تا این ور فک ، 2 تا اون ور فک .

خواستم که حتماً‌ آمپول بزنه . دلهره داشتم .

آقای دکتر هم با برادرم دوسته و هم با همسر .خودم هم از بچگی ام پیشش می رفتم .خلاصه گرم حرف زدن شد و گفت و گفت .تا آخرش یهو گفت این دوتا تموم شد .منو میبینی ؟!!! کلی خوشحال گفتم آخیش این که چیزی نبود .دستت درد نکنه که 2 تا رو یهو درست کردی .

تنقده خوشحال شدم که نگو .

موند 2 تا دیگه که هفته آینده نوبت گرفتم .

امشب هم تولد خواهر شوهر جانمه .خونه مادرشوهر باید بریم .

این چکیده تمام وقایع اتفاقیه این هفته بود .

البته این وسط اتفاقی خوب زیاد افتاد که قابلیت تعریف داشتن اما خوب فرصتش از دست رفت دیگه .مثلاً 2 بار رفتیم پیک نیک اونم تو این فصل ، خودتون خوب می دونین که گیلان فصل بهار میشه عین بهشت .من که خودم اینجور معتقدم .همه جاش سبزه ، منم عاشق رنگ سبز همش کیف می کنم میرم بیرون .

مناسب تولد مولامون آقا امیرالمومنین هم نتونستم به شما تبریک بگم . معذرت.

خیلی دلم میخواست که چیزی راجع به قدر دانی از مردهای زنگیمون بنویسم .پدرها و همسرها و برادرهامون .

این روزا خیلی کلافه شدم ازین همه SmS و پیام و کامنتی که در مذمت مردها می نوشتن .دلم حقیقتاً‌ گرفت .مثلاً یه خوندم مردها از باطریهم کمترند ؛‌ باطری لااقل یه قطب + داره مردها هیچ قطب مثبتی ندارن . اگه بد بود چرا زنش شدی اما خوبه این چیزها چیه می نیسی و پخش می کنی ....

بگذریم .

همسر جان ِ من هفته آینده داره میره ماموریت و یک هفته نیست .هنوز به مامان اینا نگفتم .موندم چه کنم با این همه محبتی که نثار من می کنن و نمی گذارن تنها بمونم . هی میگن تنها نمون خونه .می دونم از محبتشونه اما من جایی غیر از خونه خودم راحت نیستم .حالا ببینم چطور میشه .

نظرات 3 + ارسال نظر
ساناز پنج‌شنبه 25 اردیبهشت‌ماه سال 1393 ساعت 09:44 ق.ظ

سلام.اخر هفته خوبی داشته باشی

سلام سانی خوبم .ممنونم عزیز دل

غزل پنج‌شنبه 25 اردیبهشت‌ماه سال 1393 ساعت 03:19 ب.ظ http://atrechaeedonafareh.blogfa.com

خسته نباشی خانومی با اینهمه کار!!
خوبه باز اینور اونور میری حالو هوات عوض میشه
منم دوتا دندونم رو پر کردم مال منم به عصب نرسیده بود فیلینگ بود فقط اصلا هم درد نداشت
اما دندون پزشکی خودش یه ترسی داره
تعطیلی اخر هفته هم تو هوای سرسبز گیلان بهت خوش بگذره

مرسی دوست خوبم .
آره بابا اگه این فصل ساکن گیلان باشی و بشینی خونه ، قاطی می کنی .
باید از هوای خوب بهار استفاده کرد .
الحمدلله دردی نداشتم اما لعنتی اون استرسش آدمو اذیت می کنه

آلیس شنبه 27 اردیبهشت‌ماه سال 1393 ساعت 08:40 ق.ظ

سلام عزیزم
روز همسرتون مبارک باشه
به به پیکنیک تو این حال و هوا چه میچسبه
اتفاقا منم مثل تو از ترس اتمام بیمه تکمیلیم امروز میخوام برم سروقت دندونام. اینجور این بیمه ها آدمو نترس میکنه.
عزیزم چشمتون بخاطر برادرتون روشن باشه عزیزم

سلام آلیس جونم .صبحت بخیر .
آی گفتی خوبه که عمل قلب رو بیمه تکمیلی کامل پرداخت نمی کنه وگرنه فکر کنم امثال من وسوسه می شدن یه عمل قلب مجانی هم خودشون بندازن گردن بیمه تکمیلی .
چتر باز حرفه ای شدیم خواهر رفت پی کارش .
مرسی گلم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد