همسرم ، منم دوستت دارم

این ها یادداشت های منه . روزهای زندگی منه

همسرم ، منم دوستت دارم

این ها یادداشت های منه . روزهای زندگی منه

اندر این نعمت ، شکر بسیار باید

بسم الله

لمس لطف و رحمت خداوند ، تو این دورانی که من درش به سر می برم ، شاید بیشتر از هر وقت دیگه ای باشه .

دیروز کودکم اولین حضورش رو به طور مستقیم به خودم اعلام کرد .

چیزی شبیه یه نبض .

خداوندا شکرت .ممنونتم که این نعمت رو نصیب منم کردی .ممنونتم که فرصت و لذت مادر شدن رو به من هم دادی .از تو میخوام تا آخرین لحظه ای که جون دارم کمکم کنی تا به بهترین شکل ، برای فرزندم مادری کنم ، اونطور که خودت می پسندی .از تو میخوام دستمون رو بگیری و خودت در مسیری که برامون صلاح می دونی حرکتمون بدی .

خدایا به برکت این ماه ، به بزرگی خودت قسم ،به تمام کسانی که در آرزوی یه نی نی کوچولو هستن یاری کن. این نعمت بزرگ رو به تمامشون هدیه بده .خدایا به دوستم مریم هم کمک کن تا بار دیگه طعم مادر شدن رو بچشه و این بار سالم و سلامت کوچولوش رو در آغوش بگیره .تو قادر بر هر کاری ، تنهامون نگذار .

نظرات 10 + ارسال نظر
شهره پنج‌شنبه 10 مهر‌ماه سال 1393 ساعت 09:12 ق.ظ http://ourlovelyhut.blogsky.com

تبریک میگم این حس زیباتو
به مرور که حرکتها محسوستر میشه احساسات توهم پررنگتر میشه
چه آرزوهای قشنگی, آمین

ممنونم شهره جونم .
آره گلم داره احساساتم نسبت به کوچولو زیاد میشه

mahtab پنج‌شنبه 10 مهر‌ماه سال 1393 ساعت 10:43 ق.ظ http://mynicechild.niniweblog.com/

سلام
به سلامتی ان شاالله
آمممین برای همه ی دعاهای خوب و زیبات
خدا همراه همیشگی تمام لحظات عمرتون

سلام دوست خوبم .
ممنونم .
انشاء الله به دعاهای شما دوستان گل

شیوا دالان بهشت پنج‌شنبه 10 مهر‌ماه سال 1393 ساعت 07:31 ب.ظ

آخی عزیززززززززززززززم چقدر حس خوبی داشتی اون لحظه . انشالا خدا حافظ خودت و نی نی قشنگت باشه . شوهرت چی میگه راجع به بچه ؟ دوستام که حامله بودن میگفتن که تا وقتی که پدر بچه ، لگد هاش رو احساس نکنه احساس پدری نمیکنه . چقدر لحظات شیرینی پیش روی شما و همسرت هست به امید خدا

شیوا جونم ممنونم .امیدوارم تو هم هروقت که به صلاحت بود و البته خودت مایل بودی این لحظات رو تجربه کنی .
راستش خود منم تا وقتی این تکون رو حش نکرده بودم احساسم زیاد نبود .الآن بیشتر شده .مطمئناً برای همسرم هم همین طوره .تا چند وقت بعد که تکونهاش قابل دیدن باشه فکر کنم احساس همسرم هم زیادتر از الآن بشه

صبا جمعه 11 مهر‌ماه سال 1393 ساعت 10:10 ق.ظ

واااااااااااااییییییییییییی رزی چقدر ذوق کردم.یاد اولین تکون نی نی خودم افتادم.آخ که چه قندی تو دل آدم آب میشه
وقتی تکونهاش قوی میشه و با لگدهاش دلت میاد جلو دیگه نمیتونی حریف اشک چشمات بشی

صبا جون دست خودم نبود منم اشک ریختم .اونقدر احساسم نسبت بهش عوض شده که نگو .
الآن دیگه فقط سلامتی نی نی ام برام مهمه .دختر یا پسرش ،‌ هرچی خدا بخواد

زهرا شنبه 12 مهر‌ماه سال 1393 ساعت 11:00 ق.ظ http://az-be.persianblog.ir/

آخی ... بازم مبارک

مرسی زهرا جونم .ممنونم

مونا شنبه 12 مهر‌ماه سال 1393 ساعت 07:41 ب.ظ http://perfectionist.blogfa.com

آخیییییی خدا رو شکر
مبارکهههههه
راستی عیدتم مبارک :*

مرسی عروس خانم .عید شما هم مبارک گلم .
ممنونم

غذادرمانی سرطان یکشنبه 13 مهر‌ماه سال 1393 ساعت 08:15 ق.ظ http://nokhod1.mihanblog.com

برای تو یکشنبه 13 مهر‌ماه سال 1393 ساعت 11:22 ب.ظ http://www.dearlover.blogfa.com

عزیزم این یکی از بهترین و ناب ترین احساس یک زن که تو حالا تجربه اش کردی

هر وقت تکون خورد باهاش حرف بزن
برای خودش و همه بچه ها دعا کن

ممنونم دوست خوبم .
راست میگی .از اون روز به بعد یه حس دیگه نسبت بهش دارم .
چشم خانمی حتماً

مرضی یکشنبه 13 مهر‌ماه سال 1393 ساعت 11:28 ب.ظ http://azno93.bogfa.com

سلام
خوبی خانم
تبریک میگم ایشالا بسلامتی فارغ شی

سلام مرضی جونم .کجایی تو آخه ؟
قربونت برم عزیز دلم .ایشالا نوبت شما بشه من بیام بهت تبریک بگم

فهیمه دوشنبه 14 مهر‌ماه سال 1393 ساعت 08:45 ق.ظ

چه دعای زیبایی
آمین

قربونــــــــــــــــــــت.
آلهی آمین

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد