امشب شب میلاد با سعادت آقایی که هیچ کس ،هیچ وقت ، هیچ کجا از درگاه کرمش دست خالی برنگشته.
آقا و سرور و مولایی که همه ما از بچگی یه جور دیگه با حضرتش عجین شدیم .
بیشتر ما تلاشمون اینه که زندگیمونو ، کارمونو،تحصیلاتمونو ، تصمیم های مهمونو با حضور در بارگاهش آغاز کنیم.باور قلبیمونه . عشقیه که پدر بزرگها و مادربزگ هامون تو دلمون گذاشتن.
خدایا این عشق رو ازمون نگیر.
به تاریخ قمری هم که برا من امروز خاطره اولین دیدار غیر رسمی با همسریم هستش.
یعنی اولین باری که چشمم بهش خورد و همون وقتی من ازش بدم نیومد اما به گفته خودش ، اون تو دلش غوغایی شده بود.
هنوزم از یادآوریش متلذذ میشم.
eshghe bi hamtaei darin
سلام. ثبت خاطرات زندگی روزانه شما با تبحر و دقت خاصیه. از خوندنش خسته نمیشم. زیباست. من شما رو تو بلاگم لینک کردم. ممنونم
رزماری چه اسم خوبی برای خودت انتخاب کردی. یه آن عطر رزماری تو مشامم پیچید و همه خاطرات صبح هایی که خونه مامانم بیدار می شدم برام زنده شد
متن قشنگی نوشتی آقایی که همه حاجات مون رو به واسطه درگاه اون می خواهیم.
ممنون عزیزم . نظر لطفته .