همسرم ، منم دوستت دارم

این ها یادداشت های منه . روزهای زندگی منه

همسرم ، منم دوستت دارم

این ها یادداشت های منه . روزهای زندگی منه

داریم میریم سفر

فردا همسری داره میره مشهد.از طرف  اداره برای مسابقات فوتبال کشوری می ره .اخه همسر , ورزشکار هستش.

خلاصه کلی حال و دلم گرفته است.پارسال که 2 بار رفت واسه همین مسابقات خیلی بهم سخت گذشت. اون موقع گفتم دیگه نمی ذارم بره .اما بس که همکاراش زنگ می زنن و دیگه اینکه چون مشهد بود چیزی نگفتم. تا آلان هم فقط گفتم دلم برات تنگ میشه و از غر غر خبری نیست.ولی می دونم بهم خیلی سخت می گذره.البته , البته من هم از 1 ماه پیش همین جوری قبول نکردم که .همسری وقتی گفت مسابقات این بار مشهده , خودش گفت تو هم بیا. منم نه  نگفتم.

الان تصمیم دارم با مامانم برم. هنوزم قطعی نشده .آخه پروازهای مشهد رو مثل اینکه 1 روز قبل باز می کننن و ما علناً بلیطی رزرو نکردیم .فقط تو لیست انتظار هستیم.معتقدم اگه قسمت باشه خودش جور میشه.برگشتمون هم که با خداست.چون پرواز برگشت ممکنه اصلاْ باز نشه و جا نده. امروز که رفتم دفتر هواپیمایی شنام بود گفت اکثر پروازها چارتره و در اختیار ادارت گذاشتن واسه همین یه کم کار مشکل میشه .اول قرار بود خانم همکار همسر باهام بیاد ولی دیدم وقتی خبری ازش نشد از مامانم خواستم همراهم بیاد . چون اونجا تنها باید هتل بگیرم .تنهایی دلگیر میشه .همسر که نمی تونه همش پیش من باشه.ایشالا قسمتم بشه برای بار دیگه برم پابوس امام هشتم.همون جایی که اولین بار همسر رو دیدم.همون جایی که هربار رفتم دست خالی برنگشتم.

یادم باشه اگه رفتم برای همه مریضها و همه گرفتارها دعا کنم. 


 

     کنون که سایه شمس الشموس بر سر ماست              سزد که بر سر خورشید سایه اندازیم  

قطعه ای از بهشت , آهنگ محبوب من , که هربار می شنوم ممکن نیست اشکم از شوق جاری نشه

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد