همسرم ، منم دوستت دارم

این ها یادداشت های منه . روزهای زندگی منه

همسرم ، منم دوستت دارم

این ها یادداشت های منه . روزهای زندگی منه

سفر به ترکیه 2

تجربه جدید من در سفر به ترکیه ، که بعد از 3 سال زندگی مشترکم اتفاق افتاد ، خوابیدن با پتوی دو نفره بود !

من چون خیلی سرمایی هستم همیشه ترجیح می دم 1 پتو مال خودم داشته باشم تا با همسری شریک بشم . اما این اولین جایی بود که پتوی دوم رو پیدا نکردم و مجبوری زیر یه پتو خوابیدیم .

بعد 2 روز دیدم همسری هم یادآور شد ، خیلی خوشحال شدم که آقا هم نکته سنج شده بود .

از دیگر چیزهایی که من احساس کردم این بود که در سطح شهر مثل کشور خودمون راحت میشد رفت و آمد کرد .اگه بخوام واضح بگم این بود که مردها نگاه سنگینی نداشتن . این چیزی که دارم میگم رو مطمئناً خانم ها بهتر حس می کنن تا آقایون . 3سال پیش که حج رفته بودم ، تو خیابونهای مکه و مدینه نمی شد راه رفت .نگاه های سنگین واذیت کننده و ... جو سختی رو حکم فرما کرده بود .اما تو استانبول کسی به کار کسی ،‌کار نداشت.


غربت کمی توی ترکیه احساس میشه . فرهنگ اجتماعیشون نزدیک به ماست . صدای اذان تو هر نقطه از شهر سر ساعت به گوش می رسه .حتی صدای اذان صبح کاملاً واضح تو اتاق هتل شنیده میشد . شاید همین مسئله کوچیک ، خیلی آرامش به من میداد. و چقدر جالب که خانم های محجبه زیادی هم دیدم که واقعاً پوشیده و شیک لباس پوشیده بودن .

من که ترکی بلد نیستم اما مادرم می گه زمانیکه رفته بودن ترکیه ،  چون ترکی متوجه میشد با مردم راحت تعامل برقرار می کرده . حتی اون موقع راننده تاکسی گفته بود : ما شما ایرانی ها رو خیلی نزدیک به خودمون می دونیم . شماها که حجاب دارین به ما نزدیک ترین . (من اون زمان 4 سالم بود که خانوادگی رفته بودیم و به جز عکس های یادگاری و یه کاپشن صورتی و یه چکمه زرشکی ، چیز دیگه ای تو ذهنم نیست ).

اما یه سری اطلاعاتی که از طریق لیدر تونستم کسب کنم و جالب هم بود  اینه که  ، خیابون بشیکتاش یکی از خیابونهای معروف ترکیه ، هم عرض خیابون ولیعصر تهران هستش و درختان بشکیتاش و درختان ولیعصر هم ، هم سن هستند . چون اون زمان ( دقیقاً نمی دونم چه سالی ) رضا خان و آتاتورک توی یک روز درخت ها رو کاشتن .

ما فقط دوبار با ماشین از این خیابون رد شدیم . کاخ دولما باغچه هم توی همین خیابون بود .

کاخی که آتاتورک سالهای آخر عمرش رو اونجا زندگی کرده و تو همین کاخ هم فوت کرده . ساعت اتاقش رو ، همون ساعتی که مرده ، گذاشتن و دکور اتاقش رو هم  هیچ تغییری ندادند.

جلوی درب کاخ دوتا اتاقک شیشه ای هست که  تو هرکدوم  ،‌یه سرباز که از سربازان فدایی آتاتورک هستن ، ایستاده . ازینا که هیچ حرکتی نمی کنن .عین مجسمه .وطی یه مراسم رسمی و خاصی پستشون رو عوض می کنن و حقوقشون هم از حقوق سربازهای معمولی بیشتره .

روی دیوارهای سراسر این خیابان ، عکس آتاتورک با سران کشورهای دیگه ، که ملاقات داشته رو نصب کردن .نزدیک  به 50 یا 60 تا عکس میشه که عکس رضاخان و آتاتورک هم اولینش هست .

سردر کنسولگری ایران توی ترکیه ، تنها جاییکه آرم شیر و خورشید نصب شده و هنوز هم بعد از انقلاب برنداشتن . فکر کنم بخاطر اینکه جزو آثار باستانی محسوب میشه و مثل بقیه آثار قدیمی استانبول ، یونسکو روش نظارت داره .

زمین کنسولگری ایران در ترکیه رو هم رضاخان از دولت ترکیه خریدارای کرده بوده و خاک ایران رو حمل کرده و اونجا رو از خاک ایران پر کرده و ساخته !

این ها  ، همه از توضیحاتی بود که لیدرمون داد و چیزهایی بود که تو یاد من مونده بود .اگه اشتباهی تو اطلاعات ارائه شده داشتم ، ببخشید .

بقیه مشاهدات برای بعد ....

 


نظرات 4 + ارسال نظر
شیوا پنج‌شنبه 2 آذر‌ماه سال 1391 ساعت 08:06 ق.ظ http://shiva1368.blogsky.com/

خیلی جالبه از اینجا خاک برده برای ساخت سفارت ...

بله . برای منم خیلی جالب بود . و شاید مایه افتخار ....

بهار (فرصت دوباره آفتاب) پنج‌شنبه 2 آذر‌ماه سال 1391 ساعت 04:37 ب.ظ http://yegran.blogfa.com

چه جالب درختان خیابان بشکیتاش با درختان خیابان ولیعصر تهران همسن هستند!

خیلی جالب بود . همه همسفرهامون با فهمیدن این چیزا یه غرور زیبا در وجودمون حس میکردیم.

مینا سه‌شنبه 7 آذر‌ماه سال 1391 ساعت 08:37 ق.ظ http://marriedwoman.blogfa.com

جالبه..ولی من به اندازه تو احساس راحتی نکردم، چون احساس کردم مردهای ترکگیه به شدت بد چشم هستند، کلا خیلی هم زشت بودند..البته خانمهای محجبه شون زیبا و بسیار شیک بودند..
مردمشون یه جورایی آدمهای بسیار معمولی و حتی سطح پایین هستند که دوست دارند ادای غربیها رو در بیارند..این چیزی بود که من توی سفرم فهمیدم..
من هم باهاشون ترکی حرف می زدم و اونها فکر می کردند از باکو اومدم!

پس مشکل زبان نداشتی . من روسری ام رو معمولی نمی بستم . واسه همین همش فکر می کردن که ما لبنانی هستیم .
درسته که خیلی می خواستن ادای غربیها رو دربیارن بخصوص جوانهاشون ولی به نظرم سنتهاشون رو هم احترام می گذاشتن. چون منبع درآمدشون هستش !

سپیده دوشنبه 6 بهمن‌ماه سال 1393 ساعت 04:32 ب.ظ

عزیزترینم سلام حالت خوبه عشقم سلامتی؟عصرت بخیر خداقوت بهترینم
عزیزم نوشته هات عالی وزیباست
دستای گلت همیشه سلامت مهربونم
خسته نباشی نازنینم
همیشه خیلی خیلی دوستت دارم عزیزدلم
میبوسمت نفسم
بوس بوس بوس بوس بوس بوس بوس بوس بوس بوس بوس بوس

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد