همسرم ، منم دوستت دارم

این ها یادداشت های منه . روزهای زندگی منه

همسرم ، منم دوستت دارم

این ها یادداشت های منه . روزهای زندگی منه

تشکر و یه چیز دیگه


پریروز ، بیش از حد کلافه بود . به قول خودش استرس زیاد داشت . اکثر اوقات که کارخاصی توی دفتر انجام نمی ده ولی اون روز خودش رو کاملاً محق می دونست تا فقط بشینه روی مبل و فکر کنه به فردا . یا برای اینکه زیاد روی مبل ننشسته باشه ، میومد پشت میزش و توی فیض بک می چرخید .

همکارم رو میگم . بعد از یک سال و اندی ، دیروز وقت دادگاه داشت و بعدش هم محضر برای طلاق !

می گفت دلهره دارم شاید چیزی پیش بیاد . تمام مدتی که از سال گذشته تو جریان اختلافاتش با زنش قرار گرفتم براش دلسوزی می کردم . اینکه فهمیدم دعواهاشون از  روز عقدش یعنی 2 ، 3 ماه قبل عروسیش شروع شده و  حتی روز عروسی هم کشکمکش داشتن و ماجرا و ... تا اینجا که می فهمه دختره بهش خیانت کرده ! بعدش یکی دو بار میره قهر .دختره وقتی میاد  خودکشی می کنه اما سالم می مونه و بعدش میره قهر و دیگه نمیاد و مهرش رو میذاره اجرا و تا مدتها درگیر دادگاه مهریه زنش بود تا اینکه تونست پرونده شکایت خودش از زنش رو به جریان بندازه و با همون CD که از مکالمه دختره با طرف ضبط کرده بود اون رو محکوم کنه و یه جورایی  گرو کشی کنن ، که تو بیا رضایت بده تا من رضایت بدم مهریه نمی خوام و بعدشم طلاق توافقی .

و اینها همه در حالی بود که زنش ،‌ دخترخاله اش بود .

به جز پریروز که دلم به حالش نسوخت و کلاً برام بی تفاوت بود . چونکه فهمیدم آقا مدتیه سر خودش رو جاهای مختلف گرم میکنه و خودش رو حق به جانب وانگار ایرادی بهش نیست !

وقاحت رو به اونجا رسونده که پریروز صاف صاف تو شرکت داره تعریف می کنه : یه چند روزی میشد که با یه خانمی از طریق تلفن و sms آشنا شدم و با هم می رفتیم و میومدیم . دیشب رفتم سفره خونه نزدیک دانشگاهش ، دیدم اون خانم با یه دختر دیگه و 2 تا پسر نشستن . منو رو برداشتم و رفتم خیلی با احترام بهشون گفتم : چیزی لازم ندارین ؟ اول دختره نفهمید ، بعد یهو شوکه شد . اومدم  این طرف با دوستام انقد خندیدیم که دختره رو گیر انداختیم .

بعد بر میگرده میگه : میبینین چه زمونه ای شده ، اگه با منی با اون دیگه چرا هستی ؟  متولد 67 دیگه .من اصلاً نمی فهمم این بچه ها چی می گن .

اصلاً هیچ عکس العملی جز یه لبخند بی معنی نشون ندادم . شاید بفهمه حرفش خیلی وقیحانه بوده . دیگه باید جور دیگه ای باهاش برخورد داشته باشم . باید اون روی جدی ام رو بهش نشون بدم .

 مدتی بود که حس کرده بودم ریپ میزنه . رئیسمون هم فهمیده . اگه چرندیات پریروزش رو میشنید که مطمئنم برخوردی باهاش میکرد که فراموش نکنه .

با این تفاسیر ، دیروز که مرخصی بود .امروز صبح از در نیومده sms پشت sms  براش میومد . منم اصلاً نپرسیدم دیروز دادگاهت چی شد و چی نشد . تو برو با همون sms هات خوش باش .


از شیوا ، لبخند ، فنچ بانو و بهار و بقیه خواننده ها خیلی خیلی ممنونم .

ازینکه برام وقت گذاشتن و دلداریم دادن .شاید مسئله کوچیکی بود و مطمئناً اگر یکی دو روز می گذشت مشمول گذر زمان میشد و فراموش میکردم اما همین که حس کردم دوستانی دارم که به حرفها  و درد دلهام گوش می کنن ،‌ خیلی برام شیرین و دلچسب شد .

خیلی ممنون و خیلی خوشحالم از داشتن همراهانی مثل شما .


نظرات 19 + ارسال نظر
مهتاب چهارشنبه 6 دی‌ماه سال 1391 ساعت 09:12 ق.ظ http://www.mahttab.blogsky.com

اگر ساقی چشمان تو باشد , یک استکان چای هم مستم می کند...

ساناز چهارشنبه 6 دی‌ماه سال 1391 ساعت 12:38 ب.ظ http://yek-mosht-khatere.blogfa.com

سلام.خوبی؟ الان برات رمز فرستادم .چون شما هم متاهلی لینکت میکنم

مرسی عزیزم .رمزت هم عشقولانه است

neo چهارشنبه 6 دی‌ماه سال 1391 ساعت 04:43 ب.ظ http://cruel-life.blogsky.com/

همه ارزش دلسوزی و محبت ندارن و البته ی بار ک تو زندگی شکست بخوری نظرت راجع به همه چی عوض میشه.

شایدم حق با تو باشه . چون شکست خورده داره اینجور رفتار می کنه .

مونا چهارشنبه 6 دی‌ماه سال 1391 ساعت 10:03 ب.ظ http://perfectionist.blogfa.com

سلام :)

پست قبلیت رمز داره واسه همه؟! اگه نیست منم رمز می خوام خب :(

سلام مونا جون . خوبی ؟
نبودی .درگیر امتحانات بودی ؟تو وبت برات نوشتم

لبخند بانو پنج‌شنبه 7 دی‌ماه سال 1391 ساعت 12:49 ق.ظ http://labkhandam.blogsky.com/

دوست همونطور که ااز اسمش پیداست همیشه دوست داره تو همه زمانها دست دسوتش و بگیره...اینا وظیفه دوستیه...نیازی به تشکر نبود رزماری عزیز
...
واقعا که این دوره دوره بدی شده...چه قدر راحت خیانت پشت خیانت می شه...انگار نه انگار که تعهدی هم هست...جای افسوس داره...ایشالا خدا همه رو به راه راست هدایت کنه...

مرسی
من ازین تعجب می کنم که پسره خودش انگار کار خوبی کرده که داره دختره رو مسخره می کنه .

شیوادالان بهشت پنج‌شنبه 7 دی‌ماه سال 1391 ساعت 09:43 ق.ظ http://shiva1368.blogsy.com

عزیزم انقدر کتاب خوندم تو این زمینه که همه اینارو حفظ شدم . یاداشت نوشتم تو کیفش گذاشتم . رو آینه نوشتم . یادداشت های کوچیک گذاشتم رو میز کارش . زیاد از اینکارا کردم
خودم ازش پرسیدم که چه جوری آرایشی دوست داری چه جور لباسی اما همیشه میگه مهم نیست فرقی برام نمیکنه .
پدرش هم قدیمیه . خودش هم اینجوریه . ذهنشون اینطوریه . میشه پیغامت رو عمومی کنم ؟

مرسی عزیزم . تو وبت دنباله جواب رو نوشتم

ساناز پنج‌شنبه 7 دی‌ماه سال 1391 ساعت 11:01 ق.ظ http://yek-mosht-khatere.blogfa.com

سلام.ما 13 اسفند 88 عقد کردیم و در 4اذر سال 89 زیر یه سقف رفتیم.اما هنوز جوجو نداریم

آخی به سلامتی ایشالا .
امیدوارم همیشه کنار هم خوش باشین

زهرا پنج‌شنبه 7 دی‌ماه سال 1391 ساعت 11:40 ب.ظ

دوستت دارم

مرسی

asal جمعه 8 دی‌ماه سال 1391 ساعت 11:30 ق.ظ http://zendegiyeasal.blogfa.com

دور خودتو سیم خاردار بکش
نگران هیچی هم نباش!
کسی که تو رو بخواااد،
بخاطرت ،
درد وسوزش زخمها رو تحمل می کنه...
شک نکن!
خوشبخت باشین
اگه با تبادل لینک موافق بودی خبرم کن

شک نکردم . چون اونی که باید بهت ثابت کنه ، ثابت کرده .
مرسی گلم . وبت قشنگی داری و احساسات زیبایی رو توش نوشتی . خوشحال میشم بهت سر بزنم .

مینا شنبه 9 دی‌ماه سال 1391 ساعت 12:09 ب.ظ http://marriedwoman.blogfa.com

من یه ده روزی نبودم و الان اومدم! رمز هم می خوام..گفته باشم!!
قربون یو

بله خانم ،‌زیارت قبول عزیزم .اونم چشم . تو وبت میگذارم

neo شنبه 9 دی‌ماه سال 1391 ساعت 01:34 ب.ظ http://cruel-life.blogsky.com/

دقیقا.عقده ای شده.حالا میخواد از همه انتقام بگیره و زنها به چشمش پست ترین موجودات میان

با اون خیانت زنش ، عقده ای شدن هم داره . اون CD که باهاش دختره رو محکوم کرد ، مکالمه اش با پسره بوده ! ببین دیگه چی بود که دادگاه با اون CD محکومش کرده

فنچ بانو شنبه 9 دی‌ماه سال 1391 ساعت 03:56 ب.ظ http://baghe-ma.blogsky.com

خیلی بد دوره ای شده رزماری... اصلا نمی خوام بهش فکر کنم چه کارای بد و زشتی داره رواج پیدا می کنه... متاسفانه
خواهش می کنم خانومی. جنس دوستی های اینجا فرق می کنه خواهر

آره واقعاً . حالا این پسره که کارش اشتباه هست ولی ازون دردناک تر کاری بود که دخترخاله اش ،‌یعنی زنش کرد . فکر کن با اون CD مکالمات محکوم به ضربه شلاق و بازداشت شده .ببین دیگه چی بوده ! از فضولی دلم می خواد اون CD رو بشنوم

ساناز یکشنبه 10 دی‌ماه سال 1391 ساعت 03:17 ب.ظ http://yek-mosht-khatere.blogfa.com

سلام عزیزم.امیدوارم تو هم در کنار همسرت همیشه شاد باشی.
بابت این پستت باید بگم خیلی شنیدم خانمهای متاهل با پسرا دوست میشن و...اما واقعا برام سوال چه کمبودی باعث میشه این کارو کنن

من شنیدم که این افراد نمی تونن لحظات خوشی با همسرشون داشته باشن واسه همین به دوست پسر رو میارن .اما این خانم همکارم ،‌ازون جایی که من می دونم با اون پسره از قبل دوست بوده .ولی نمی دونم چه مرگش بوده که با این همکارم عروسی میکنه .حتی پیشنهاد ازدواج رو مادرش اینا به همکار دادن
فکر کنم می خواسته از راه گرفتن مهریه طرف رو تلکه کنه . جالب می دونی چیه پسره یه خونه تو گرون ترین خیابون شهر داره و خانم جهیزیه هم نیاورده همه رو پسره خریده بود .دیگه چه مرگش بوده که خیانت کرده

والا ادم شاخ درمیاره!

منم از مامانم شنیدم پسرخاله اش طلاق توافقی گرفته چون دختره یکی دیگه رو می خواسته اینم طلاقش داده تازه بچه هم دارن بعد 6 سال!!!!

جای تاسف داره . رو به کجا در حرکتیم ؟ خدا خودش کمکمون کنه .ببینم اون یکی دیگه بعد اومده زن پسرخاله رو گرفته یا ولش کرده ؟

لبخند بانو دوشنبه 11 دی‌ماه سال 1391 ساعت 03:27 ب.ظ http://labkhandam.blogsky.com/

من رمز ندارم اگه بشه البته

حتماً عزیزم . تو وبت گذاشتم

ساناز سه‌شنبه 12 دی‌ماه سال 1391 ساعت 01:00 ب.ظ http://yek-mosht-khatere.blogfa.com

سلام.منم رمز میخوام

تو وبت می ذارم برات عزیزم

مونا پنج‌شنبه 14 دی‌ماه سال 1391 ساعت 12:41 ب.ظ http://perfectionist.blogfa.com

بازم رمز داره که :(
منم می خوام :(

تو وبت برات میذارم

[ بدون نام ] پنج‌شنبه 21 دی‌ماه سال 1391 ساعت 09:38 ق.ظ

وای من چقدر نبودم!

الهی

راستی من رمزتو ندارم عزیزم

عزیزدلم نه اسمی گذاشتی نه آدرس وب

مریم چهارشنبه 8 بهمن‌ماه سال 1393 ساعت 08:38 ب.ظ

سلام عزیزدلم شبت بخیر خوبی عشقم سلامتی؟
عزیزم نوشته هات مثل همیشه عالی وزیباست
دستای گلت همیشه سلامت بهترینم
خسته نباشی عزیزترینم
تا همیشه خیلی خیلی دوست دارم عشق من
مهربون من میبوسمت
بوس بوس بوس بوس بوس بوس بوس بوس بوس

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد