همسرم ، منم دوستت دارم

این ها یادداشت های منه . روزهای زندگی منه

همسرم ، منم دوستت دارم

این ها یادداشت های منه . روزهای زندگی منه

به دنبال فیلم ( زندگی خصوصی )

یه اخلاق بدی دارم . میدونم کارم درست نیست ولی بدون اینکه حس بکنم این اخلاقم تو رفتارم تاثیر میگذاره .نمی دونم اسمش رو چی میشه گذاشت ، همذات پنداری   یا تاثیر پذیری ؟وقتی که فیلمی میبنم یا جریانی رو می شنوم خودم رو تصور میکنم .و رفتارم رو تحلیل می کنم . از اونجایی که هر داستانی یه انتهایی داره ، نوع برخورد خودم رو در انتهای داستان می سنجم .

دیشب به درخواست خودم فیلم ( زندگی خصوصی )‌ آقای فرح بخش رو با همسری نگاه کردیم . برای من قابل هضم نبود .نه اینکه بگم چنین جریانی که تو فیلم اتفاق افتاده دور از ذهنه یا غیرممکن ِ .نه ، ‌اتفاقاً خیلی هم مسئله تکراری ای هست .اما تصور اینکه شاید من هم در جریانی قرار بگیرم و یه بازیچه بشم برام اذیت کننده است .

نه اینکه درصدی به همسری ام اطمینان نداشته باشم ، نه . که واقعاً از چشم هام بهش بیشتر اعتماد دارم ولی خوب یه لحظه میگم توی داستان هم طرف مقابل هیچ شکی نداشت که به خیانت همسرش دچار شد .یعنی داستان به شکلی بود که اصلاً رو حش هم بیخبر بود .بعد فکر میکنم ای خدا ما کجای کاریم . نکنه یه وقتایی در کنار من هم یه جریانی درحال اتفاق افتادن باشه ؟

دیشب بعد فیلم به آقای همسر گفتم بیا بشین باهات حرف دارم و نظرم رو راجع به فیلم گفتم .خیلی منطقی جوابم رو داد .یعنی از لحاظ فکری و منطقی و استدلالی هیچ جوابی نداشتم که بهش بدم جز اینکه قانع بشم ولی از لحاظ عاطفی و احساسی نه .اصلاً قانع نشدم

یادمه قبل ازدواج هم یه بار چنین فکری به ذهنم رسیده بود با خوندن رمان ( گستره محبت )‌ نوشته خانم نسرین قدیری ( کافی ) . که بعد از خوندن اون رمان هم با آقای همسر بحث کردم .

از طرفی وقتی یه فیلم یا داستان و جریان عاشقانه و آروم رو هم میشنوم یا می بینم احساس عشقم دو برابر شاید هم چند برابر میشه  .انگار انرژی مضاعف میگیرم .واسه همین خیلی سعی میکنم از چیزهایی که اطرافم هست اونی رو انتخاب کنم که انرژی مثبت بیشتری بهم میده . یه جور فیلتر میکنم .

مثلاً بعد از ازدواج با خانم دوست آقای همسر که تقریباً‌همزمان با ما عروسی کرده بود ،‌بعد 6 الی 7 ماه رابطه متاهلی ،‌دیگه ادامه دوستی ندادم برای اینکه دیدم هر هفته که ما این خانم رو میبینیم فقط داره گله از مادرشوهر و خواهر شوهرش میکنه .نمیگم همه باید خوب باشن ولی روحم انگار تحمل گلایه و انرژی منفی رو نداره .بخصوص مسائلی که مربوط به نقشهایی میشه که الآن خودم در زندگی دارم . نقش یه زن ، ‌یه همسر ،‌ یه عروس . و فکر می کنم بیشترین نقطه ای که در زندگی احتمال آسیب پذیری اش هست از تقابل همین نقشهایی است که من درگیرش هستم . نقش زن یه همسر . یا عروس یه خانواده .



توضیحات : داستان فیلم  و اون رمان رو توضیح ندادم شاید خودتون بخواین نگاه کنین ویا بخونید .براتون تکراری نباشه


پی نوشت :

لازمه یه توضیحی بدم که موضوع این فیلم و رمان هر دو به نوعی خیانت مرد داستان است .در حالیکه زن اون مرد  یه خانم همه چی تموم ِ . قبل از اینکه داستانها (‌فیلم زندگی خصوصی و رمان گستره مجبت ) به بخش لغزش مرد داستان برسه ،‌کمالات ظاهری و باطنی زن رو کامل توصیف می کنه . و به نظر من حرفی که فیلم یا اون رمانی که خوندم می خواست بگه این بوده که برخلاف کج فهمی و کهنه اندیشی خیلی ها ،‌ یه مرد فقط به دلیل اینکه زنش خوشگل نیست یا لوندی بلد نیست ،‌می تونه منحرف بشه .چرا بعضی ها این دلیل رو برای توجیه هم جنس های خودشون میارن . بابا بی تعارف بگو ،‌بله مرد اشتباه کرده نه اینکه در قبال اشتباه یه مرد ، ‌زنش رو محکوم و متهم بکنین .

نمی خواستم داستان رو توضیح بدم اما کامنت هایی برام گذاشته بودن ( که البته من بعلت اینکه خارج از موازین اخلاقی تعریف شده برای خودم بود ، اونها رو تایید نکردم )  که لازم دیدم یه توضیحی داده باشم .


نظرات 16 + ارسال نظر
neo یکشنبه 29 بهمن‌ماه سال 1391 ساعت 12:06 ب.ظ http://cruel-life.blogsky.com/

خیلی حرفات جالب بود.....منم دقیقا اینجوری ام.....انقدر ک با دیدن یه فیلم احساسی شدیدا تحت تاثیر قرار میگیرم و جدیدا حتی از خنده و شادی هم گریه ام میگیره اصلا یه وضعیتی
قبول دارم منم رفت و آمد هام رو خیلی محدود کردم.....من اصلا اهمیت نمیدم به اینک مادر شوهرم واسم کاری کرده یا نه برعکس جاریم نمیدونم چه جوری میشه اونو عوض کرد ک انقدر الکی حرص نخوره ناچارم وقتی با همیم فازه همدردی باهاش رو بگیرم.....میدونی تحمل غصه خودمو ندارم بعد یکی میشینه دردو دل میکنه عصبی میشم.....حتی خواهرم باشه..
این سریالها رو نمیبینم چون میگم غم و غصه خودم کمه حالا نگران بهزاد و ارغوان و اینا باشم.....
همیشه باید بزنی تو فاز بی خیالی و به خیلی چیزا اهمیت ندی......واقعا اینجوری زندگی بهتری خواهی داشت.
موفق باشی

دقیقاً تقطه مقابلش هم هست .اگه یکی ببینم داره عشق می ورزه ،‌با محبته .منم ازش انرژی میگیرم . بله باید بیخیال فکرهای منفی بود

neo یکشنبه 29 بهمن‌ماه سال 1391 ساعت 12:08 ب.ظ http://cruel-life.blogsky.com/

راستی واسه رفت و آمد واقعا سطح فرهنگی طرفت مهمه.
معمولا اونای ک دانشگاه میرن خیلی متفاوت تر از اونایی هستن ک نرفتن.....من خیلی هارو دوست دارم فقط سالی ی بار ببینم.

سطح فرهنگ واقعاً یکی از اصول هر رابطه ای است . اگر در یه سطح نباشه برای درطرف رابطه سخت میگذره

کلاسیکـــــــ یکشنبه 29 بهمن‌ماه سال 1391 ساعت 04:38 ب.ظ http://classiclife12.blogfa.com


بہ בلَمــ مےگویَمــ ..

آטּ یوسُفے کہ بہ ڪَنعانَشــ بَرگَشتــ اِستثنا بود...

تو غَمِتــ را بُخور...

نه مطمئن باش بر میگرده . این یوسف کنعان می تونه یه دنیا آرامش باشه ،‌یا هر جیز خوشایند دیگری

مامان علیرضا یکشنبه 29 بهمن‌ماه سال 1391 ساعت 05:59 ب.ظ http://mynicechild.niniweblog.com

سلام عزیزم
باهات هم حسم تو این زمینه که گفتی
چقدر خوبه که انقدر به همسرت اعتماد داری
منم هم مثل خودتم خداروشکر

سلام مامان جون خوشگل . خلاصه برای چند لحظه ای احساس می کنم با شخصیت داستان همسو هستم .این گاهی خوبه گاهی هم بد .اما خدا رو شکر فقط در حد فکر و خیاله .

م(خط خطی) یکشنبه 29 بهمن‌ماه سال 1391 ساعت 07:08 ب.ظ http://www.khatkhati-92.blogfa.com

همیشه بد نیست این تاثیر گذاری
خیلی وقتا خوبه
مثلا وقتی با دیدن یه فیلم عاشقانه حس دوست داشتنت به همسرت بیشتر میشه
اما مراقب باش هر رفتاری روت تاثیر نذاره

بله واقعاً با دیدن یه فیلم عاشقانه حس دوست داشتنم زیاد میشه .
این احساس نگرانی هم شاید 4 الی 5ساعت طول بکشه و زودی رفع میشه

فهیمه دوشنبه 30 بهمن‌ماه سال 1391 ساعت 08:01 ق.ظ http://jojofahim.blogfa.com

پس با خوندن وب منم مث اینکه خیلی اذیت میشی

نه فهیمه خوبم .اذیت نمی شم .راستش رو بگم اولین بار که از خودت پرسیدم و خاطرات تیر ماهت رو خوندم یه 24 ساعت پکر بودم . شدیداً به فکرت بودم و اینکه چه روزها و شبهایی رو گذروندی .اما وقتی دیدم داری واسه زندگیت تلاش می کنی دیگه ازت خسته نمی شم .این تلاش تو با وجود اون مشکلی که برات پیش اومده بود خودش یه جور انرژی مثبته .اینکه دوباره با احسان شروع کردی و داری سر و کله میزنی تا به اون زندگی آرومی که می خوای برسی کلی ارزشمنده .وب تو فقط غر غر خالی که نیست عزیز دلم .اینو جدی میگم .من دوستت دارم .چون قوی هستی و داری مبارزه می کنی .[بوسه]

مامان علیرضا دوشنبه 30 بهمن‌ماه سال 1391 ساعت 09:22 ق.ظ http://mynicechild.niniweblog.com

عزیزم سلام
شما که رمز داری؟ درسته؟
پسر 6 ماهه ی من رو نیومدی ببینی؟

بله دارم . چرا اومدم ولی مثل اینکه کامنتم گم شده .دوباره گذاشتم

فهیمه دوشنبه 30 بهمن‌ماه سال 1391 ساعت 09:57 ق.ظ http://jojofahim.blogfa.com

ممنوم از داشتن دوست خوبی مث تو گلم
منم متولد 64 ام و کوچولو هم ندارم
راستش تا وقتی به زندگیم امیدوارم نشم به فکر نی نی نیستم
هرچند نی نی خیلی دوست دارم
واسم دعا کن

فدای تو .ایشالا همه چی درست میشه

مینا دوشنبه 30 بهمن‌ماه سال 1391 ساعت 10:35 ق.ظ http://marriedwoman.blogfa.com

باورم نمیشه یکی مثل من پیدا شده! من دقیقا مثل تو ام! وقتی وبلاگ های همسران اول و خیلانت و اینا رو می خونم همش ته دلم می لرزه!
ولی وقتی یه فیلم عاشقانه می بینم، بیشتر عاشق شوهرم میشم!
من به این میگم جوگیری! البته شوخی می کنما..جسارت به شما نشه..

نه همون جوگیری ِ عزیز دلم

ساراسارا(جاده زندگی ما از ایران تا.. دوشنبه 30 بهمن‌ماه سال 1391 ساعت 01:40 ب.ظ http://jadeyezendegima.blogfa.com/

من رو حسم موثره ولی همذات پنداری ندارم...ولی همسرم برعکس حس نمیگیره ولی همذات پنداری میکنه

الآن این کار من هم ذات پنداریه یا هم حسی ؟

دلشکسته سه‌شنبه 1 اسفند‌ماه سال 1391 ساعت 10:35 ق.ظ

سلام رزی جون خوبی؟
امروز چخبر شده هیچکس نمیاد یسری به وبش بزنه؟همه پریدنا

هیچی نشده .هوای شهر من ابریه . شاید هوای آدم ها هم ابری شده امروز

ساناز سه‌شنبه 1 اسفند‌ماه سال 1391 ساعت 11:44 ق.ظ http://yek-mosht-khatere.blogfa.com

سلام رزی /چطوری؟

سلام گلم

لبخند بانو پنج‌شنبه 3 اسفند‌ماه سال 1391 ساعت 11:30 ق.ظ http://labkhandam.blogsky.com/

منم فیلم زندگی خصوصی رو دیدم...جالب بود اما منم درست گاهی وقتا چه با دیدن فیلم یا خوندن یه رمان یا حتی اتفاقات روزمره زندگیمون باعث می شه ذهنم به خیلی چیزها برسه...اینکه شاید من دیگه هیچ وقت تو زندگی همسرم جایگاه عاطفی قوی نداشته باشم....همین کافیه که اتفاقات بعدیش تو ذهنم شکل بگیره با همه بدی ها و ناراحتی ها و سختی هاش...و بدیش هم اینجاست که همه اینارو برای به فجیع ترین شکل ممکن برای خودم به پایان می برم و گاهی حتی اشک هم می ریزم...میدونم این فکر ها ریشه واقعی نداره اما فکر آدم و به هر جا که خودش دوست داشته باشه می بره...
می دونی رزماری ذات زن اینجوریه...حسوده نسبت به کارا و اعمال شوهرش نسبت به جنس مخالف...خب این افکار ما هم از اون خصلته سرچشمه می گیره...حتی اگر همسرامون کاری هم انجام نداده باشن دوست داریم ذهنمون و یه جورایی خدایی نا کرده برای روز مبادا آماده کنیم...که شاید البته این روز مبادا هیچ وقت هم خدا رو شکر نرسه...
دیگه اینکه از این رفتارهات ناراحت نباش...و این و بدون که تا حدیش لازمه هست...چرا که تلاشت و بیشتر می کنی تا رضایت همسرت و از خودت بیشتر کنی

لبخند گلم ،‌چقدر قشنگ حرف دل منو زدی وانگار احساس منو به جای خودم توضیح دادی .ازت ممنونم . و خیلی خوشحالم که می بینم شماها هم عین من هستین .حالا درصدش ضعیف و قوی داره ولی در کل انگار همه خانمها یه جورایی فکرشون برای روز مبادای خدای نکرده درگیره .نه ؟

مهدیس و حمید جمعه 4 اسفند‌ماه سال 1391 ساعت 09:06 ب.ظ http://mahdis-hamid.blogfa.com

سلام دوست گلم، اگه آدم بخواد همیشه اینطور تو عمق داستانا فرو بره به نظر من فقط در آخر باعث میشه خودشو اذیت کنه...
گرچه منم به شخصه خیلی زود تحت تأثیر قرار میگیرم و دارم رو خودم کار میکنم که این حالتو از خودم دور کنم.

خیلی خوبه که دنبال انرژی مثبت هستی، پس به نظرم اگه اینطوره همیشه سراغ فیلما و کتابای مثبت بگرد. خیلی از این فیلما و کتابا فقط قصد بدبین کردن مردم رو دارن.
اگه بخواد خدای نکرده عشق زندگی آدم کار اشتباهی انجام بده بالاخره دیر یا زود دستش رو میشه.

همیشه خوشبخت و موفق باشی دوست گلم :*

بله .اگه تو عمق ماجرا بریم که زندگی مختل میشه .منم شاید در حد 4 الی 5 ساعت به فکر میرم .اما برام جالب توجه بود که این حس در درون اکثر خانم ها هست .
ممنونم عزیز دلم

a... شنبه 5 اسفند‌ماه سال 1391 ساعت 08:21 ب.ظ http://ab-a-610.blogfa.com/

خسته نباشی

مرسی

کلاسیکـــــــ شنبه 5 اسفند‌ماه سال 1391 ساعت 11:45 ب.ظ http://classiclife12.blogfa.com


رز عزیزم؛ خوبی؟
دلم واسه حرفای قشنگ و آرام بخشت تنگ شده بود

قربونت برم مریمی .می بوسمت

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد