همسرم ، منم دوستت دارم

این ها یادداشت های منه . روزهای زندگی منه

همسرم ، منم دوستت دارم

این ها یادداشت های منه . روزهای زندگی منه

سوال رئیس


آقای رئیس یه سوال مشکوک ازم پرسید که فکرم رو مشغول کرد و خواستم یه چیز بهش بگم ،‌متانت به خرج دادم .

یه توضیحی بدم که اعضای هیئت مدیره شرکتمون 5 تا برادر هستن  مدیر عامل اصلی ما ایران زندگی نمی کنه و هر از گاهی میاد سر میزنه ،‌ رئیس اصلی مون همین آقای ب است که فرد ثابت دفتر هستش و مسئول مستقیم ما ایشونه .

من به شخصه براش احترام زیادی قائلم .چون فرد محترمیه .لازمه که بگم ازدواج هم نکرده  و می دونم یه دوست دختر مانند هم داره . حالا علت ازدواج نکردنش رو دقیق نمی دونم ولی تا جاییکه شنیدم بخاطر مادرش که تنهاست ازدواج نکرده .اما خیلی دلم میخواد جزئیات بیشتری بدونم .

حقیقتش خیلی ازین که ازدواج نکرده دلم میسوزه . متولد 1349 است . ذاتش مهربونه و به نظرم حیف ِ که این محبتش هدر بدره . تا جایی که من فهمیدم سرپرست یکی از ایتام کمیته امداد هستش . کمک مالی به اطرافیانش میکنه . اگه خانواده ای بشناسه که مشکل دارن کمک میکنه . یه بار داشتیم حرف سایت هواشناسی میزدیم ، گفت : جمعه هوا چطوره ؟ همکارم گفت گردش میخوای بری ؟ گفت : نه من روزهای جمعه مادرم رو می برم بیرون . خلاصه آدم بدی نیست .

اسفند بود که یه روز ازم پرسید روسری فروشی خوب کجا باید برم ؟ منم بهش آدرس دادم و گفتم خودم اکثراً ازینجا خرید میکنم ( گفته بودم که تنها خانم شرکت من هستم ) . بعد خودش گفت : تولد مادرمه . براش هدیه می خوام بگیرم.

منم تو دلم گفتم : برو .خودتی .

اما بعد چند روز یادم افتاد فتوکپی شناسنامه مادرش رو توی مدارک دیدم .رفتم سراغش دیم بله ،‌تولدش همون حدودایی بود که آقای ب از من پرسیده بود .اما چند وقت پیش داشتم یه برگ فکس میکردم ،‌ منتظر بودم کنار دستگاه فکس ، دست چپم روی میز . که ازم پرسید این انگشتره یا حلقه ؟

نفهمیدم منظورش چیه . یه کم فکر کردم و تو جوابش مونده بودم . آخه یه انگشتر بدل بود که انداخته بودم و تازگی هم خرید بودم .خلاصه گفتم : حلقه نیست ولی مدلش شبیه حلقه است .

غروب به آقامون میگم .میگه خوب بیچاره پرسیده انگشتره یا حلقه است دیگه .حتماً لازم داشته بدونه.

منم می خواستم بهش بگم اگه برای کسی میخوای (‌مثلا برای نامزدت ) بخری روت نمیشه بگو راهنماییت کنم که متانت به خرج دادم و سکوت کردم .

آخه سابقه نداشت ازین حرفها بزنیم تو شرکت یا بحث هیچ وقت به این مسائل نمیره .

کلاً نمی دونم چرا پرسید؟

 

نظرات 18 + ارسال نظر
[ بدون نام ] چهارشنبه 28 فروردین‌ماه سال 1392 ساعت 03:26 ب.ظ http://man-o-baroon.com

واویلا... ببین مردی که تا 35 سالگی ازدواج نکرده یا مشکل روحی داشته یا مشکل اخلاقی. وگرنه عین آدم باید یکی رو تا حالا انتخاب میکرد. زن که نیست بگی نمیتونسته انتخاب کنه!

نه مشکل روحی داره نه اخلاقی .من تعریفش رو از خیلی ها شنیدم .
چون مادرش تنها است بخاطر این که به مادرش برسه

شیوا دالان بهشت چهارشنبه 28 فروردین‌ماه سال 1392 ساعت 03:47 ب.ظ

این که حساسیت نداره . خب براش سوال پیش اومده . مگه نمیدونه که شما متاهلی؟
شاید خواسته برای کسی بخره

چرا میدونه . با همسرم هم دوست شده .
شاید ؟

neo چهارشنبه 28 فروردین‌ماه سال 1392 ساعت 03:52 ب.ظ http://cruel-life.blogsky.com/

نباید بدبین باشی.میدونی شناخت مهمه.تو این مدت چه شناختی پیدا کردی ازش.وقتی میگی آدم خوبیه دیگ زیاد بهش فکرنکن.وایی من بودم بهش نمیگفتم تا حساس نشه اخه اقای ما خیلی حسوده اصلا جنبه نداره اینارو بهش بگم.

راستش واقعاً تا حالا بی احترامی ندیدم ازش .
خوب آخه همسرم هم با رئیسم دوست شده .خیلی وقتها با هم به صحبت می نشینن . البته همسر من بر خلاف من خیلی منطقی برخورد میکنه .گفتم دیگه .

ساراسارا(جاده زندگی ما از ایران تا.. چهارشنبه 28 فروردین‌ماه سال 1392 ساعت 03:59 ب.ظ http://jadeyezendegima.blogfa.com/

این طوری که میگی به نظر نمیرسه قصد بدی داشته...
ولی مردای یکمی قدیمی تر از ما از بعضی چیزا سر در نمیارن شاید می خواسته فرق بین حلقه و انگشترو بپرسه به حال با یکی دو برخورد نمیشه قضاوتی کرد بسته به خیلی چیزا ممکنه منظورای متفاوتی داشته باشه

منم فکر نمی کنم قصد بدی داشته . شاید واقعاً نمی دونسته و براش سوال بوده

بلورین چهارشنبه 28 فروردین‌ماه سال 1392 ساعت 05:31 ب.ظ http://boloorin.blogsky.com/

نمی دونم چی بگم شاید یا واقعا براش سوال پیش اومده بی منظور یا واقعا سوالشو به دلیلی پرسیده...ایشالا که خیر باشه البته...
خواهر بشین نصیحتش کن بگو برو زن بگیر داری پیر می شی دیگه...اگر خودش نمی تونه تو براش آستین بالا بزن خب
اینجور مردا رو باید هول داد وگرنه خودشون ککشون هم نمی گزه...آدم که به خاطر پدر و مادر نباید مجرد بمونه..البته ایشالا مادرش و خدا براش نگه داره اما اون که همیشه براش نمی مونه...بالاخره همدم و مونسی هم می خواد برای دوران سالخوردگیش...بچه ای ...نوه ای...کسی که باهاش دلخوش باشه

نمی دونم والا .شاید میخواد برای طرف بخره .
خیلی دلم میخواد بدونم واقعاً دلیل ازدواج نکردنش چیه ؟مطمئناً فقط نگهداری از مادر دلیل خوبی نیست .
شاید بی منظورپرسیده چه می دونم

پری چهارشنبه 28 فروردین‌ماه سال 1392 ساعت 09:29 ب.ظ

عجبا!حالا چه سوالیه آخه!

همین رو بگو

بهار (فرصت دوباره آفتاب) چهارشنبه 28 فروردین‌ماه سال 1392 ساعت 10:12 ب.ظ http://yegran,blogfa.com

شاید خواسته برای مامانش یه انگشتر بخره
بالاخره معلوم میشه مردها خیلی هم پیچیده نیستند

باید بچرم ببینم عقدنامه مامانشم می تونم گیر بیارم .شاید واسه سالگرد ازدواجش می خواست بخره

فهیمه پنج‌شنبه 29 فروردین‌ماه سال 1392 ساعت 08:28 ق.ظ http://jojofahim.blogfa.com

اینطور که تو میگی هر سوالی میکرده ختم میشده به مادرش احتمالا واسه مادرش میخاسته بخره
یا شادیم فقط یه سوال بوده

شاید

محبوبه پنج‌شنبه 29 فروردین‌ماه سال 1392 ساعت 11:59 ق.ظ http://mzm70.blogsky.com

آخه چه پسر خوبی که به خاطر مادرش تا حالاصبر کرده اما امیدوارم هرچه زودتر نیمه گشمدشو پیدا کنه

نیمه گم شده اش پیداست .یعنی می دونم که کی رو میخواد و اونم بخاطر این صبر کرده

فنچ بانو پنج‌شنبه 29 فروردین‌ماه سال 1392 ساعت 09:31 ب.ظ http://baghe-ma.blogsky.com

بنده خدا اگه بلد بود چی کار کنه خودش که تا حالا رو زمین نمی موند براش خواهری کن خو

همین رو بگو .فکر کنم تازه می خواد یاد بگیره

م مهتاب جمعه 30 فروردین‌ماه سال 1392 ساعت 03:59 ب.ظ http://mynicechild.niniweblog.com

عزیزم سلام
راستش نمیدونم چرا این سوالو پرسیده اما میدونم منم اگه جات بودم خوشم نمیومد از سوالش
ایشالا به زودی ازدواج کنن این اقای رییس
راستی میشه بپرسم که شما متولد دیهستی یا نه؟ اخه نظرات من و شما خیلی جاها شبیهه

ایشالا .
نه عزیزم متولد تیر هستم

*دل بارانی* جمعه 30 فروردین‌ماه سال 1392 ساعت 10:45 ب.ظ http://http://light-rain.blogfa.com/

اخه طفلی! خوبا چرا بدمیارن بره یدختر سنگین رنگین بگیره پیش مامانشم میمونه بعدشم مگه مادرشوهر لولو خرخرس بچشو بزرگ کرده مث ماه کرده انتظار نداره عروسش جای دخترش باشه؟ والا ! دلم براش سوخت خداکنه انگشتر برا این پرسیده باشه که قصدازدواج تو کلش باشه..به نظرم هرمرد بدون زنی همیشه میلنگه هرچه زودتر پسر جماعت باید زن بگیرن دیگه الان ازدواجا اسون شده از دانشجویی گرفته تا .....اونکه دیگه کار و همه چی داره خداکنه زودزود خبر عروسیشو تو وبلاگت بذاری عجب عشق پایداری چجور صبر کرده دختر؟ کلی خواستگار میاد اخرشم نره یهو دیدی بزور دادنش شوهر اجی تو برو بهش بگو دختر یهو میدن میرها! اونوقت یه عمر پشیمونی براش میمونه اخه من اعتقاد دارم ادم تو عمرش فقط یکی متفاوتترازبقیه دوس داره بنظرم اگه براش بجنگ و بدستش بیاره عمری برا شجاعتش و بودن اونی که میخواسته براش میمونی لذت میبره!

ایشالا .راستش منم همش فکر میکنم این دلیل قانع کننده ای برای ازدواج نکردن نیست /خیلی در صدد هستم علت اصلیش رو بفهمم که تا حالا نتونستم

آلیس شنبه 31 فروردین‌ماه سال 1392 ساعت 08:30 ق.ظ http://khoshbaxtam.blogfa

روز اول اومدم تو وبلاگت پررویی هم میکنم. اما سعی کن خیلی بهش رو ندی. حتی با اینکه صد در صد مطمئنی که محترمه. آدمیزاده دیگه. پیشگیری بهتر از درمان است

منم رو ندادم .حتی نخندیدم تا فکری اضافه نکنه

*دل بارانی* شنبه 31 فروردین‌ماه سال 1392 ساعت 11:23 ق.ظ http://light-rain.blogfa.com

بنظرم هیچ دلیل قانع کننده ای برا یه مرد وجود داشته باشه که ازدواج نکنه چه باپول چه بی پول چه باشغل چه بی شغل اگه دلیلی وجود نداشته باشه من میگم ایشون دارن این دختر بازیچه خودشون قرار میدن الاف که نیست عمرشو پای صبر کردن دهدر بده...ممنون رزماری جان که بهم سر زدی موفق باشی وبت جالبه
___

همیشه کسی رو انتخاب کن که اونقدر قلبش بزرگ باشه که نخواهی برای اینکه تو قلبش جا بگیری خودت رو کوچک نکنی

مرسی عزیزم .منم دلیل شما رو قبول دارم

کلاسیکـــــــ شنبه 31 فروردین‌ماه سال 1392 ساعت 12:43 ب.ظ http://classiclife12.blogfa.com

عزیزم ظاهرا که آدم متشخصی به نظر می رسن و فکر نمیکنم کسی باشن که باعث آزار و اذیت هرکسی یا دختر خانومی بشوند...

اما من یه چیز بگم امیدوارم واسه ی هیچیک از دوستا ن سوع تفاهمی پیش نیاد:

هیچـــوقت زود قضــــــاوت نکنیـــــد...

ما ممکنه 2تا بدونیم 10 تا ندونیم.

بهتره که آدم توی حریم شخصیه دیگران وارد نشه و ذهنش رو حتی درگیر چیزهایی که بهش مربوط نمیشه مشغول نکنه

نظر من اینه

عزیزم اگه ناراحت شدی یا سوالی واست پیش اومده بنظرم بهترین راه اینه که بری وخیلی محترمانه به خودشون عرض کنی

در با شخصیتیش که حرفی نیست .خداییش تو این 2 ساله تو شرکت امنیت کامل دارم .
حرف شما هم کاملاً درسته .شاید پشت پرده چیزهایی باشه که ما نمی دونیم .

مینا شنبه 31 فروردین‌ماه سال 1392 ساعت 05:52 ب.ظ http://marriedwoman.blogfa.com

خیلی کم پیش میاد که مردی راجع به خانمش یا مادرش با مردهای دیگه حرف بزنه..یعنی بعلت غیرت و این چیزها مردها با همدیگه را جع به زندگیشون حرف نمی زنن...اما در عوض راجع به این چیزها و خیلی مسائل دیگه، با خانمها راحت راحت حرف می زنند..وقتی اومده سراغت بدون که خیلی قبولت داره..شاید به قول خودت روش نشده بیاد مستقیما ازت بپرسه..
من توی مردهای همکارم اینو دیدم..کلی اطلاعات راجع به خونه زندگیشون و خانمهاشون دارم..درحالیکه جلوی بقیه اصلا راجع به این چیزها حرف نمی زنند..

شاید اینطور باشه که تو میگی .چون خواهر هم ندارن .خانم دیگه ای از بدو تاسیس شرکت ،‌نبوده .من اولیش هستم .شما که مثل من محیط کارت بیشتر مردونه است شاید بیشتر درک کنی اینجور مسائل رو

ساناز سه‌شنبه 3 اردیبهشت‌ماه سال 1392 ساعت 02:15 ب.ظ

سلام.رزی چرا نظر من در مورد این پست رو تایید نکردی؟

عزیز دلم من یادم نمیاد کامنت تو رو پاک کرده باشم .شاید ارور داده و فرستاده نشده .
در هر صورت ببخشید

ال هام چهارشنبه 1 آبان‌ماه سال 1392 ساعت 04:25 ب.ظ http://sepehram.mihanblog.com

چقدر خوبه که همسرت اجازه میده جایی کار کنی که همکارا همه آقا هستن

آره والا نعمتیه .همسرخان ما حرف نداره

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد