همسرم ، منم دوستت دارم

این ها یادداشت های منه . روزهای زندگی منه

همسرم ، منم دوستت دارم

این ها یادداشت های منه . روزهای زندگی منه

خانم خونه

چند روزی هست که سرماخوردم .خیلی هم طولانی شده .دیروز بعدازظهر از فرصت بیماری ام استفاده کردم و از ساعت 2 مرخصی گرفتم .

با ساعت کاری که من دارم خیلی کم پیش میاد که زودتر از شوهرم خونه باشم .شاید سالی جند بار که به تعداد انگشتهای دست هم نرسه .

وقتی رسیدم خونه ، دست به کار شدم تا برای ناهار غذای گرم آماده کنم .لوبیا پلو درست کردم .خودم داشتم از لحظه لحظه درست کردم غذا و سالاد و تمیز کردن آشپزخونه و اپن و این وسط نگاه کردن تلویزیون لذت می بردم .

تو همین گیر و دار بودم که همسری کلید انداخت تو در و در رو باز کرد . فکرش رو بکنید خونه ای که هر روز میومد سوت و کور بود حالا هم پرسر و صدا (‌ به واسطه تی وی )‌ بود هم عطر برنج در حال دم کشیدن توی خونه موج میزد .

فقط بهم لبخند میزدیم . می دونم هم من سرشار از عشق بودم هم او . احساس میکنم برای یه زن ، زنانت گری لازمه . غذا پختن و مرتب کردن خونه و آماده کردن اون برای ورود همسر و یا بچه هاش یکی از واجب ترین نقش هاست که باید همیشه داشته باشه .این شاید در ذات وجودی یک زن نهفته است . اینکه عشق بورزه تا عشق ببینه .

حس خیلی قوی و خوبی داشتم .خوبه که سرماخوردگی ام بهم اجازه داد که یک ساعتی بتونم خانم خونه باشم .آخه بعدش دیگه ولو شدم و از سردرد خوابم برد .

نظرات 13 + ارسال نظر
پری دوشنبه 17 تیر‌ماه سال 1392 ساعت 10:06 ق.ظ

ایشالا زود زود خوب شی عزیزم.....این کار خانم ها بیرون خونه هم دردسریه ها.....منم حتما همین شرایط رو خواهم داشت در آینده....
چه روز قشنگی داشتید

واقعاً‌ پری جون کار بیرون خانمها رو توی دو راهی بدی قرار میده .از طرفی زندگی شخصی ات ،‌از طرف زندگی اجتماعی ات

محبوبه دوشنبه 17 تیر‌ماه سال 1392 ساعت 10:37 ق.ظ http://mzm70.persianblog.ir

امیدوارم بهتر باشی عزیزم
آره حس خیلی قشنگیه

مرسی محبوبه جون .آره گلم بهترم خدا رو شکر

مینا دوشنبه 17 تیر‌ماه سال 1392 ساعت 01:32 ب.ظ http://marriedwoman.blogfa.com

من به شوهرم گفته ام که هرگز دوست ندارم دیرتر از اون برسم خونه! دوست دارم قبل از اون خونه باشم تا دستی به سرو روی خونه بکشم، شامی آماده کنم و وقتی یماد بوی برنج و شام توی خونه باشه و من با شادی برم استقبالش..
حالا که دیدی چقدر شیرینه، قلقلکت نداد که بشینی خونه؟؟

چرا خیلی هم قلقلک داد .یه خانم با همین چیزها توصیف میشه .هرچند اگه به کار دیگه ای بیرون از خونه مشغول باشه .

آلیس دوشنبه 17 تیر‌ماه سال 1392 ساعت 06:10 ب.ظ

به به میبینم توام لوبیاپزون راه انداختی!!!
گلم الان حالت چطوره بهتری عزیزم؟؟؟
من عاشق این حس و حالتم. خیلی دوست دارم اما متاسفانه همسری منم زودتر از من خونس. اصلا دوست نمیدارم اما به هر حال باید این شرایطو بپذیرم.
البته ناگفته نماند که بیشتر این عشق بخاطر لوبیا پلوستا. قبل داری؟؟؟؟

نه به اندازه جشن شما خواهر .
امروز کمی بهتر شدم آلیس جان .
خلاصه درسال 3 ،‌ 4 باری که پیش میاد اونم خودش غنیمته

mahtab دوشنبه 17 تیر‌ماه سال 1392 ساعت 08:12 ب.ظ http://mynicechild.niniweblog.com

عزیزم سلام
بلا دوره ایشالا
امیدوارم زودتر خوب شی
میفهممت عزیزم، من هم از اون دسته خانمها هستم که وقتی خانم ِ خونه هستم در نزدیکترین حالت به خود ِواقعیم قرار میگیرم
مدتی بیرون از خونه هم کار میکردم اما الان که به خاطر پسرم تو خونه هستم دیگه دوست ندارم ...
موفق باشی عزیزم

سلام مهتاب خانم .الحمدلله بهترم .
البته من همیشه این جور نیستما . راستش رو بگم موندن یکسره توی خونه کلافه ام می کنه .شاید چون مثل شما مشغول نیستم و بیکارم اینجوری ام

مرضی دوشنبه 17 تیر‌ماه سال 1392 ساعت 11:02 ب.ظ http://khatkhati-92.blogfa.com/

میگما گفتی زنانت گری؟
زنانت گری دیگه چه صیغیه؟!
کارت واقعا سخته رزماری جان
خدا بهت قوت بده

هه هه
یعنی قلق های مختص خانم ها
یعنی زنانت گری دیگه خواهر
ممنونم ازت مرضی جون

نازنین بانو چهارشنبه 19 تیر‌ماه سال 1392 ساعت 10:04 ق.ظ http://www.mydays1390.blogfa.com

ایشالا بهبودی حاصل بشه
واقعا همینه زن ستون خونه اس مایه آرامشه

ممنونم عزیز دلم .
کاملاً درسته حرفت خانمی

mahtab چهارشنبه 19 تیر‌ماه سال 1392 ساعت 12:13 ب.ظ http://mynicechild.niniweblog.com

عزیزم کامنتت هست
ندیدیش چون برای اولین باره که تعداد کامنتها زیاد شده و به صفحه دوم کشیده

شرمنده .پس حسابی منو روزه گرفته به جای اینکه من روزه بگیرم

سمیرا پنج‌شنبه 20 تیر‌ماه سال 1392 ساعت 11:08 ق.ظ http://dasthaee-namaree.blogfa.com

آخییی عزیز دلم چقدر ساعت کاریت زیاده که ی روزهم که سرما خورده بودی و زود اومدی خونه اینقدر حال کردی! همیشه سرشار از عشق باشین گلم.

ساعت کاری من از 8 تا حداقل حداقل 5 عصر ِ .
دیگه ما با همین شادی های الکی ،‌ سرخوش میشیم دیگه

صبا پنج‌شنبه 20 تیر‌ماه سال 1392 ساعت 11:54 ق.ظ http://maokhoda.persianblog.ir/

زنانت گریت تو حلقم خانم.ایشاله همیشه در کنار هم خوب و خوش باشین

این زنانت گری تکیه کلامه منه .مثل اینکه متعجبتون کردم .
سلامت باشی خانم

بهزاد و سمیرا پنج‌شنبه 20 تیر‌ماه سال 1392 ساعت 07:40 ب.ظ http://namzady.blogsky.com

واقعا پراحساس و پرانرژی بود
خیلی انرژی گرفتم

ممنونم ازتون

بلورین شنبه 22 تیر‌ماه سال 1392 ساعت 05:43 ب.ظ http://boloorin.blogsky.com/

خیلی حس خوبیه...اینکه بخوایی چیزی رو تجربه کنی که برات لذت بخشه و البته همیشه برات مقدور نیست...یه چیزی هم هستا...اینکه برات امکانش نیست و این کار برات روتین نشده لذتش چند برابر میشه وگرنه اگر این کار برات همیشه تکرار می شد شاید تکرارش دیگه اون لذت و برات به همراه نداشته باشه

دقیقاً همین طوره که میگی .
اگه هر روز سر ساعت خونه بودم مطمئنم از درست کردن غذا بیزار میشدم .ولی حالا که به قول تو بعد چند وقت فرصتش میشه برام خیلی کار جذاب و شیرینیه

کلاسیکـــــــ یکشنبه 23 تیر‌ماه سال 1392 ساعت 10:48 ق.ظ http://220stecyberi.blogfa.com/

سلام عزیزم خوبی رزا جون؟
عبادت ها قبول باشه

سلام مریمی من .کجایی دختر
من خوبم .امیدوارم تو هم خوب باشی .عبادات شما هم قبول

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد