همسرم ، منم دوستت دارم

این ها یادداشت های منه . روزهای زندگی منه

همسرم ، منم دوستت دارم

این ها یادداشت های منه . روزهای زندگی منه

کمی درد و دل

به یه دوراهی که چه عرض کنم به یه چهار راه رسیدم .

تمام فکرهامو می خوام بگم بدون اینکه کم و کاستی داشته باشه .دلم میخواد اینجا لااقل خودم خودم حرف بزنم .به دور از انتظار قضاوت دیگران از طرز فکر و کارم .

این مسئله کار برای من شده غوز بالا غوز .شده مسئله هر روزه ام .

شماها تا جایی در جریان هستین که من به رئیسم اعلام کردم که دیگه نمی تونم بیام سرکار .ولی دلیلش رو بهش نگفتم .

1) چند روزی که گذشت ، رئیس اومد و بهم گفت ما واقعاً برامون سخته شما رو از دست بدیم ،‌ اگه ساعت کاریتون کم بشه چی ؟

می تونید به شکل پاره وقت بیاین سرکار ؟

من گفتم : آخه کار اینجا به شکلیه که نمیشه وسط کار ول کرد و رفت .خیلی از کارها هم که حضور من لازمه .

در جوابم گفت : شما دیگه به ما کار نداشته باش .ما خودمون یه کاریش می کنیم .

این از نقاط مثبت ِ .

وبلافاصله گفت : بعد ما به همون نسبت با شما حساب می کنیم !

از نقاط منفی  ِ .

2) همکارم ،‌نیکی ، که تا ماه پیش همه اون کارهای فاکتورها و کوفت و زهرمار دستش بود و انجامش میداد  قراره بره بندرعباس . خیر سرمون معتمد شرکت هم من و اون هستیم .در حدی که  کلید گاوصندوق شرکت دست من و نیکی و رئیس هست .

من خودم اعتقاد دارم آدمی تو هر محیطی که هست باید محرم اون مکان باشه .مثلاً مهمون که میشین باید محرم خونه صاحب خونه باشین .سرکار که میرین محرم صاحب کار باشین و .... محرم یعنی به کاری که به تو مربوط نیست دخالت نکنی .ببینی اما اگه به تو مربوط نبود نبینی و نشنوی و حرف بی مورد نزنی .

دلیلی که رئیس نمی خواد من یا نیکی رو از دست بده همینه .چون ما برخلاف خیلی ها تو کار بقیه فضولی نمی کنیم .نه اینکه ندونیم و نفهمیم ، نه ، ولی به روی خودمون نمیاریم . می خوام بگم بعد از نیکی خواه نا خواه کارهای سکرت اون به من واگذار میشه و همین استرس منو زیاد تر می کنه .

این از نقاط منفی  ِ .

3) ازین جا که بیرون بیام کاری پیدا نکردم و احتمال داره تا مدتها هم کار نتونم پیدا کنم ، چون پتانسیل کاری شهر من خیلی خیلی پائینه و نمیشه مثل تهران یا شهرهای بزرگ مانور داد ، این مسئله هم مزیت علت شده .

چون میدونم بیکاری و تو خونه نشستن بیشتر اذیتم میکنه  و موندم با بیکاری چه کنم .درسته کلاس ورزش و ال وبل هست .اما باز هم وقت من کامل پر نمیشه ، بخصوص که جز مادرخودم و مادر شوهرم فامیل دیگه ای تو این شهر نداریم و بقیه ساکن اقصی نقاط کشور هستن .(‌البته آنچنان فامیل شلوغی هم نداریم ).

این از نقاط منفی  ِ .

4) دیگه اینکه مسئله بیمه و سابقه کار هم خلاصه برام مهمه . به آینده ام فکر میکنم  .استخدام رسمی که نیستم که مطمئن باشم 30سال کارم پر میشه ،‌ اینجوری وقفه بیفته  بعدها سختم میشه .

این از نقاط منفی ِ .

5) بازهم یاد خدا و فکر اینکه من دارم کارخطایی انجام میدم داره کلافه ام میکنه .دلم نمی خواد زندگی ام ازرزق و روزی خدای نکرده غیر حلال بگذره .

نمی دونم بگم منفی ه  یا مثبت ه ؟

6) دیروز رئیس بهم گفت تصمیمتون چی شد ؟ هر ساعتی که خواستی تعطیل کن برو .اصلاً هر وقت همسرت تعطیل شد ، 2:30 الی 3 بیاد دنبالت با هم برین خونه .من نمی خوام جو خونتون اذیت کننده باشه برات .( اون بیچاره فکر میکنه هر روز زن و شوهر در حال دعوا هستیم بخاطر کار من )

پیش خودم گفتم : این دیگه خیلی داره نازمو میکشه .ترسم ازونه که از اینجا برم و برفرض کار هم  گیر بیارم محیطش آزارم بده .اینجا نه بحث زیرآب زنی هست ، نه بحث خودشیرینی ‌، نه حرفهای دیگه .

خوب اگه ساعت کاری ام کم بشه ولو اینکه حقوقم به همون نسبت پایین بیاد ، خیلی برام خوب میشه .اما می مونه همون مسئله وجدانی .

7) یه چیز دیگه که منو کمی فقط کمی آروم کرده اینه که کارفرمای مربوطه ما یه ناظر برای پروژه تعیین کرده که از تهران بیاد و نظارت بکنه به کارها .خوب این کمی دست اینها رو می بنده برای کارهاشون .ولی خوب بستگی داره اون ناظر چقدر بخواد مو رو از ماست بکشه بیرون .که به قیافه اش نمیاد . یه جوونه که زیاد هم آدم زبلی به چشم نمیاد .

تمام این افکار همه روزه توی سرم مرور میشه .گاهی یکی بهم میگه اینا که حق کارگرهای خودشون رو نمی خورن. .از حقوق شماها که کم نمی کنن ، دارن از کارفرما کش میرن . دلشون خواسته از کارفرماشون بکنن . به تو چه ؟

گاهی خودم میگم شاید واقعاً به من چه ؟

گاهی میگم وسوسه شیطانه .

گاهی میگم ، من که از خدا خواسته بودم منو تو مسیر درست قرار بده ،‌ شاید اون مسیر درست شرایطی که الآن پیش اومده .

گاهی میگم نه .

کاش خدا بهم مستقیم می گفت . بهم می فهموند که درست چیه غلط کدومه ؟ چه مخمصه بدی گیر کردم .

دوستان این فقط یه درد و دل بود .حرفهایی که توی ذهنم میچرخید .ممنونم که تحمل کردین و خوندین و وقت گذاشتین .

 

نظرات 11 + ارسال نظر
منم کشاورز دوشنبه 14 مرداد‌ماه سال 1392 ساعت 10:03 ق.ظ http://imfarmer.blogfa.com/

سلام
مطلبتون جالب و مفید بود
با تشکر
موفق باشید

منم متشکرم

آلیس دوشنبه 14 مرداد‌ماه سال 1392 ساعت 01:32 ب.ظ http://khoshbaxtam.blogfa

من قبول دارم گلم که خیلی سخته که با این موقعیتی که برات گذاشته جدا دشواره که بکشی بیرون و بخوای با این موقعیت که شهرتون داره دنبال کار بیفتی. البته ناگفته نماند تهرانم خیلی وضع خوبی نداره. خود من ی جایی کار میکنم که خیلی از لحاظ پولی و مزایا عالیه اما از لحاظ استرس و ساعت کاری افتضاحه اما انقدر وضع کار داغونه که کار پیدا نمیشه. امااااااااااااا ی حسی ته دلم میگه نکنه شیطون داره اینجوری وسوست میکنه ... نمیدونم چرا انقدر مطمئنم که چون بخاطر رضایت خدا داری میای بیرون خدا ی کار خیلی بهتر برات جور میکنه. اما از طرفیم فکر میکنم میبینم همه جااااااااااا از این مارموز بازیا هست . بعضیا اوقات تابلو میشه و میفهمیم بعضی اوقاتم نه. اما اگر منه نوعی بودم درمیومدم. اخه خوده من قبل این کار این اتفاق برام افتاد و اومدم بیرون. خیلی سختی کشیدم تا این کارو پیدا کردم اما این کار کجا و اون کار کجا. الان وضع حقوقیم خیلی خیلی بهتره

مرسی آلیس جونم از همراهی ات

بهزاد و سمیرا دوشنبه 14 مرداد‌ماه سال 1392 ساعت 02:11 ب.ظ http://namzady.blogsky.com

سلام دوست خوبم
اینکه شرکت شما یخ جورایی داره بقیه رو میپیچونه تا خودش سود کنه خودش سود کنه منفیه اما
چیزایی که گفتی مثل بیمه و سابقه کار و ... هم حیلی مهمه
واقعا سخته انتخاب کردن بین این دو موضوع
با همسرت مشورت کردی ببینی چی میگه؟

دعا کنید راه درست رو انتخاب کنم

پری دوشنبه 14 مرداد‌ماه سال 1392 ساعت 02:59 ب.ظ

عزیز دلم ....نظر همسری چیه؟؟؟
میخوای یه مدت سرکار باش بعد همزمان دنبال کار بگرد ببین چی میشه!!!
یااااااا به نی نی فکر کن.....

همسر به عهده خودم گذاشته .
والبته میگه زیاد داری مته به خشخاش میگذاری

مونا دوشنبه 14 مرداد‌ماه سال 1392 ساعت 03:13 ب.ظ http://perfectionist.blogfa.com

سلام
فقط می تونم بگم که
دعا میکنم خدا راهی رو برای تصمیم گیریت روشن کنه...
فقط همین.
موفق باشی عزیزم

بهترین کار رو در حقم می کنی

مرضی دوشنبه 14 مرداد‌ماه سال 1392 ساعت 06:34 ب.ظ http://khatkhati-92.blogfa.com/

انشالا بهترین تصمیمو بگیری و به ارامش برسی

انشاء الله

فنچ بانو دوشنبه 14 مرداد‌ماه سال 1392 ساعت 07:17 ب.ظ http://baghe-ma.blogsky.com

راستش نمی دونم چی بگم اصلا... فقط می دونم الان خیلی از جاها همچین مسئله ای هست که آدم نمی فهمه پولش الان حلاله یا حروم... همین دکترا رو ببین که خیلی شیک و علنی زیرمیزی می گیرن و همه هم می دونن و همه هم میدن...
می خوای استخاره کن...
به نظر من اون کار نیمه وقت خوبه ها. چون تو بابت کار خودت پول میگیری و خیلی درگیر کاراشون نمیشی.

امیدوارم هرچی که خیره برات اتفاق بیفته دوست پاک و مومن من

مرسی فنچ بانوی خوب ،‌ از راهنماییت ممنون

ارزو سه‌شنبه 15 مرداد‌ماه سال 1392 ساعت 12:56 ق.ظ http://maheno91.blogfa.com/

مرسی

mahtab سه‌شنبه 15 مرداد‌ماه سال 1392 ساعت 11:29 ق.ظ http://mynicechild.niniweblog.com

عزیزم سلام
میفهممت اما ...
خدت میدونی که لقمه شوخی بردار نیست
میدونم که کار هم به سختی پیدا میشه و شرایطت اینجا خوبه اما به هرحال قضیه روشنه...
اگر برات مهمه که میدونم مهمه بهتره دیگه به افکارت اجازه ی اومدن و رفتن ندی...
باز هم خودت صاحب اختیاری و این صرفا نظر شخصی منه
موفق باشی رزماری عزیزم

ممنونم مهتاب جان

دودوست مجازی (◡‿◡✿) چهارشنبه 16 مرداد‌ماه سال 1392 ساعت 02:49 ق.ظ http://220stecyberi.blogfa.com

زین پس تنها ادامه میدهم،در زیر باران...
حتی به درخواست چتر هم جواب رد میدهم...

میخواهم تنهایی ام را به رخ این هوای دو نفره بکشم...!

باران نبار من نه چتر دارم نه یار

بسیار زیبا بود

صبا چهارشنبه 16 مرداد‌ماه سال 1392 ساعت 11:43 ق.ظ http://maokhoda.persianblog.ir/

هعی رزماری جان آدم می مونه گاهی

خیلی هم می مونه

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد