همسرم ، منم دوستت دارم

این ها یادداشت های منه . روزهای زندگی منه

همسرم ، منم دوستت دارم

این ها یادداشت های منه . روزهای زندگی منه

تعطیلات عید فطر و بعد اون

تعطیلات عید سعید فطر رو رفتیم تهران ، خونه خواهرم .2 روز اونجا بودیم و خیلی خیلی خوش گذشت .جمعه که عید بود، صبح راه افتادیم متاسفانه نماز عید فطر قسمتمون نشد و خیلی افسوس خوردم .شنبه هم که به مناسبت عید تعطیل بود .من 2 روز مرخصی داشتم و اچید 1 روز .این شد که یک شنبه غروب راه برگشت رو پیش گرفتیم .

دیروز من خونه بودم و اولین تجربه خونه موندنم بود .

خوب البته نمی شه رو این تجربه زیاد حساب کرد، چون هم از مسافرت اومده بودیم کلی کار داشتم که باهاش سرگرم بشم . و هم اینکه بعد مدتها یه دل سیر خونه رو تمیز کردم . ازون تمیز کردنها که سمبل کاری نیست .ازونها که با خیال راحت خونه رو ول میکنی برای یک هفته آینده و این مابین دل نگرون مثلاً مهمون سرزده نیستی که ای وای خونه ام جارو نشده و سرویس ها برق نمی زنند و کمد رختخوابها بهم ریخته است و چه و چه .....

دم دم ظهر دیدم اگه با همین سرعت کارها رو انجام بدم ناهارم زودتر از زمان ورود همسر آماده میشه ،‌ این بود که نشستم پای نت و با وبلاگ بعضی هاتون یک ساعتی سرگرم شدم و خبری ازتون گرفتم .بعد غذای دلخواه همسرجان رو درست کردم و نمازم رو خوندم و سپس موهامو فر کردم ، آرایش کردم و مرتب و منظم منتظر آمدن اچید شدم .

خودم داشتم کیف میکردم ، هربار که توی آشپزخانه می رفتم به غذا سر بزنم ، چند بار از زاویه های مختلف توی آینه ی عروسی ام که الآن روی کابینتم گذاشتم خیره میشدم .

گشتم و گشتم و یه CD هایده گیر آوردم . چون مدتهاست نمی دونم به چه علت فایل آهنگهای ایرانی ام پاک شد و نیست شده . تمام آهنگهایی که با سلیقه سالهای سال Select کرده بودم .

با بعضی شعرها خیلی خوش میشم .هرچند که دیگه گوش دادن موسیقی از بخش اصلی کارهای هر روزه ام حذف شده .

داشتم میخوندم و کمد رو مرتب میکردم که آقای همسر اومدن .

با هم ناهار خوردیم و بعدش روی مبل خوابم برد .بس که از صبح کار کرده بودم و در و دیوار خونه رو سابیده بودم .

غروب به اچید میگم این نمونه ای از یک روز خونه موندن من بود .گفت : من که کیف کردم ناهارم به راه ، اومدم خونه خانمم خونه بود .خیلی خوبه اما می مونه تنهایی تو و پر کردن وقتت .چون که همیشه مثل امروز کار منزل نیست که انجام بدم .بهم پیشنهاد کلاس ورزش و زبان و ال و بل رو داد .

منم گفتم اگه بیام خونه که باید دنبال این کارها برم تا هم روحیه ام عوض کنه هم وقتم پر بشه .

توکل بر خدا .تا ببینم چی پیش میاد .

اما امروز که اومدم دفتر ،‌ شوکه شدم .همکارم که به من گفته بود اگه شما بری منم ازین شرکت میرم ، چون میدونم کارهای شما می افته گردنم ، دیروز در نبود من اعلام کرده که تا پایان این ماه می مونه و یه کار جدید پیدا کرده و میخواد بره .گویا رئیس بهش گفته بود شما دو تا تبانی کردین که می خواین از شرکت برین؟

اون بنده خدا هم اومده کار رو درست کنه گفته اگه با خانم فلانی ( یعنی من ) کمی راه بیای و ساعت کارش رو کم کنی و یه نیروی کمکی براش بیاری می مونه !

رئیس پرسیده یعنی مشکل خانوادگی نداره ؟

این همکار منم برمیگرده میگه : فکر نکنم ، من همسرش رو سالهاست دورا دور می شناسم .اهل شکاک شدن و این حرفها نیست .فهمیده تر ازین حرفهاست که بخاطر محیط کار روی خانمش فشار بیاره .مشکل اصلی خانم فلانی فشار کاره !

حالا بیا و درستش کن .موندم با این اظهار فضل آقای همکار چه کنم .چی بگم بهشون که اگه بخوام بگم باید بگم : این خانه از بنیان ویران است  ..........


نظرات 21 + ارسال نظر
tabasom سه‌شنبه 22 مرداد‌ماه سال 1392 ساعت 11:32 ق.ظ http://melibux.ir/?r=tabasom

سلام عزیزم لحظاتت ناب وطلایی

یه بیشنهاد عالی همزمان با حضور در وبلاگت واینترنت واسه خودت درامد کسب کن

این یه فرصت استثنایی هستش امتحانش کن

منتظر حضور گرمت هستم گلم

فروشگاهی بی نظیر تکسو(تجربه خریدی اسان واسوده با کسب درامد عالی) http://www.mizbanmarket.com/20811/

کسب درامد عالی با کلیک های شما http://melibux.ir/?r=tabasom

ورود به تجارت روز دنیا (نت ورک مارکتینگ) www.taksoo.ir کد معرفtak1318015302

صبا سه‌شنبه 22 مرداد‌ماه سال 1392 ساعت 12:03 ب.ظ http://maokhoda.persianblog.ir/

به به خانوم کدبانو.خیلی کیف میده خستگیشم قشنگه :)
عجب این آقای همکار گند زده به همه چی :|

همین ! اومده ابرو رو درست کنه زده چشم رو هم کور کرده

آلیس سه‌شنبه 22 مرداد‌ماه سال 1392 ساعت 04:52 ب.ظ http://khoshbaxtam.blogfa

ااااا پس منو تو شدیم تام و جری... من میام شمال تو میای تهران...
تهران خوب بود؟؟ خوش گذشت؟؟
وای برای خانومای کارمند یک روز مرخصی خیلی خیلی کیف میده و کارای خونه براشون لذتبخش ترین کار دنیا میشه.
ای بابا این آقای همکار هم زده همه چیز و از بنیان داغون کرده...

آره خوب بود .نسبتاً‌خلوت بود .
آخ مزه داد چه جور ! فکر کن جارو برقی کشیدن ، تمیز کردن کمد دیواری وای چه لذتی داشت ....

بهزاد و سمیرا سه‌شنبه 22 مرداد‌ماه سال 1392 ساعت 10:38 ب.ظ http://namzady.blogsky.com

به به
پس حسابی رفتی جز بانوان خانه دار
مبارک باشه و خسته نباشی
بابا بنده خدا همکارت از روی دلسوزی سوتی داده
مقصر نیست

بله دیگه تجربه خانه داری بود .
بدجور سوتی داده

mahtab چهارشنبه 23 مرداد‌ماه سال 1392 ساعت 09:03 ق.ظ http://mynicechild.niniweblog.com

عزیزم سلام
میشه لطف کنی و فوری جوابمو بدی که چطور میتونم با فتو شاپ پشت زمینه ی یه عکسو که نمیخوام معلوم باشه عوض کنم؟
ممنونم

سلام .چشم اومدم توضیح دادم

زهرا چهارشنبه 23 مرداد‌ماه سال 1392 ساعت 09:34 ق.ظ http://negahetazeman.blogfa.com/

عزیزم فکر میکنی خونه موندن خوبه به قول خودتون همیشه که کار نیست بعضی وقتا اینقدر حوصله ت سر میره که نگوووو مجبوری سرتو گرم کنی

سلام .خودم هم می دونم اما اگه پست های قبلی رو خونده باشی متوجه میشی که خودم بر خلاف میلم به علت یه سری از مشکلات دارم از کارم بیرون میام

خانم خونه چهارشنبه 23 مرداد‌ماه سال 1392 ساعت 12:10 ب.ظ http://ma2tabaham-ashghim.blogfa.com/

سلام عزیزم خوبی؟آخی چه تعطیلات با حالی:همه چی با هم بوده کار مسافرت .....
آخ که چه بده بعضیا مبشن دایه عزیز تر از مادر!!!!
موفق باشی گلم من تا یک ساعت دیگه آپم دوست داشتی با گلم

سلام گلم .
آخ خیلی هم بده .
ببخش من دیگه وقت نکردم بیام

شیوا دالان بهشت چهارشنبه 23 مرداد‌ماه سال 1392 ساعت 02:01 ب.ظ

راستش رو بګب چه اشکالی داره ؟
اګه اصرار کرد راستش رو بګو

تو همین فکر هستم .شاید بهش گفتم

مرضی چهارشنبه 23 مرداد‌ماه سال 1392 ساعت 03:12 ب.ظ http://khatkhati-92.blogfa.com/

سلام عزیزم
خوشحالم که سفر خوبی داشتی و بهت خوش گذشته
خونه داری هم عالمی داره
ایشالا هرچی خیره پیش بیاد

سلام مرضی جون .ممنونم ازت دختر گل .
ایشالا .به دعای شما

پری چهارشنبه 23 مرداد‌ماه سال 1392 ساعت 07:31 ب.ظ

خونه داری هم لذت های خاص خودش رو داره اما قطعا خسته کنندست واسه اونایی که مدتی شاغل بودن رو تجربه کردن
عزیز دلم به نظر باید دنبال کار راحت تر حتی با حقوق کمتر باشی...رزی جونم خواهری خوبم شما اگه اونجا باشی با راز داریت میشی یکی از عوامل گناه....بخدا حیفه زحمت بکشی اما خدا راضی نباشه....
البته این فکر و نظر منه و یه پیشنهاد:بزنگ دفتر مرجع تقلیدت یا یه نفر که بهش مطمئنی و قبولش داری و داستان رو توضیح بده بدون معرفی خودت و نظرش رو بپرس...شاید اصلا کار اونا تو شرکت به خودشون مربوطه و نه شما.خیالت هم راحت میشه...
میدونم من فکرت مشغوله و نمیدونی چیکار کنی
دوست دارم خواهری ی ی ی ی

پری جون من ؟ خیلی می خوامت که اینقدر به فکرمی .
دقیقاً همین طوره که میگی .اتفاقاً با مرجع تقلیدم حرف زدم .و با کس دیگه ای که بهش اعتماد داشتم .واقعیت ماجرا رو گفتم .
جواب شنیدم که منم تو کار غیر شرعی دارم مشارکت می کنی و پولی که میگیر مشکل داره .این بود که منم این تصمیم رو گرفتم

پری پنج‌شنبه 24 مرداد‌ماه سال 1392 ساعت 09:58 ق.ظ

فدای تو بشم من...پس دیگه تکلیف مشخصه...بدون چک و چونه بیا بیرون....اصلا هم بهشون واقعیت رو نگیاااااااااااااااااااااااااا.....زبونم لال مثل فیلم ها میشه سرت رو زیر آب میکنن!
از شوخی بگذریم بهتره نگی!!!!کاش یه پیشنهاد کاری خوب بهت شه که راحت شی ازین فکر و خیال کار.....
ول کن رزی ما نیستن!!!!عجبا!!!!!!کارت هم خوب باشه این میشه دردسرش!مثلا مامان من انتقالی میخواست چند سال پیش هیجوری راضی نشدن بهش بدن چون میگفتن شما سابقت زیاده و کارت خوبه از دستت نمیدیم!مارو موندگار کردن تو یه شهر کوچیک!!!!!

پری گلم ، می دونم و شک ندارم که ناراحتی های امروزم ، در آینده به نفعمه .یعنی این همون چیزیه مه خدا برام خواسته .
خودم هم کم کم دارم با این قضیه کنار میام که بیام بیرون برام بهتره .
دلم نمیخواد با این شرایط ادامه کار بدم .توکل بر خدا.
از تو هم خیلی ممنونم .واقعاً مثل یه خواهر داری باهام همدردی میکنی و این برام خیلی ارزش داره عزیزدلم

mahtab پنج‌شنبه 24 مرداد‌ماه سال 1392 ساعت 11:51 ق.ظ http://mynicechild.niniweblog.com

سلام عزیزم
پس تو خونه بودن و خونه داری چسبید؟!
ایشالا هر چی خیره
پس تهران بودین؟ تهران هم نبودیم که در خدمتتون باشیم:(
همیشه به گردش و شادی و سفر

خواهش می کنم .خدمت از ماست مهتاب خوبم .
شما به من لطف داری

مینا پنج‌شنبه 24 مرداد‌ماه سال 1392 ساعت 10:50 ب.ظ

خوب این که خوبه!
اولش ساعات کاریتو کم می کنه و نفر کمکی میاره..بعدش راحت تر میتونی بکنی و بیای بیرون..نه؟؟
ان شالله که همش خیره برات..
دیدی خونه بودن بعضی وقتها چقدرررررررررررر می چسبه؟؟؟

البته بعد از یه مدت به شدت یکنواخت میشه هاااااا
اینم دقیقا همون مشکل منه..

آره عزیزم .سعی میکنم به اون یکنواختی نرسه مینا جونم

رویاهای خصوصی شنبه 26 مرداد‌ماه سال 1392 ساعت 08:57 ق.ظ http://jojofahimm.blogfa.com

آره راست میگی وقتی اساسی خونرو تر و تمیز میکنی اونقته که چقد حال میده یه لیوان چای بریزی و رو مبل لم بدی و تلوزیون نگا کنی و دو ورو هم برانداز کنی
ای جان

ای جان .هنوز تو شوک بازگشت دوباره ات هستم عسیسم

دودوست مجازی (◡‿◡✿) شنبه 26 مرداد‌ماه سال 1392 ساعت 03:53 ب.ظ http://220stecyberi.blogfa.com

روزگار به من آموخت با زندگی قهر نکنیم ، چون دنیا منت کش کسی نیست .
 
 
باید شکر گذار باشیم که خدا هر آنچه که می طلبیم را به ما نمی دهد.
 
 
یادمان باشد که زنگ تفریح دنیا همیشگی نیست ، زنگ بعد حساب داریم ..!!
 
 
 همیشه آخر هر چیز خوب می شود ، اگر نشد بدان که هنوز به آخر نرسیده  "چارلی چاپلین"

دوستتون دارم

دودوست مجازی (◡‿◡✿) شنبه 26 مرداد‌ماه سال 1392 ساعت 11:01 ب.ظ http://220stecyberi.blogfa.com

سلام اجی گلم
من نگران مریمم
نگران خیلیام
خداکنه براشون اتفاقی نیفتاده باشه

سلام گلی جونم .آخه چی شده اینطور نگرانی

دودوست مجازی (◡‿◡✿) شنبه 26 مرداد‌ماه سال 1392 ساعت 11:02 ب.ظ http://220stecyberi.blogfa.com

من خودم بودم ...
من نه عاشق بودم و نه محتاج نگاهی که بلغزد بر من
  من خودم بودم و یک حس غریب
 که به صد عشق و هوس می ارزید
 من خودم بودم و دستی که صداقت می کاشت
 گر چه درحسرت گندم پوسید
 من خودم بودم و هر پنجره ای
 که به سرسبزترین نقطه بودن وا بود
  و خدا می داند سادگی از ته دلبستگی ام پیدا بود
  من نه عاشق بودم و نه دلداده گیسوی بلندو نه آلوده به افکار پلید
  من به دنبال نگاهی بودم که مرا از پس دیوانگیم می فهمید
  آرزویم این بود... دور اما چه قشنگ
  تا روم تا در دروازه نور
  تا شوم چیده به شفافی صبح ...

دودوست مجازی (◡‿◡✿) شنبه 26 مرداد‌ماه سال 1392 ساعت 11:04 ب.ظ http://220stecyberi.blogfa.com

کاش بدونن بااینکاراشون همش گلی اذیت میکنن
دلش هزارتا فکربدمیکنه

گلی چیزی شده .نگرانم کردی دختر

ارغوان یکشنبه 27 مرداد‌ماه سال 1392 ساعت 12:53 ق.ظ

سلام خانومی همیشه خوش باشی رسید بهخیر راستی خبری ازت نیست

سلام ارغوان جون .راست میگی کم رنگ شدم .ببشخید

دودوست مجازی (◡‿◡✿) یکشنبه 27 مرداد‌ماه سال 1392 ساعت 11:26 ق.ظ http://220stecyberi.blogfa.com

سلام رزی جونم نمیدونم چی شده خبری ندارم

هروقت خبردارشدم بهت میگم

مرسی عزیز دلم .حتماً خبر بده

بهار (فرصت دوباره افتاب) یکشنبه 27 مرداد‌ماه سال 1392 ساعت 04:16 ب.ظ http://yegran.blogfa.com

کدبانویی هم عالمی داره. اما خونه موندن سخته. از من می شنوی دنبال یه کار سبک تر بگرد اما خونه نمون

آره گلم .به فکرش هستم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد