همسرم ، منم دوستت دارم

این ها یادداشت های منه . روزهای زندگی منه

همسرم ، منم دوستت دارم

این ها یادداشت های منه . روزهای زندگی منه

سینوزیت

وای امان از جمعه و شنبه های شلوغ .

جمعه که برای بنده ، اکثراً  روز شلوغ و پرکاری هست .مامان جانمان هفته گذشته رفتند تهران ، منم که حس مادرانه فوق العاده ای دارم این چند روزه سعی کردم برادرم که تنها بود رو شام دعوت کنم خونه ام .البته پنج شنبه شب آقای داداش ما رو بیرون مهمون کردن و من هم در راستای قدر دانی و هم در راستای هوس کردن خودم ، جمعه برای ایشون چیز کیک درست کردم .

تا حالا 2 بار هم درست کرده بودم .اما این دفعه آقای همسر پسندید و برای اولین بار تست کرد و حتی 2 برش خورد .یعنی تا حالا به اجبار من فقط یک لقمه خورده بود ، همین. اما نمی دونم این بار چی شد که خوششان آمد .

این دستور چیز کیک رو هم فنچ بانوی خوشگلم زحمت کشیده به من داده ، محشره .....

اما چرا از جمعه گفتم ؟ چون شخص بنده برای بار سوم در 30 روز گذشته ، سینوزیت هام چرکی شد و درد شدید اومد سراغم .فکر میکنم از سرمای روز پنج شنبه بود .از ظهر جمعه که برای نماز رفتم سجده پشت سرم درد گرفت فهمیدم بـــــــــــــله ، عزیز دلم سینوزیته .وای دردم لحظه به لحظه بیشتر میشد .منم که اهل مقاومت نه مسکن خوردم نه هیچی .فقط بخور دادم و با سرم شستشو ، شستشو دادم .دیروز صبح هم ، کارم خیلی زیاد بود و هم درد شدیدی داشتم .به حدی که سرم رو نمی تونستم حتی به اطراف برگردونم .راه رفتن هم برای سخت شده بود .هر گامی که بر میداشتم سرم گروپ گروپ میکرد و از درد به خودم میپیچیدم .

تا اینکه دیروز به لطف همکارم و معرفی یه دکتر متخصص از درد خلاصی یافتم .انقد کیف کردم وقتی ساعت 3 بعداز ظهر زنگ زدم برای 5 بهم وقت داد و زمانیکه رفتم مطبش بدون معطلی رفتم برای ویزیت .خوشبختانه عمل هاش رو بعد ساعت 6 انجام میده برای همین زود همه مریض ها رو راهی می کنه .

خلاصه ،‌ یه آمپول مسکن داد و یه شربت و یه قرص خارجکی .همین .3 تا 5 روز هم طول درمان بهم داد .

حالا با این اوضاع مریضی ام ، اطرافیان از من توقع نی نی دارشدن هم دارن نوبره والا . آخه من به خودم برسم ، به دردم برسم ، به سرمایی بودنم برسم .آخه چه کنم ؟

همسایه مون که دوست قدیمی همسر هم هست ،‌بهم وعده یه سمسار خونگی رو داده که میاد و ظرف و ظروف رو بعنوان دست 2 ازت میخره .من در پوست خودم نمی گنجم .اتاق خواب دومم که خالیه ، شده بازار شام .هر کادویی بی مصرف از سر عروسی و به دنبال اون خونه گرفتنمون رو دستم مونده میخوام رد کنم بره .تازه یه پاتک هم بخ خونه مامان زدم و هرچی به نظرم بی مصرف اومد آوردم اینجا تا آقاهه بیاد و ببینم کدوم رو بر میداره .خداییش هم همه کارتن داره و تمیزه .البته خودم هم یه عادتی دارم که یه چیزی رو که یه مدت مصرف می کنم دلمو میزنه و میگذارم کنار .حالا انقدر خوشحالم که کمدم قراره خالی بشه .

جمعه از اچید خواستم بعضی کارتن ها رو برام از انباری بیاره پائین . ازم پرسید برای چی می خوای .داستان رو براش گفتم .اونم که فکر کنم از جابجا کردن این همه کارتن های زیادی همیشه خدا ،‌ خسته و کلافه میشه ، هی میگفت چه آقای خوبیه این آقاهه .دستش درد نکنه .وای چقدر مرد شریفه .چقدر به زندگی مردم کمک می کنه ، کارش جای قدر دانی داره .منم میگفتم: آره والا .بیچاره لطف می کنه خونه های ما رو سبک میکنه . حالا دارم تمام کابینت ها و کمدهامو میگردم چیزی از قلم نیفته و جا بمونه .

نظرات 12 + ارسال نظر
شهره یکشنبه 17 آذر‌ماه سال 1392 ساعت 03:42 ب.ظ http://ourlovelyhut.blogsky.com

خدارو شکر که حالت خوب شده
منم دقیقا موقع مریضی همینطور هستم و امکان نداره برم سراغ قرص و دارو تا موقعی که مثل تو بیماری بخواد از پا درم بیاره مقاومت میکنم
فکر خوبی کردی، منم از اینکه ببینم کمدهام خلوتن خیلی لذت میبرم
مراقب خودت باش

پس شما هم این مدلی هستی .آره ؟
اینجوری مقاومت بدن هم کمتر میشه و خدای نکرده سر یه درد شدید تر با مسکن ضعیف هم بدن جواب میده .من همش میخوام که مقاومت بدنم بالا نره در برابر مسکن ها .
خودم مدتها در فکر این خلوت کاری بودم اما موردش پیش نمیومد

مامان علیرضا mahtab یکشنبه 17 آذر‌ماه سال 1392 ساعت 06:03 ب.ظ http://mynicechild.niniweblog.com

این سینوزیت بد دردیه!
همسر منم این مشکلو داره و خودم هم قبلا داشتم اما مادر که شدم ازیادم رفته انگار!
میبینی چطور همه چیزو به مادر شدن ربط میدم؟! حتما حسابی حرص میخوری از دستم؟

ببین گولم که نمیزنی ؟
مطمئن باشم مامان بشم سینوزیتم خوب میشه ؟
باشه پس من تصمیم میگیرم مامان بشم .میبینی چقدر زود قانع میشم ؟کیف کردی؟

پری یکشنبه 17 آذر‌ماه سال 1392 ساعت 11:04 ب.ظ http://0o0o0o0o.blogsky.com/

رزی عزیزم....حالا خدارو شکر بهتر شدی.....خوب خواهر مراقب خودت باش تو سرما دیگه....وقتی میدونی زود مریض میشی......
منم دلم میخواد چیز کیکت رو امتحان کنم خوب.......شما این طرف ها(میدونی که منظورم کدوم طرف هاست)نمیاید؟؟؟؟؟؟اگه میاید قربون دستت اون چیز کیکتون رو هم بیارید اگه چیزی ازش مونده!!!!!!
قربونت

امان ازین آدمهای سرمایی مثل من .نیمی از سال براشون کابوسه .حالا فهمیدی چرا عاشق بهار و تابستونم ؟
خوب قربونت برای خوردن چیز کیک راه های دیگری هم هست .شما که این طرفها میاید ، کمی این طرف تر بیاید ما در خودمتتون باشیم ،‌ چیز کیک هم به روی چشمم .
تا رشت و قصر بازی اش میاید یه کم این ورتر هم میومدید بد نمی گذشت بهتون گلم .
چشم دیگه واجب شد بیام اون طرفهام

آلیس دوشنبه 18 آذر‌ماه سال 1392 ساعت 07:18 ق.ظ

وای از سردرد نگو که هرکی نتونه درکت کنه من یکی میتونم. یعنی برای من رکوع و سجده شده بود سخت ترین کار دنیا.
بازم خداروشکر که آروم گرفتی. ببینم اگر بدت نمیاد حتما ی کلاه زیر مقنعت بذار اومدی شرکت برش دار اگر سختت. خیلی کمکت میکنه که سردردای سینوزیتیت کمتر شه.
وای چه کاری خوبی کردی. منم عاشق همچین حرکتایی ام برای سبک کردن خونه. من که فعلا خرت و پرت ندارم اما هرروز دارم یخچالمو هی زیر و رو میکنم. کلی بهت انرژی مثبت میده.

باید به فکر کلاه باشم واقعاً .تو بهتری ایشالا آلیس جان ؟
هنوز وسیله ها رو رد نکردم ، خوشحالم چهخ برسه از سرم بازشون کنم .آی حال کنم ، آی سبک بشم .........

محبوبه دوشنبه 18 آذر‌ماه سال 1392 ساعت 12:02 ب.ظ

سلام عزیزم خوبی ؟ بهتری ؟ خدا رو شکر که بهتری
منم زیاد از چیز کیکی که درست کردم خوشم نیومد اگر زحمتی نیست دستورشو بذار تا منم درست کنم

خوب پس حسابی خونتو داری از وسایل اضافی خالی میکنی خسته نباشی

سلام گل من .الهی شکر کمی بهترم .
چشم الآن همراهم نیست .ولی برات میگذارم توی وبت .
آره انقدر حال میده خونه رو سبک کنی .البته شما که اول راهی ،‌ همه وسایلت تازه و شیک هستن .احتیاجی به این کارها نداری

مراری دوشنبه 18 آذر‌ماه سال 1392 ساعت 12:03 ب.ظ http://mi-myhusband.blogfa.com

ممنونم

زهرا دوشنبه 18 آذر‌ماه سال 1392 ساعت 01:05 ب.ظ http://http://negahetazeman.blogfa.com/

ای وای چقدر بده این سردردایی که میگیریم منم هوا که سرد میشه سردرد میشم آخ که چقدر خوب میشه هر چند وقتی سمساری بیاد خونه رو پاکسازی کنه

من قبلاً اینجوری نبودم .امسال این بلا سرم اومد .
آی گفتی ، واقعاً کلمه پاکسازی که گفتی برازنده است به این امر مهم

mahtab مامان علیرضا سه‌شنبه 19 آذر‌ماه سال 1392 ساعت 09:21 ق.ظ http://mynicechild.niniweblog.com

گول که نه خدا نکنه اما اغوا شاید، و شاید هم تشویق و تحریک

اغوا رو خوب اومدی . نه همون تشویق بهتره گل من

صبا سه‌شنبه 19 آذر‌ماه سال 1392 ساعت 12:53 ب.ظ

منم مریض شدم.اصن همه انگار مریض هستن
چه خوبه که کمدها خالی بشه.
بچه الااااااااان.اون وقت طفلک میشه نیمه دومی ها

بیماری ازت دور باشه صبا جون .
وای خدا چقد دوستان من عین خودم باهال هستن که همش به فکر نیمه اول بودن بچه هستن .راستش خودم هم همیشه همین رو دوست داشتم ولی سپردمش به خدا

مراری چهارشنبه 20 آذر‌ماه سال 1392 ساعت 01:15 ق.ظ http://mi-myhusband.blogfa.com

عزیزم آپم بیا پیشم خوشحال میشم

مرسی خانمی

بلورین چهارشنبه 20 آذر‌ماه سال 1392 ساعت 02:31 ب.ظ http://boloorin.blogsky.com/

این سینوزیت فکر کنم خیلی بد چیزی باشه...کلا بیماری بد چیزیه...خدا نصیب هیچ بنی بشری نکنه...
ایشالا که زودی بهتر بشی ولی فکر کنم معمولا واسه سینوزیت عمل هم تجویز می شه...نمی دونم چه قدر میتونه مفید باشه...
اوه اوه اوه...امان از این وسایل اضافه...از اینا تو خونه ما هم هست ولی نه زیاد...فقط از این اعصابم خورده که یه اتاقم و کامل اشغال کرده...اینقدر دلم می خواد یه جوری سر و سامونش بدم که نگو...بیشتر دلم می خواد جای مناسبی براش پیدا بشه تا ببرم اونجا...تو پارکینگمون هم یه انباری کوچولو داریم ولی خب هنوز خیلی تمیز نیست که من بخوام وسایل اضافی هام و ببرم اونجا...
خونه که تمیز و مرتب باشه و چیز اضافه توش نباشه حال آدم حسابی خوبه با دیدنش!

الهی آمین .خدا بیماری ،‌ هرچی باشه ،‌ نصیب هیچ کس نکنه .آره عمل عمل سینوزیت در مرحله آخره فکر می کنم .تا جاییکه میشه باید پیشگیری کرد .
شما که تازه عروسی ، وسیله هات همه نو و تمیزه .میتونی تند تند مدل خونه ات و وسایلت رو عوض کنی

فنچ بانو جمعه 22 آذر‌ماه سال 1392 ساعت 11:45 ب.ظ http://baghe-ma.blogsky.com

عزیز دلم نوش جونتون چیز کیک خانووووم
آخی... سینوزیت و سردرد خیلی بد دردی هستن. امیدوارم خوب خوب شده باشی تا الان

آی دستت درد نکنه با این دستور پختت .
واقعاً حرف نداره .من که راضی ام خدا هم ازت راضی باشه خواهر

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد