همسرم ، منم دوستت دارم

این ها یادداشت های منه . روزهای زندگی منه

همسرم ، منم دوستت دارم

این ها یادداشت های منه . روزهای زندگی منه

دوباره اومدم

سلام به دوستای گلم ، عزیزان دلم

می دونم غیبتم خیلی طولانی شده .شما تنبلی منو به بزرگواری خودتون ببخشید .

سفر نوروزی ما هم به اتمام رسید و الان بعد از یک هفته دوباره به آغوش کار برگشتم و از شرکت دارم این پست رو نگارش می کنم .

خیلی مختصر بگم که ما نیمه شب چهارشنبه یعنی 13 فروردین حرکت کردیم و ساعت 9:30 رسیدیم تهران .

روز 13 رو با خواهرم اینا بودیم و غروبش هم رفتیم خونه خواهرشوهرهای خواهرم و صبح پنج شنبه هم پروازمون به کیش بود که با 1/5 ساعت تاخیر انجام شد .

4 روزی که اونجا بودیم هم جای شما خالی خالی ، خیلی خوب بود و خوش گذشت .

تا اینکه یکشنبه بعدازظهر رسیدیم تهران و بدون معطلی به سمت انزلی حرکت کردیم و شب ساعت 12 رسیدیم خونمون .

دیروز به کمی خواب ،‌دیدار مامانهامون و جمع و جور کردن وسایل و شستشوی لباسها گذشت . و امروز هم در خدمت شما هستم .

از کیش بگم که من چون اولین بارم بود که میرفتم بهم خوش گذشت . تقریباً سعی کردیم از تفریحات اونجا تا جایی که می تونیم استفاده کنیم و خوب بود .خدا رو شکر بخاطر ایام فاطمیه موزیک و اینا همه جا تعطیل بود و این بسی ما رو خوشحال کرد .چون من اصلاً‌لذت نمی برم ازین چیزها.

هوا که بینهایت عالی بود .بخصوص که وقتی از تهران داشتیم راه می فتادیم هوا بارونی و سر بود و من دیگه رو به قندیل بستن بودم و زمانیکه از درب فرودگاه کیش خارج شدیم و گرمای هوا به صورتم خورد دیگه از مشعوف یه چیز اونورتر بودم .همه داشتند له له میزدن من خیلی آروم داشتم از گرما لذت می بردم و جداً حس میکردم یخ پاهام داره آب میشه .

البته من فکر میکنم ما فصل خوبی رفته بودیم چون اصلاً گرمای هوای روزهای بعد هم ما رو اذیت نکرد و شبها هوای بسیار دلچسبی داشت .

فعلاً همین اندازه به ذهنم میرسه .

انشاء الله که امسال شروع خوبی برای همه دوستانم باشه و برای همه خیر و برکت بباره . و همتون به آرزوهای خوبتون برسین و خدا همیشه پشت و پناهتون باشه .برای منم دعا کنین .

مرسی

سال 93 مبارک





سلام دوستای گلم ، عزیزای دلم .

ایشالا که همتون سال خوبی رو شروع کرده باشین و امسال یه سال پر از شادی و خیر و برکت براتون باشه .

من که خیلی دلم روشنه ، روشنه که برای همه بهترین ها پیش میاد . به دو دلیل ، 1- سبزه هایی که سبز کردم امسال خیلی خوب شد .نمی خوام خرافه پردازی کنم اما فکر می کنم برکت داره سبزه هام خوب سبز شدن .2 - معمولاً بعد تحویل سال عادت دارم قرآن رو باز می کنم و صفحه ای رو که بازشده می خونم تا ببینم چه ربطی به زندگی من میتونه داشته باشه . نه اینکه بگم فال و این چیزها نه ،‌ اصلاً .یه جورایی یه راهنمایی گرفتن .که امسال به لطف پروردگار سوره هود برام باز شد و معنی اون صفحه خیلی به حال و روز من میخورد .یه جورایی آرومم کرد .طوری که وقتی خوندم بی اختیار اشک میریختم و خدا رو شکر میکردم .هنوزم وقتی یاد معنی اون آیات می افتم یه خوشحالی خوبی تو دلم قیلی ویلی میره .

عکس بالا هم سفره هفت سین خودمه .بچه ها من امسال باز هم یه سین جا گذاشتم و با 6 تا سین سال رو تحویل کردیم . آخه از صبح پنج شنبه که بیدار شدیم ، کلی کار داشتم .با همسر جان بیدار شدیم و رفتیم سرخاک مامان بزرگ ها و بابا بزرگ هامون .این وسط برای مامان خودم و مامان همسر کمی خرید کردیم .یه سر رفتم خونه مامانم پرده هال رو که عوض کرده بود ، نصب کردیم . بعد گل فروشی رفتیم و  برای سفره هفت سین و خونه 2 تا مامانها گل خریدیم .

ساعت 13:30 بدو بدو رسیدم خونه ، خونه ای که هنوز مرتب نشده و ناهاری که هنوز در کار نیست .

البته مادرشوهرم خیلی اصرار کرد ناهار بیاید پیش ما که من چون خیلی وقت بود ناهار تو خونه خودمون و تنها با همسر نخورده بودم بهانه کار رو آوردم و نرفتم .

هنوز کارهای آخر مونده بود ، تازه تصمیم هم گرفته بودم موهام رو رنگ کنم .میبینید چه دقیقه 90 شدم .

عصری موهام رو رنگ گذاشتم و با وجود اینکه فکرش رو نمی کردم یه رنگ قهوه تیره شد . همونی که من میخواستم .

خلاصه گذشت و گذشت تا نزدیک تحویل سال شد و من تازه سیب رو گرفته بودیم شستم و بعدش سفره هفت سین رو انداختم .انقدر سریع شد و عجله ای که یادم رفت سنجد بگذارم .این همون سنجدیه که پارسال هم تو یخچالم جا موند و سر سفره نیاوردم . بعد اینکه سال نو شروع شد و جند تا عکس گرفتیم و عیدی ها رو از همسر جان که نقد زحمت کشیده بودن ستاندیم . و آقای همسر شروع به تعریف از سفره هفت سین من کرد و گفت خیلی خوبه خلوت و شیک ِ ، یهو شمردیم دیدیم بله سیب ها رو روی سینک جا گذاشتم . امسال هم دسته گل به آب دادم .

همون شب خونه مامان اچید و مادربزرگش و مامان من رفتیم و کادوها رو دادیم و عیدی هامون رو گرفتیم و برگشتیم .

اگه دیر آپ کردم دلیل عمده اش این بود که میخواستم عکس سفره هفت سینم رو بگذارم و ازونجایی که تو انتقال عکس ها از دوربین به کامپیوتر تنبل هستم ، این چند رو دیر شد .

بعد از چهار روز تعطیلی کار ما شروع شد و روزهای کاری میام سر کار .اما خوبیش اینه که تا ساعت 13:30 الی 14:00 هستیم .

بالاخره مرخصی رو هم از آقای رئیس گرفتم برای هفته آینده که بریم کیش انشاء الله .

خواهر شوهر فردا میاد اینجا . تازه از مسافرت برگشته .خواهرشوهر و همسرش رفته بودن اروپا .فرانسه و باژیک و هلند فکر کنم .هنوز براش عیدی هیچی نگرفتم .نمی دونم چی بگیرم آخه .همسر که همیشه به خواهرش نقدی میده ،‌منتهی منم هرسال یه کادو میدم بهش ، اما امسال هنوز هیچ تصمیم نگرفتم .تا ببینم چی میشه ؟!