همسرم ، منم دوستت دارم

این ها یادداشت های منه . روزهای زندگی منه

همسرم ، منم دوستت دارم

این ها یادداشت های منه . روزهای زندگی منه

سررسید ِ " شعر دار "


بسم الله

پنج شنبه شما بخیر باشه .امیدوارم به مرحمت خدا امروز و فردای خوبی داشته باشین و پر از انرژی بشین برای هفته آینده .

بی مقدمه و بی ربط میخوام بگم عاشق اون سررسیدهایی هستم که پایین هر صفحه اش شعر نوشته .

حالا نه اهل شعر حفظ کردن هستم نه آنچنان فرد ادبی هستم .اما ازینکه هر روز یه بیت بخونم شاد میشم و انرژی میگیرم .بخصوص ابیاتی که به شگل گلچین شده ، باشن .

از زمان دانشجویی از بین سررسیدهایی که بعنوان جزوه ازشون استفاده میکردم ، اونهایی که شعر داشتن منو بیشتر ترغیب میکردن برای درس خوندن ، یا جتی گاهی ترغیب به نشستن سر یه کلاس درس بی روح .

حالا بعد 3 سال کار توی این شرکت ، امسال سررسیدم به طور اتفاقی ازون " شعر دار " ها هستش و هر روز یه چند لحظه با خوندن اونها شاد میشم .

بین صفحات چندین بیت رو دیدم که با هم مرتبط بودن ، اما اصلاً نمی دونم شاعر این ابیات کیه و ترتیبشون به چه صورته .

خوشم اومد و برای یادگاری اینجا می نویسم :


اهل عشق و اهل علم و اهل تخت             کار ما کردند هم آسان و سخت

اهل علم آمد به دانایی فزود                     اهل عشق آیین زیبایی فزود

عالمان اندیشه را پیراستند                      عاشقان انگیزه را آراستند

اهل علم آمد طبیبی پیشه کرد                اهل عشق آمد حبیبی پیشه کرد

اهل علم آمد دوا آمد پدید                        اهل عشق آمد شفا را آفرید

استرس همه جانبه

بسم الله

گاهی ازینکه سرکار میام خسته میشم .دلم میخواد بشینم تو خونه و به کارهای عقب افتاده ام برسم .

ازون طرف هم استرس محیط کار منو گرفته .که می تونم کارهامو تا یه جایی برسونم و بعد دیگه تعطیل کنم ؟

هر روز دارم با خودم کلنجار میرم که می تونم از پس کارهام بر بیام یا نه ؟

از اون طرف گاهی پیش خودم میگم خرید کردن که کاری نداره .تیکه های بزرگ که تخت و کمده ، اونها رو که بگیرم بعدش دیگه کم کم هم می تونم برم خرید و باقی وسایل رو بگیرم .

خدا رو شکر فعلاً هنوز سنگین نشدم و می تونم یکی دو ساعتی برای خرید وقت بگذارم .اما همش می ترسم با این روند کارم که نمی تونم تقطه پایان براش بگذارم ، وقتم برای خرید و کارهای قبل اومدن نی نی کم بیاد .

به امید خدا این هفته برای تخت و کمد یه تصمیم جدی میگیرم .بین دو تا مدل مردد هستم تا ببینم کدوم رو انتخاب خواهم کرد .بعد تخت و کمد شروع می کنم به خرید لباس و باقی وسایل .

راستش اصلاً‌نمی دونم تا کی قراره بیام سرکار . همسر که میگه از ماه بعد دیگه نرو .اما خودم نمی دونم که میشه یا نه .یه جورایی گره خوردم .

کمی خسته شدم ، شاید ازینکه روال زندگی یکنواخت شده ،‌ ازینکه مثلاً‌ نمی تونم حتی به یه مسافرت کوچیک هم فکر کنم ، ازینکه نمی تونم حتی یه پیک نیک یک روزه هم برم ،‌ ازینکه جمعه ها هم معمولاً خونه هستم و مثل هر روز کارهام رو می کنم .

ازینکه روزها برنامه هر روزم شده که ساعت 3 تعطیل میکنم و بعدش تا می رسم خونه نماز میخونم و بعد ناهار و استراحت ، دوباره غروب میشه نماز و درست کردن شام و ناهار فردا .

انگار وقتی برای بیخیالی برام نمونده .

هی به خودم میگم نی نی من خوبه ، وقتی بیاد اذیت نمی کنه ، دلخوشی ام همینه . اما هی دوستام میگم تا می تونی بخواب دیگه خواب نداری ، یه کیک درست میکنم بهم میگن ببینم سال دیگه ایم موقع ازین کارها می کنی ؟

میخوام به این چیزها فکر نکنم .نمی خوام حرف دیگران رو من اثر بگذاره .اما مگه میشه .

این شده که همش درگیری ذهنی دارم .دست و دلم به هیچ کاری نمی ره .شور و شوقم کم شده هم شدم استرس روزهای آتی


حرف های پراکنده

بسم الله

وای چقدر دلم برای اینجا ، برای درد و دل کردن و حرف زدن تنگ شده .

از مدتی که کارآموز اومده شرکت کار من بیشتر شده و فرصتی دیگه برام نمی مونه .خونه هم که میرم باز هم به کارهای خونه مشغول میشم و چون زیاد نمی تونم بشینم حتماً باید یه تایمی برای استراحت کامل اختصاص بدم .

این اواخر که هوشیاری نی نی ام زیاد شده متاسفانه برنامه خواب منم بهم خورده و  شب ها دیر می خوابم، ازین بابت ناراحتم .

چون شنیدم اگه مادر عادت به دیر خوابیدن داشته باشه نوزاد هم با همون ریتم عادت می کنه .همین الانش نی نی مون صبحها سر ساعت نماز با من بیدار میشه .گاهی به همسر میگم باید ساعت نماز صبحم رو عوض کنم تا نی نی گولو رو غافلگیر کنم

چند روز پیش مادرشوهر زنگ زد و گفت هی میخوام ازتون بپرسم اسمی انتخاب کردین یا نه ؟ که منم ازون جایی که به شما گفته بودم اعلام کردم .

مادرشوهر من ازون تیپ افرادیه که با چیزهای جدید و نو خیلی موافق ِ .و بسیار استقبال کرد .

تحلیلی هم که آورد گفت مثل اسم یسنا که چند سال پیش که شنیدم برای خیلی عجیب بود اما الان که تعددش زیاد شده عادی شده برام اینم به همون شکله .الآن شاید خاص و تک باشه اما برای چند سال بعد حتماً‌عادی تر میشه و خوبه .

خواهر شوهر هم که بین خودمون باشه از روز اول از وجناتش پیدا بود دلهره داره ما اسم مذهبی برای بچه مون انتخاب کنیم خیلی خوشحال شدم .اما پدر شوهر ، نکته جالب اینه که پدر شوهر اسم رو شنیده بود ! اونم چی وقتی که بچه بود .

یکی از کارمندان بابابزرگ همسر اسمش یونا بوده .بهمون گفت برید از مادربزرگ بپرسید اونم یونا رو شنیده .

حالا مونده خانواده خودم تا ببینم عکس العمل اونها چیه .

نزدیک یه هفته میشه پشت درد و پهلو درد اومده سراغم بخصوص شبها نمی تونم بخوابم ، با یک ساعت دراز کشیدن پهلو درد میگیرم .در حد وحشتناک .جوریه که دیگه ناله ام در میاد .دکتر که رفتم برای سونو گرافی از کلیه داد اما احتمال ناراحتی کلیه رو خیلی ضعیف دونست چون هیچ کدوم علائم دیگه کلیه درد رو ندارم .به احتمال قوی کرفتگی های عضلانی دوران بارداریه که اومده سراغم .جداً گرفتارم کرده ، دعا کنید زودتر خوب شم .اما ایم رویه تا آخر ادامه دار بشه بدجور کلافه ام خواهد کرد .

منم دعا می کنم همه مامانهای باردار این روزها رو به راحتی بگذرونن .

و بالاخره ....

بسم الله 

دوستای خوب و نازم سلام . 

می دونم خیلی کم پیدا شدم و شما هرچی دلتون خواست می تونید بهم غر بزنید .آزاد و راحت باشید .من بهتون کاملاً حق میدم . 

قول داده بودم اسم انتخابی مون رو بهتون اعلام می کنم .  

می دونید بچه ها فعلاً هیچکس از این اسم با خبر نیست .ببینید خاطرتون چقد برام عزیزه که قبل اینکه اعلام عمومی بشه دارم به شماها میگم . 

البته بعد چند باری که ازمون پرسیدن اسم انتخابی تون چیه و من هم در جواب گفتم چون هنوز قطعی نشد چیزی نمی گم دیگه هیچکی ازمون نمی پرسه .

این اسم رو قبل اینکه جنسیت نی نی کوچولومون معلوم بشه در حد یه پیشنهاد بود .قبلاً گفته بودم که رو اسم دختر اطمینان کامل داشتیم شک مون رو اسم پسر بود . 

بعدش که نی نی گولو پسر شد , موندیم و چند تا گزینه نیمه قطعی که آقای بابا ( همسر جانم ) یکی ازون پیشنهادات رو انتخاب کرد و گفت این آهنگش همخوانی بیشتری با اسم فامیل مون داره و معنی اش بهتره . 

علت اینکه من رو این اسم زیاد مطمئن نبودم این بود که می خواستم اسم کمی مذهبی تر باشه اما هر چی پیشنهاد جدید دادم آقای همسر روی همون اولی اصرار داشت . 

خیلی داستان تعریف کردم و اما اسمی که برای پسر خوشگلمون انتخاب کردیم ........

یونا به معنی 

نظرتون چیه ؟ 

حالا هنوز هم من کاملاً مطمئن نیستم .دوست دارم نظر شما رو هم بدونم دوستای خوبم .اگه پیشنهادی هم دارین بفرمایین لطفاً. 

اما بعید می دونم نظر آقای همسر رو بشه عوض کرد .مطمئناً می دونین که آقایون کمتر دو دل میشن و اون انتخاب اولشون همون انتخاب آخرشون خواهد بود

بازهم همکار جدید

بسم الله

سلام به روی ماه همه شما دوستای گلم .

ببخشید که کامنت هاتون رو هنوز جواب ندادم .

راستش دلیل اول اینه که بخاطر بیماری ام که معده درد شدید میگیرم باعث شده حوصله هیچ چیزی رو نداشته باشم و فقط بیام سرکار و بعدش برم خونه و یه گوشه کز کنم از درد .

و دلیل دوم اینکه خدا بخواد یه نیروی جدید پیدا شده و حدود 5 روزه که میاد سرکار به شکل کار آموز .تا ببینیم موندگار میشه یا نه .

از شانس بد منم نیروی صفر صفر هست .یعنی هیچ کاری بلد نیست اما خوبیش اینه که یادگیری اش خوبه .تقریباً هرچی رو بهش میگیم یاد میگیره فقط همونطور که گفتم مشکل اینه که همه چی رو باید بهش بگی .یعنی همه چی رو و چیزی نیست که خودش بگه اینو بلدم .

به همین دلیل کار من از دوبل به سوبل رسیده .به جز کارهای خودم باید بخشی از وقتم رو بگذارم تا به همکار جدید توضیح بدم و بعدش هم کارهاش رو چک کنم .بنابراین اون یه ذره وقت اضافه ای هم که می تونستم بیام وب شما دوستای نازم رو بخونم یا کامنت هاتون رو جواب بدم ازم سلب شده .

معذرت میخوام از همتون.

ان شاء الله در اولین فرصت به دیدار وب همه شما میام .

پست بعدی به امید خدا در مورد اسم نی نی هست .