-
اینجوری حرف نزنیم
شنبه 27 دیماه سال 1393 14:05
بسم الله ارحمن الرحیم به حول و قوه الهی و با زحمت و لطفی که پدر و مادرم کشیدن خرید سیمونی پسر کوچولوی ما به اتمام رسید .یعنی دیگه فکر نمیکنم چیزی بخوام اضافه کنم .تقریباً اونجور که خواستم خرید کردم ، یعنی یه سری چیزهایی که فکر میکردم ممکنه اضافه باشه و فقط برای چشم و هم چشمی باشه نخریدم .البته برای چیزهای دیگه هم سعی...
-
غلبه استرس بر من
یکشنبه 21 دیماه سال 1393 09:25
بسم الله دیروز شاید روز خوبی نبود، اینکه میگم شاید چون برای اینه که همش بد نبود و بعضی ساعت هاش بهم بد گذشت . مقداری تقصیر منم هست که زیاد خودمو درگیر داستانهای الکی می کنم . داستان یک : بعداز ظهر حالم یهو بهم خورد ، یهو یهو هم که نه ، از سر کار که بودم شروع شد ،کلاً حالم خوش نبود . عضلات شکمم کاملاًمنقبض بود و...
-
کلاس آمادگی
پنجشنبه 18 دیماه سال 1393 22:57
بسم الله سلام به همه شماها , عزیزان دلم , که هر روز و با هر اتفاق یاد کی از شما می افتم . شب عیده , عید شما مبارک دوستای خوبم . عیدت مبارک پسر خوشگلم , عزیز دلم امشب میلاد حضرت رسول صلوات الله علیه و امام جعفر صادق علیه السلام هست . ( داخل پرانتز : مامانی یه کم آروم بگیر , می دونم هستی , می دونم بیداری اما کمی صبوری...
-
آغاز زمستان 93
چهارشنبه 3 دیماه سال 1393 08:35
بسم الله سلام عزیزان دلم ، دوستای مهربونم . میگم خدا نکنه تنبلی بر کسی غلبه کنه ، آدمی هم که به اینرسی عادت داره ، به همون حالتش ادامه میده . تنبل شدم یا کارهام زیاد شده یا هر دلیل دیگه ای که نمی دونم دقیق چیه ولی باعث شده کمتر سر بزنم اینجا . وای که چقدر دلم یهو تنگ شد برای نوشتن و برای همدلی و همفکری های شما ....
-
تنبلی رو کنار گذاشتم
دوشنبه 17 آذرماه سال 1393 12:58
بسم الله سلام عزیزای خوبم . سلام دومم به پسر شیطونم که این روزها واقعاً نمی دونم چند ساعت در روز رو میخوابه ؟ من که همش دارم بیداریش رو حس می کنم . بس که وول می خوره قربونش برم . ترسم ازونه که خوابش به من رفته باشه و کم خواب بشه بچه ام .کاش تو این زمینه به باباش یا خاله و دخترخاله هاش بره مامان رزی ، بالاخره تنبلی رو...
-
سررسید ِ " شعر دار "
پنجشنبه 13 آذرماه سال 1393 09:20
بسم الله پنج شنبه شما بخیر باشه .امیدوارم به مرحمت خدا امروز و فردای خوبی داشته باشین و پر از انرژی بشین برای هفته آینده . بی مقدمه و بی ربط میخوام بگم عاشق اون سررسیدهایی هستم که پایین هر صفحه اش شعر نوشته . حالا نه اهل شعر حفظ کردن هستم نه آنچنان فرد ادبی هستم .اما ازینکه هر روز یه بیت بخونم شاد میشم و انرژی میگیرم...
-
استرس همه جانبه
دوشنبه 10 آذرماه سال 1393 08:51
بسم الله گاهی ازینکه سرکار میام خسته میشم .دلم میخواد بشینم تو خونه و به کارهای عقب افتاده ام برسم . ازون طرف هم استرس محیط کار منو گرفته .که می تونم کارهامو تا یه جایی برسونم و بعد دیگه تعطیل کنم ؟ هر روز دارم با خودم کلنجار میرم که می تونم از پس کارهام بر بیام یا نه ؟ از اون طرف گاهی پیش خودم میگم خرید کردن که کاری...
-
حرف های پراکنده
چهارشنبه 5 آذرماه سال 1393 09:26
بسم الله وای چقدر دلم برای اینجا ، برای درد و دل کردن و حرف زدن تنگ شده . از مدتی که کارآموز اومده شرکت کار من بیشتر شده و فرصتی دیگه برام نمی مونه .خونه هم که میرم باز هم به کارهای خونه مشغول میشم و چون زیاد نمی تونم بشینم حتماً باید یه تایمی برای استراحت کامل اختصاص بدم . این اواخر که هوشیاری نی نی ام زیاد شده...
-
و بالاخره ....
شنبه 1 آذرماه سال 1393 00:17
بسم الله دوستای خوب و نازم سلام . می دونم خیلی کم پیدا شدم و شما هرچی دلتون خواست می تونید بهم غر بزنید .آزاد و راحت باشید .من بهتون کاملاً حق میدم . قول داده بودم اسم انتخابی مون رو بهتون اعلام می کنم . می دونید بچه ها فعلاً هیچکس از این اسم با خبر نیست .ببینید خاطرتون چقد برام عزیزه که قبل اینکه اعلام عمومی بشه دارم...
-
بازهم همکار جدید
شنبه 24 آبانماه سال 1393 13:22
بسم الله سلام به روی ماه همه شما دوستای گلم . ببخشید که کامنت هاتون رو هنوز جواب ندادم . راستش دلیل اول اینه که بخاطر بیماری ام که معده درد شدید میگیرم باعث شده حوصله هیچ چیزی رو نداشته باشم و فقط بیام سرکار و بعدش برم خونه و یه گوشه کز کنم از درد . و دلیل دوم اینکه خدا بخواد یه نیروی جدید پیدا شده و حدود 5 روزه که...
-
اگه دست از سرم برداشت !
چهارشنبه 21 آبانماه سال 1393 11:15
بسم الله آخ اگه این مریضی بی موقع دست از سرم برداره ، چقدر خوشحال میشم و خدا رو شکر میکنم . سلام دوستای خوبم .ممنونم که احوالم رو می پرسیدین و نگرانم بودین ، اینها کمال لطف و محبت شما رو نسبت به من می رسونه . اما چی شد که غیبت داشتم ؟ دقیقاً از غروب رو تاسوعا یعنی دوشنبه گذشته بنده مریض شدم تا امروز یعنی چهارشنبه ....
-
دغدغه گربه ها
شنبه 10 آبانماه سال 1393 08:51
بسم الله سلام دوستای گل تر از گلم . خوبید ان شاء الله ؟ من خوبم ، همسر خوبه ، پسر گولو هم خوبه . یه پسری دارم من که یه روز جمعه هم مامانش اگه بخواد بخوابه ، ساعت 8:30 اونقدر وول میخوره تا منو بیدار کنه و بهم بگه مامان جون این ساعت بیدار باش هر روزته ، آخه چرا الآن خوابی ؟ امروز صبح که بیدار شدم یه آفتاب زیبا داشت طلوع...
-
فقط خودم میخوام بدونم
دوشنبه 5 آبانماه سال 1393 10:19
-
تسلیت ایام سوگواری
یکشنبه 4 آبانماه سال 1393 08:47
بسم الله دوستای گلم ، عزیزای خوبم ، این عزای حسینی رو به همتون تسلیت میگم و از تک تکتون التماس دعا دارم . تو این روز و شب ها اگه حال خوشی بهتون دست داد و معنویتتون زیاد شد منم از یاد نبرید .
-
شکر خدا همه چی خوبه
سهشنبه 29 مهرماه سال 1393 11:56
بسم الله الحمد لله رب العالمین جواب سونو گرافی خوب خوب خوب بود و همه چی نرمال و .......... و ............ آقا پسر ما هم حالش خوب بود . بله ما هم پسر دار شدیم رفت پی کارش . فکر می کنم کارم خیلی سخته ، چون اصلاً تجربه ای در رابطه با پسر ندارم ، کلی سوال تو ذهنمه ، و کلی ترس از نحوه بزرگ کردنش . خوب من 2 تا خواهر زاده...
-
یامن اسمه دواء و ذکره شفاء
شنبه 26 مهرماه سال 1393 11:19
میگن زن باردار ، لحظه ای ناب خدایی اش بیشتره ، واقعاً راست گفتن . بله ، بالاخره بنده از اونی که می ترسیدم سرم اومد ، سرما خوردم . اونم چه جور ، 3 روز کامل افتاده بودم و داغون داغون بودم . حالا می فهمم که وقتی بدون دخالت دارو و فقط با موادغذایی طبیعی و بُخور و سرم شستشو و ... اینا قراره حالا خوب بشی ، اینجاست که به...
-
منتظر هدیه خداوند
یکشنبه 20 مهرماه سال 1393 10:51
بسم الله خوب به حول و قوه الهی ، اسم پسر هم انتخاب کردیم . حالا فقط مونده ببینیم ، خداوند چی برامون در نظر گرفته و هدیه اش به ما از چه جنسیتیه ؟ حقیقتش این انتخاب اسم خودش یکی از مشکلات بزرگمون محسوب میشد . پرانتز : (در همین زمانی که داشتم زحمت میکشیدم این پست رو می نوشتم یه زنبور مهربون انگشت دستم رو نیش زدن و نزدیک...
-
دلتنگ این روزها
چهارشنبه 16 مهرماه سال 1393 09:02
بسم الله فکر کنم بارها اینجا یا هرجای دیگه گفته باشم که من عاشق قبل عید هستم . کلاً هر مناسبت بزرگی رو قبل ازینکه اتفاق بیافته بیشتر دوست دارم .آماده شدن برای اون اتفاق ، منو بیشتر به هیجان میاره .مثل مقدمات یه عروسی ، یا مثلاً اسباب کشی برای یه خونه جدید . اون انتظار برام شیرینه . بعد که میرسیم به اون چیزیکه منتظرش...
-
اندر این نعمت ، شکر بسیار باید
پنجشنبه 10 مهرماه سال 1393 08:50
بسم الله لمس لطف و رحمت خداوند ، تو این دورانی که من درش به سر می برم ، شاید بیشتر از هر وقت دیگه ای باشه . دیروز کودکم اولین حضورش رو به طور مستقیم به خودم اعلام کرد . چیزی شبیه یه نبض . خداوندا شکرت .ممنونتم که این نعمت رو نصیب منم کردی .ممنونتم که فرصت و لذت مادر شدن رو به من هم دادی .از تو میخوام تا آخرین لحظه ای...
-
تولد بزرگ فامیل
چهارشنبه 2 مهرماه سال 1393 09:00
بسم الله دیشب تولد بزرگ ترین و نازترین و جیگرترین فرد فامیلمون بود .تولد مادربزرگ همسر که حرف ها و کارهاش آخر عشقه . بزرگ ترین و کوچک ترین افراد فامیل دیشب در کنار هم بودن .مادر بزرگ و نتیجه هنوز نیومده اش یعنی نی نی جون بنده . مادربزرگ زحمت کشیدن اسم هم برای بچه ام انتخاب کردن .اگه گفتین چی ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ شهریار .اگر هم...
-
داستان ادامه کار من
پنجشنبه 27 شهریورماه سال 1393 08:47
می دونم خیلی تنبل شدم ، خودم هم قبول دارم .برای همین قبل همه چیز معذرت . وای وای سلام یادم رفت بگم .بازم معذرت . این روزها هم همین جوری دارن می گذرن و خدا رو شکر به خوبی هم سپری میشه . در مورد کارم هم فعلاً تایم کاری ام رو کم کردم و تا ظهر می مونم دفتر واینجوری برام خیلی بهتر شده .از طرفی چون تنها بودم کار نیمه کاره...
-
شروع زودهنگام مرخصی
دوشنبه 17 شهریورماه سال 1393 08:37
دل کندن گاهی اوقات خیلی سخت میشه .حتی از چیزی که بعضی وقت ها برات اذیت کننده است . دروغ نگم من به وضع حاضر زندگی ام که درش هستم حسابی عادت کردم و خو گرفته ام .به اینکه هر روز بیام سرکار ، به اینکه شاید حتی زود هم خونه نباشم و بیشتر وقتم بیرون از خونه بگذره .به اینکه تا الآن فکر بچه زیاد غلغلکم نمی داد و به زندگی...
-
بارون ، نعمتی بر سر شهر من
دوشنبه 10 شهریورماه سال 1393 09:10
تو شهر من چیزی که فراوون تر از شهرهای دیگه به فروش میرسه چتره ، تو شهر من سقف همه خونه ها شیروونیه ، واسه اینکه بارون بخشی از هویت شهر منه ، شهر من و مردمش با بارون زاده میشن ، با بارون بزرگ میشن و به اون خو میگیرن . اگه نباشه کلافه میشن و تعادل زندگیشون بهم میریزه . این رحمت الهی رو فکر کنم بعد از 4 ماه دیروز لمس و...
-
سونوگرافی NT
سهشنبه 4 شهریورماه سال 1393 09:09
سلام دوستای مهربونم . خیلی ممنونم که اینقدر به فکرم هستین و راهنمایی ام می کنید .یکشنبه رفتم سونوی ان تی ، ان بی . الحمد لله رب العالمین همه چیز خوب بود و خانم دکتر کلی از نی نی ام تعریف کرد .چون خیلی خوب و ناز وایستاد تا ما ببینیمش .اصلاً هم روشو کج نکرد یا خودشو لوس نکرد و برامون ناز نکرد .من کلی باخودم شکلات و شربت...
-
وزن کِشی
چهارشنبه 29 مردادماه سال 1393 12:38
خدا رو شکر حال عمومی ام خیلی بهتر شده . البته هر روز و هرشب یه برنامه خاص برای خودم دارم و هر روز یه مدلی میشم اما ازون شدت روزهای اول خیلی کم شده . روزها همین جور میگذرند . پاهام تقریباً هر روز درد می کنه و گرفته .ولی باز خدا رو شکر هرچی هست شبها درد به سراغم میاد . وگرنه دیگه نمی دونم این بار اگه پام بگیره ، تو شرکت...
-
امتحان سخت
یکشنبه 26 مردادماه سال 1393 08:34
سلام دوستای خوبم . نمی دونم چه حکمتیه که این مریم طفلی اینقدر آزمایش های الهیش سخته . بله ، مریم از روز پنچ شنبه دیگه مامان نیست .یعنی نی نی اش از بین رفت . منم دیشب فهمیدم ، این دو روز گذشته مدام مهمون داشتن و من فکر کردم که سرش به مهموناش گرم باشه براش بهتره ،نگو مامان و خواهرش اومده بودن پیشش تا تنها نباشه . باهاش...
-
اخبار هفته گذشته
شنبه 25 مردادماه سال 1393 09:08
سلام دوست جونا . انشاء الله هفته خوبی رو شروع کنید و براتون پر از خیر و برکت و خبرهای خوش باشه . خدا این کامپیوتر شرکت رو از من نگیره .من اگه 4 روز هم خونه باشم چون تایپ با لپ تاب خودمون برم سخته ، آپ کردن در کارم نیست .واسه همین الآن باید یه عالمه خبر بدم بهتون . به ترتیب وقایع اتفاقیه شروع می کنم . بنده به سلامتی و...
-
آینه
یکشنبه 19 مردادماه سال 1393 08:43
سلام دوستای خوبم . یه راست برم سر اصل مطلب که از دیشب حالمو گرفته . من حسابی چاق شدم .یعنی دیشب تازه فهمیدم سایزم عوض شده .اینکه میگم دیشب خیلی عجیبه نه ؟ ماجرا ازین قراره که ما روز مبارک عید فطر که میخواستیم بریم تهران ، دقیقاً زمانیکه همه وسایل رو جمع کرده بودیم و داشتیم از خونه خارج میشدیم ، همسر برای یه لحظه رفت...
-
تعطیلات پر ترافیک
دوشنبه 13 مردادماه سال 1393 09:15
سلام به همگی . خوبید ، خوشید انشاء الله ؟ منم بد نیستم .الحمد لله . انگار هنوز خستگی تعطیلات از تنم بیرون نرفته ، آخه با اجازتون رفتم تهران . با وجود اینکه همش به گردش گذشت اما چون ترافیک خیلی زیاد بود ، خسته کننده شد برامون . البته باز هم جای شکرش باقیه که ما از سمت شمال می رفتیم تهران و ترافیک این ور خیلی کم بود...
-
چاه کن همیشه ته چاهه
یکشنبه 5 مردادماه سال 1393 10:28
سلام عزیزان دلم . نماز و روزه و طاعاتتون قبول باشه انشاء الله. به امید خدا عید فطر هم داره از راه می رسه . پیشاپیش عیدتون مبارک . انشاء الله که همه با دست های پر ازین ماه عزیز خداحافظی کنیم . منم بد نیستم .تونستم با پرخوری تمام بر گرسنگی های بی حد و اندازه ام غلبه کنم .جداً تو ماه رمضون سخت ترین کار روزه خواریه .والا...