-
رولت خرما
چهارشنبه 20 دیماه سال 1391 12:46
چند سال پیش تو یه مهمونی ، فامیل دورمون یه رولت خرما درست کرده بود که خیلی خوشم اومد و دستورش رو همین طوری شفاهی ازش گرفتم .یه بار دوران نامزدی واسه مادر شوهرم اینا درست کردم خیلی خوششون اومد . چند روز پیش به ذهنم رسید برای شرکت هم درست کنم. به دلیل اینکه ماه پیش که 1 هفته مرخصی رفتم ، واسه این ماه هم مرخصی می خوام...
-
اون وقتا و این وقتا
یکشنبه 17 دیماه سال 1391 08:52
Normal 0 false false false EN-US X-NONE FA MicrosoftInternetExplorer4 از آنجائیکه من جنبه تعطیلی رو ندارم این دو روز تعطیلی فقط به خوردن و خوابیدن برام گذشت . چقدر هم لذت بردم . پنج شنبه صبح زنگ زدم به برادرم که شب قبل از تهران رسیده بود ، گفتم بیا خونه ما صبحانه رو باهم بخوریم .یه کم مِن مِن کرد ولی دوباره زنگ زد و...
-
تجربه جدید
دوشنبه 11 دیماه سال 1391 10:12
-
تشکر و یه چیز دیگه
چهارشنبه 6 دیماه سال 1391 09:08
Normal 0 false false false EN-US X-NONE FA MicrosoftInternetExplorer4 پریروز ، بیش از حد کلافه بود . به قول خودش استرس زیاد داشت . اکثر اوقات که کارخاصی توی دفتر انجام نمی ده ولی اون روز خودش رو کاملاً محق می دونست تا فقط بشینه روی مبل و فکر کنه به فردا . یا برای اینکه زیاد روی مبل ننشسته باشه ، میومد پشت میزش و توی...
-
یلدای 91
یکشنبه 3 دیماه سال 1391 11:59
-
شب یلدا مبارک
چهارشنبه 29 آذرماه سال 1391 12:02
Normal 0 false false false EN-US X-NONE FA MicrosoftInternetExplorer4 می دونم اوضاع اقتصادی همه سخت میگذره .شاید خیلی ها هنوز حقوق نگرفته باشن یا حتی حقوق عقب افتاده داشته باشن ، اما از ته قلبم آرزو می کنم امروز کارفرماها دلشون به رحم بیاد و دست کارمنداشون رو خالی نگذارن . مثل رئیس خوب ما ، که الان شنیدم قراره واسه شب...
-
سرده ............
یکشنبه 26 آذرماه سال 1391 16:08
Normal 0 false false false EN-US X-NONE FA MicrosoftInternetExplorer4 پ اییز ه پاییزه برگ از درخت میریزه هوا شده کمی سرد روی زمین پر از بــــرگ زرد . جایگزین شود با روی زمین پر از برف . هوای ما که فقط بارونی ِ . سرما و بارون .برف نداریم البته . گاهی بر ف و بار ون قاطی میباره . همین که هواشناسی خبر کاهش محسوس دما رو...
-
ساندویچ فلافل
چهارشنبه 22 آذرماه سال 1391 08:51
Normal 0 false false false EN-US X-NONE FA MicrosoftInternetExplorer4 اولین باربعد عروسی ، فلافل رو امتحان کردم و خوشم هم اومد . هر شبی که شام کم میارم. فلافل گزینه اولِ تو مغازه ساندویچ فروشی من و همسری داشتیم با هم صحبت می کردیم که سینی ساندویچ رو آورد .همین طور که گذاشت جلومون .گفت : شما خانم ب هستین ؟ درست گفته...
-
با بیش از کمی تاخیر
یکشنبه 19 آذرماه سال 1391 08:30
عکس های دوربینم رو خالی می کردم که متوجه شدم چندتا عکس رو می تونم برای تکمیل توضیحاتم بذارم. مثل پل بغاز که بخش آسیایی استانبول رو به اروپاییش مرتبط میکنه .عکس از بخش اروپایی گرفته شده و روبرو بخش آسیایی هستش .اینجا هم تنگه بُسفُر هستش. اینجا جلوی کاخ دولما باغچه است و اینها هم سربازان فدایی آتاترک . این کاخ همونیه که...
-
خاطره گذشته
سهشنبه 14 آذرماه سال 1391 15:11
Normal 0 false false false EN-US X-NONE FA MicrosoftInternetExplorer4 دیشب که رفته بودیم بیرون ، از خیابونی رد شدیم که خاطرات زیادی برای ما داره .خاطراتی از وزهای اول نامزدیمون و خریدهای نامزدی و بعد ازاون روزها و ماههای اول ازدواجمون و .... تا امروز .معمولاً خریدهای اصلیم رو اونجا انجام میددم . چیزهای بدی هم گیرم...
-
سفر به ترکیه 3
چهارشنبه 8 آذرماه سال 1391 16:55
Normal 0 false false false EN-US X-NONE FA MicrosoftInternetExplorer4 از دیگر جاهایی که در نظر من بسیار زیبا اومد موزه توپکاپی استانبول بود .که البته گله ای که از لیدرمون دارم این بود که روزی که برای گردش دوره سطح شهر رفته بودیم من خودم ازش پرسیدم توپکاپی چطور میشه رفت ؟ بعد که مسیر رو گفت ، توضیح داد که شمشیر حضرت...
-
تکیه گاه من
پنجشنبه 2 آذرماه سال 1391 09:37
Normal 0 false false false EN-US X-NONE FA MicrosoftInternetExplorer4 دیشب همسری رو تخت دراز کشیده بود، منم با زاویه نود درجه افتادم روش و گفتم اگه میتونی بلند شو . تمام نیروم رو گذاشته بودم که تکون نخوره .اولش نتونست .گفت سنگین شدی ! گفتم : اگه می تونی پاشو . گفت : می تونم . گفتم : نه ! ( می دونستم زورش از من بیشتره...
-
سفر به ترکیه 2
چهارشنبه 1 آذرماه سال 1391 16:16
Normal 0 false false false EN-US X-NONE FA MicrosoftInternetExplorer4 تجربه جدید من در سفر به ترکیه ، که بعد از 3 سال زندگی مشترکم اتفاق افتاد ، خوابیدن با پتوی دو نفره بود ! من چون خیلی سرمایی هستم همیشه ترجیح می دم 1 پتو مال خودم داشته باشم تا با همسری شریک بشم . اما این اولین جایی بود که پتوی دوم رو پیدا نکردم و...
-
آغاز محرم
یکشنبه 28 آبانماه سال 1391 09:54
Normal 0 false false false EN-US X-NONE FA MicrosoftInternetExplorer4 Normal 0 false false false EN-US X-NONE FA MicrosoftInternetExplorer4 بازهم محرم اومد. محرم یه غم شیرین تو دل من میگذاره . غمی که عزاداریش رو دوست دارم و ماتمش برام تکراری نمیشه . می دونم که به شخصه خیلی کوتاهی دارم و محرم و اصل واقعه اون رو ،...
-
سفر به ترکیه 1
چهارشنبه 24 آبانماه سال 1391 15:39
Normal 0 false false false EN-US X-NONE FA MicrosoftInternetExplorer4 اول اینکه به نظرم ترکیه تابستون خیلی بیشتر لذتبخشه اما من بخاطر اینکه محجبه هستم خودم این فصل رو انتخاب کردم تا پوششم با دیگران آنچنان تو ذوق نزنه . زیبایی های شهر زیاد بود و البته جای خیلی افسوس برای ما . تفاوت هاشون با ما کاملاً به چشم میومد ....
-
بازگشت به خانه
یکشنبه 21 آبانماه سال 1391 10:09
Normal 0 false false false EN-US X-NONE FA MicrosoftInternetExplorer4 سلام . بعد از یک هفته برگشتم خونه . الآن که سر کارم ، چشمام بدجوری از خواب می سوزه ، اما کارهای عقب افتاده یک هفته شرکت و خونه ، رو سرم ریخته و فکر نکنم تا آخر هفته بتونم یه استراحت کامل داشته باشم. دیشب که رسیدم ، خونه رو نگاه می کنم میبینم کثیف...
-
سفر عجله ای ترکیه
پنجشنبه 11 آبانماه سال 1391 16:00
Normal 0 false false false EN-US X-NONE FA MicrosoftInternetExplorer4 خیلی سریع و عجله ای جور شد که به امید خدا بریم ترکیه . البته خیلی وقت بود که تصمیم داشتیم اما فرصتش رو از قبل هم برای آبان در نظر گرفته بودیم . دیدیم تهران همه روزه پرواز داره همسرهم که این هفته تهران بود گفتم یهو از همون جا بلیط بگیر . با برادر...
-
عید غدیر مبارک
پنجشنبه 11 آبانماه سال 1391 15:52
دو روز دیگه عیده . عید بزرگ ما . عید بر همه مبارک باشد انشاءالله . امیدوارم همه به حاجت هاشون برسن و عیدی شون رو از رسول خدا و امیرالمومنین و خدا بگیرن. الحمد لله الذی جعلنا من المتمسکین بولایه امیرالمومنین علی علیه السلام
-
دلتنگی های من
سهشنبه 9 آبانماه سال 1391 17:00
Normal 0 false false false EN-US X-NONE FA MicrosoftInternetExplorer4 من دوتا داداش دارم که هردو ازم بزرگ تر هستن . من کلا ً از بچگی ام با برادر بزرگم عیاق تر بودم . شوخی هامون با همدیگه حال و هوای خاص خودمون رو داشت و برادر کوچیکم ، یه کم جدی تر ه . من و داداشی ( کوچیک بودیم به برادر بزرگمون داداشی می گفتیم ) بی...
-
۷ آبان یا 7 آذر ؟
یکشنبه 7 آبانماه سال 1391 18:05
امروز روز بزرگداشت کوروش کبیر بود .فکر می کردم ۷ آذر باشه .اما الآن یهو همکارم براش اس ام اس اومد و یادآوری کرد. بد نیست سخنانی از شاه شاهان شاه امپراتوری ایران کورش بزرگ رو بخونیم. دست هایی که کمک میکنند از لبهایی که دعا مکنندمقدس ترند. خداوندا دستهایم خالی است و دلم غرق در ارزوها یا به قدرت بیکرانت دستانم را توانا...
-
می خوام تنها باشم
شنبه 6 آبانماه سال 1391 11:21
این هفته به قدری سرم شلوغ بود که حد نداشت .واسه همین اصلا وقت نکردم چیزی یادداشت کنم.البته اتفاق خاصی هم نیفتاد.جز اینکه همسری رفت ماموریت . پنج شنبه زنگ زد و گفت نامه زدن که شنبه صبح باید تهران باشه . منم گفتم عیبی نداره .نمی خواستم در لحظه غرغر کنم. تقصیر خودش هم که نبود ماموریت دیگه . باید می رفت. اما بیشتر از رفتن...
-
روز ازدواج
چهارشنبه 26 مهرماه سال 1391 10:19
امروز سالگرد ازدواج خانم فاطمه زهرا ( سلام الله علیها ) و امیرمومنان علی علیه السلام می باشد.صبح از رادیو شنیدم که امروز رو روز ازدواج نامگذاری کردن و زیباتر و قشنگتر از اون اینه که امروز در سراسر کشور طلاقی صورت نمی گیره . گوینده اخبار اینطور اعلام کرد : که هیچ واقعه طلاقی انجام نمی پذیرد. ( آیا طلاق یک واقعه است ؟)...
-
پیک خوشحالی من
یکشنبه 23 مهرماه سال 1391 12:31
کلاً احساسات من به همسر و همه کائنات ، به قول خودش ،متناوبه . یه دوره ای شاد و خوشم و یه دوره ای تو مایه های گیرم.یه وقتایی که از یه کسی یا مسئله ای ناراحت میشم ، خوب بیچاره این همسره که باید ناراحتی هامو تحمل کنه دیگه.بعضی روزها که واقعاً خسته ام وقتی هم که میام خونه مثلاً میبینم واسه ناهار فردا هیچی ندارم دیگه قاطی...
-
آقای منم زرنگ !
پنجشنبه 20 مهرماه سال 1391 10:26
دیروز واسه همسر روز پرکار و شلوغی بود . طفلک از صبح 10 بار بهم زنگ زد که این ، اینطور ، اون ، اونطور..... بس که این مدت دیر میرم خونه و کار شرکت زیاده واقعاً وقت نمی کنیم ، شب ها ، حرفامونو و برنامه هامونو یکی کنیم .این میشه که در طول روز هی بهم زنگ میزنیم . تمام کارهای بیرون منزل هم که مال همسر بیچاره است در نتیجه هی...
-
روزگار ِ پول و پول و پول
دوشنبه 17 مهرماه سال 1391 15:53
یه روز رفته بودم بانک .نوبت گرفتم و منتظر بودم .دو ردیف صندلی 4 نفره بود که من روی صندلی اول ردیف دوم که فقط همن خالی بود نشستم.بغل من یه خانم جوان نشته بود که دو تا پسر بچه همراهش بودن.بچه ها به نظرم کوچیکه 7 سال و بزرگه 10 سال اومد.چند باری که این بچه ها رد می شدن که برن از آب سرد کن بانک ،آب بخورن یا چرخی بزنن من...
-
زودتر بیا عزیز دلم
شنبه 15 مهرماه سال 1391 10:35
امروز از صبح یه دلهره و دلشوره خاصی تو وجودمه . خدا رو شکر که تا غروب سرکار هستم . خدا کنه سرم امروز اونقدر شلوغ بشه که گذر کند زمان آزارم نده.همسریم طرفای عصر، به امید خدا ، به سلامت میرسه خونه. کاش من قبل از اون برسم خونه . دلم می خواد همه چیز مرتب باشه وقتی میاد خونه.هرچند همسریم تو گیر و دار تمیزی خونه و این چیزا...
-
بدون تو
چهارشنبه 12 مهرماه سال 1391 15:59
چه غروب ساکتیه.ساعت های دلگیر دلتنگی.تنهایی من ، تنها تورو کم داره.آخ اگه بدونی چقدر بدون تو سخت می گذره.اگه بدونی. دلم یه بیرون دونفره می خواد .یه پیاده روی آروم .یه جای خلوت .فقط من و تو باشیم.حرف بزنیم با هم ، نه حرفی نزنیم.فقط سکوت کنیم .فقط تو کنارم باشی.دستمو بگیری و .... فقط تو باشی . بهت گفتم هروقت تونستی بهم...
-
نشد که برم
یکشنبه 9 مهرماه سال 1391 14:23
حدود 2 ساعت پیش از آژانس هواپیمایی بهم زنگ زدن و گفتن پرواز سه شنبه مشهد کلاً کنسل شده .بخاطر حج تمتع اکثر پروازها رو می فرستن اونور.این شد که قسمت نشد که ماهم بریم زیارت
-
داریم میریم سفر
جمعه 7 مهرماه سال 1391 16:14
فردا همسری داره میره مشهد.از طرف اداره برای مسابقات فوتبال کشوری می ره .اخه همسر , ورزشکار هستش. خلاصه کلی حال و دلم گرفته است.پارسال که 2 بار رفت واسه همین مسابقات خیلی بهم سخت گذشت. اون موقع گفتم دیگه نمی ذارم بره .اما بس که همکاراش زنگ می زنن و دیگه اینکه چون مشهد بود چیزی نگفتم. تا آلان هم فقط گفتم دلم برات تنگ...
-
امشب ،شب عیده
پنجشنبه 6 مهرماه سال 1391 13:43
امشب شب میلاد با سعادت آقایی که هیچ کس ،هیچ وقت ، هیچ کجا از درگاه کرمش دست خالی برنگشته. آقا و سرور و مولایی که همه ما از بچگی یه جور دیگه با حضرتش عجین شدیم . بیشتر ما تلاشمون اینه که زندگیمونو ، کارمونو،تحصیلاتمونو ، تصمیم های مهمونو با حضور در بارگاهش آغاز کنیم.باور قلبیمونه . عشقیه که پدر بزرگها و مادربزگ هامون...